سیر انتقادی در چند کتاب
نویسندگان مولفان، پژهندگان با وجود و سواس ادبی، گاهی سهو ها و خطاها دارند، و به حکم اینکه انسان جایز الخطاست و معصوم نبست، گاهی در نوشته ها و آثار برگزیده تحقیقی نیز خطا راه یافته واین حقیقت را بما می آموزاند که انسان به مقدار ناچیز معلومات خود مغرور نباشد.
این سطوریکه بعد از مرور در چند کتاب مطبوع می نویسم. عبارت از ذکر چند نکته محدودیست، که مراد از آن تصحیح آنست. نه عیب جویی و آزار فضلا و دانشمندانی که هر یکی برای من عزیز و در خور احترامست. بهتر است این نکات را از خود وسهوها و خطاهای خود آغاز کنم. تا دیگر عزیزان گرامی را مقام گله و شکایتی نباشد.
(۱)الطایع بالله(؟)
زین الاخبار گردیزی را بعد از سعی و تلاش سه ساله از روی دو نسخه مکشوف دنیا در سنه ۱۳۴۷ ش نشر کردم. نسخه آنرا مرحوم مولوی خسته که مرد شاعر و فاضلی بود به نستعلیق هندی نوشت. خود وی هم مرد بصیر بود و ذوقی داشت ادیب و مولف و شاعر بود (علیه الرحمه) در نوشتن صحیح آن بسیار کوشید. و من هم کاپی های آنرا پیش از چاپ خوانده و تصحیح کردم. ولی سهوهای در آن روی کار شدند.
در ص ۸۸ عنوان الطایع الله، الطایع بالله چاپ شده، چون در هر دو نسخه منقوله به جای لله، بالله نهاده ام، در حالیکه در جدول خلفاء(ص ۹۵) در اصل نسختین الطایع بالله و نوشته مهرش هم بالله یثق الطایع بوده ست (ص ۶۲) که از ۳۱۷ تا ۳۹۲ ق خلیفه بغداد بود.
این لقب را خود من در طبقات ناصری (ص ۱ ص ۱۲۳ طبع کابل ۱۳۴۲ ش ) بصورت صحیح الطایع الله ابوبکر عبدالکریم طبع کرده ام ولی در ترتیب متن گردیزی ذهول حافظه و سهو روی داده است.
(رک: معجم الانساب و الاسرات الحاکمله زمباور ۳ فوات الوفیات ۲/۳ تاریخ بغداد ۱۱/۱۷۹ بن اثیر ۸/۲۱۰ و غیره)
(۲) حور ملک شاری:
در همین کتاب (ص ۱۸۰) گردیزی می نویسد: سلطان محمود اندر سنه ثلث و اربع مائه غرجستان را بکشاد و شار شاه غرجستان را بیاورد و بند کرد و بشعر مستنگ فرستاد
در پاورقی این مطلب سهوی چنین روی داده: و مؤخر الذکر (شار شاه بن ابراهیم) حور ملک دختر سلطان علاء الدین جهانسوز غوری را بزنی گرفته بود.
در حالیکه معمله بالعکس است و حور ملک (یا حره نور ملک) دختر شار شاه بود نه علاء الدین و اورا همین شاه غوری بزنی گرفته بود همین مطلب را من در طبقات ناصری (۱/۳۴۹) و هم در تاریخ مختصر افغانستان (۱/۱۳۳) طبع کابل ۱۳۴۶ ش) صحیح چاپ کرده ام.
:شار شاه بن ابراهیم که دخترش حور ملک در حبالت سلطان علاء الدین جهانسوز بود ولی در پاورقی تاریخ گردیزی چنین سهو فاحش بوی داده است.
(۳)کاربون ۱۴
در تاریخ مختصر افغانستان طبع کابل ۱۳۴۹ ش که سهوهای طباعتی فراوان دارد. در (ص ۵ سطر اخیر) سهوی علمی از قلم من تراوش کرده و نوشته ام:
و هنگامیکه زغلهای طبقه پنجم را در تحت شعاع چهار ده قرار داده اند در حالیکه این تعبیری در باره یافتن عمر مکشوفات باستانی زیر زمینی بکلی باطل است و به طریقه کاربون ۱۴ که کار خالص علمی و فزیکی است عمر زغلهای تپه موندی گگ قندهار را در حدود ۲۶۲۵ق م تعیین کرده اند و این خود سهویست که از عدم بصیرت من در مسایل سائنس واقع شده و فرزندم که آموزنده سائنس است مرا باین خطا و تعبیر نادرست متلفت ساخت. و چون هر کس بهر چیز نمی داند . ای بسا زاده کز پدر داناست"
(۴) لوکری:
درمجلۀ وزین یغما یکی از نویسندگان پخته کار و مشهور و استاد مسلم که مقامش پیش همه اهل دانش عزیز است. به تقریبی نام ابوالعباس لوکری را آورده ودر پاورقی نوشته اند:" لوکر در یکمرلی گردیز، و این اخیر از دهات غزنین بوده است" (یغما شماره ۳۱۲ ص ۴۶۴) در حالیکه این ابو العباس لوکری (بضم لام و سکون و او فتح کاف و در آخر راء مهمله) منسوبست به لوکر که دیهی بود بین پنج دیه وبر کدز (۱) (قرنین در اطراف وادی مرور ابو نصر محمد بن عبدیان) بن محمد ابن احمد بن ابی العباس بن عمر لوکری متوفا در مرو ربیع الاول سنه ۵۰۲ ق مدفون سور کران از آنجاست (سمعانی ۳۹۶)
(۵) حمله لشکر اسلام بر افغانستان:
در شماره ۳۱۰ تیر ماه ۱۳۵۳ م مجله یغما نویسنده محترمی می نویسد: در سال ۹۵۲(۳۲ هـ) قوای اسلام داخل افغانستان و در ۶۶۳ زیرا بموجب تصریح طبری (۲/۲۵۶) و الکامل ابن اثیر (۳/۲۲) در سنه ۲۳ هـ (۶۵۰م) هنگامیکه مجاشع بن مسعود سلمی سرلشکر اسلام از سیستان و بست و زمینداور بازگشت در قصر مجاشع اورا سرما و برف بگرفت و تمام لشکر او زیر برف شدند و هیچکس نرست (زین الاخبار ورق ۶۰ و تاریخ سیستان ۸۰)
و باز جمله عبدالرحمین ابن سمره بر کابل در سنه ۳۶ هـ (۶۵۶م) بود. که در همین سال کابل را برگرفتند (فتوح البلدان بلاذری ۴۸۸ و تاریخ سیستان ۸۵)
در همین سطور می نویسد: افغانستان نخست در برابر قوای عرب و مذهب اسالن ؟ مقاومت نمود اسلام دین است (
Religion
و مذهب (
Sect
نیست.
خواننده از این جمله دریافته نمی تواند که مردم افغانستان در برابر کدام مذهب اسلام مقاومت نموده باشند؟ در حالیکه در همان اوقات و اوایل قرن اول هجری مذهبی در اسلام وجود نداشت و مذاهب متعدد بعد از آن در قرون آینده بوحود امدند دراینجا کلمات خاص دین و مذهب را با مفاهیم محدود خاص فقهی و اسلامی خود نباید با یکدیگر خلط کرد.
همین نویسنده محترم دو سطر بعد می نویسد: وقتی مردم افغانستان آهسته آهسته بقوانین و اساسات آشنا شدند و آنرا قابل قبول و احترام دانستند نه تنها اسلام آوردند بلکه یک بار دیگر مانند دوره کوشان که افغانستان مرکز تبلیغ اسلام شد. و سلاطین دوره های صفاری. غزنوی و غوری افغانستان کیش بودایی را با هندی ها یکجا صرو بودند حالا باید هند را مسلمان سازند. در حالیکه دوره کوشان پیش از ظهور اسلام هشت قرن قبل آغاز شده بود دیگر اینکه هیچ یکی از سلاطین صفاری و غزنوی و غوری افغانستان کیش ، بودایی نداشته اند و در هیچ یکی از منابع قدیم و جدید به چنین مطلبی بر نخورده ایم مؤسس سلسله صفاری یعقوب لیث و مؤسس خاندان غزنویان سبکتگین و تمام اجداد سلسله غوریان ار عصر حضرت علی( ر) مسلمان بوده اند (طبقات ناصری ۱/۳۲۰)
اینکه اجداد این خاندانها در عصر قبل از اسلام چه دینی و کیشی داشته اند بیقین معلوم نیست و گمان نمی رود و آثاری هم بدست نیامده که نفوذ کیش بودایی به سیستان و یا غور و یا خراسان غربی رسیده باشد که اسلاف این خاندانها در آنجایها بوده اند.
(۶)آهنگر؟
در مجله یغما طبع تهران شماره ۴ تیر ماه ۱۳۵۳ ش (ص۲۱۸)نویسنده محترمی چنین می نویسد: در سنه ۴۰۱ سپاهیان محمود غور را (واقع در جنوب شرقی هرات که مورد نزاع دو قبیله از آنان بود به تصرف در آوردند و رئیس ایشان آهنگر معروف به ابن سوری را اسیر کردند. اما آهنگر در زندان خودرا مسموم ساخت (زین الاخبار ص ۷۱ ترجمه تاریخ یمینی ص ۳۲۴) واقعه جنگ و اسارت امیر محمد سوری با سلطان محمود و محاصره او در قلعه آهنگران و حبس و بردن او به غزنی به تفصیل در طبقات ناصری آمده و منهاج سراج گوید: چون تخت بامیر محمود سبکتگین رسید. امارت غوریان بامیر محمد سوری رسیده بود و ممالک غور را ضبط کرده گاهی سلطان محمود را اطاعت نمودی و گاه طریق عصیان سپری تا سلطان محمود با لشکر گران بجانب غور آمد و در قلعه آهنگران محصر شد.
بنابران خانواده امرای غوری و امیر محمد سوری را آهنگر شمردن سهو است در حالیکه در ادبیات قدیم پشتو مرثیه این شخص غیور بحیث یک امیر و پادشاه معظم غور موجود است.
(۷) وفات منهاج سراج:
در مجموعۀ مقالات و بررسیهای دانشکده لهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران دفتر ۱۳-۱۶ سال ۱۳۵۲ ش تحقیقی در نسب طاهریان نشر شده که مقالت مفید و جامع است و نویسنده محترم آن هم در استیفای مطلب کوشیده است.
درین مقاله منهاج سراج جوزجانی مولف طبقات ناصری را متوفی ۶۵۸=۱۲۹۵ م شمرده (ص ۳۰۶۹ در حالیکه چند صفحه بعد (ص ۳۱۴) همین مؤرخ ر متوفی ۶۹۸ هت میداند. ولی این هر دو تاریخ لغطست و منکه ناشر و مرتب و تعلیق نویس این کتابم و شرح حال او را در آخر کتاب به تفصیل تعلیق کرده ام تاکنون به دریافت تاریخ جای وفات و مدفن این مؤرخ جوزجانی قاضی القضاه هند و نویسنده بارع زبان دری مؤفق نشده ام.
(۸) وفات ابن مقله:
ابو علی محمد بن علی بن حسین بن مقله وزیر و شاعر و خطاط مشهور در سنه ۲۷۲ هـ در بغداد زاده و سه بار به وزارت رسیده و سه بار نفی شده وعمری را در زندان گذرانده تا که در سنه ۳۲۸ هـ در زندان در کمال عسرت که دست و زبانش بریده بودند مرده است وی سند صلح بین مسلمانان و روم را به خط خود نوشته بود. که تا عصر ثعالبی ۴۲۹ هـ در کلیسای قسطنطنیه محفوظ بود.
وفات این وزیر هنرمند بد نصیب هنکوب در سنه ۳۲۸ هـ است (وفیات الاعیان ۲/۶۱ ثمار القلوب ۱۶۷).
ولی این سنه در مقدمه گلستان هنر طبع بنیاد فرهنگ ایران ۱۳۵۲ ش (ص ۱۱) سهورا ۳۱۸ هـ طبع شده است.
(۹)تاریخ مثنوی خواجو:
در همین مقدمه(ص ۱۶) تاریخ کتابت مثنویات خواجو کرمانی محفوظ موزه برتانیا که بخط میر علی بن الیاس تبریزیست ۷۹۶ هـ طبع شده است. در حالیکه سنه نوشتن این نسخه عزیز یوم الاحد رابع ربیع الاخر سنه ثمان و تسعین و سبعمائه (۷۹۸هـ) است در حالیکه همین سهو در پاورقی (ص ۵۷ متن کتاب هم تکرار شده است.
(۱۰) وفات صادقی افشار:
هنرمندیست زبردست و کتاب دار عهد صفویه و مولف تذکره مجمع الخواص وقانون الصور منظوم در فن نقاشی و غیره، که در پاروقی (۱۵۳ گلستان هنر) وقایع حیات اورا و نویسنده دانشمند و محترمی نوشته و مینگارد که در سنه ۱۰۰۷ هـ جبرا و قهرا این منصب را علی رضا عباسی از او گرفت. در حقیقت این اخراج صادقی از کتابداران داستانی عجیب دارد که جهانگیر پادشاه هندوستان در تزک خود شرح داده. او نفایس و نوادر روزگار که خان عالم(سفیر جهانگیر بدربار صفویه آورده.
با این ترتیب اخراج صادیقی از کتابداری چنین بود، ولی تاریخ وفاتش را در پاورقی همین صفحه ۱۵۳گلستان
هنر ازین مصراع میرلهی همدانی:
دگر عجب که دمد صبح صادق از شب ما
سنه ۱۰۱۷هـ براورده اند در حالیکه دگر ۲۲۴ جمع عجب ۷۵ جمع که ۲۵ جمع دمد ۴۸ صبح ۱۰۰ جمع صادق ۱۹۵ جمع از ۸ جمع شب ۳۰۲ جمع ماه ۴۱ مساوی ۱۰۱۸ ق است این مشکل را چنین حل باید کرد که صبح صادق آخرین دم شب ماست و حرف آخر شب ما الف است که در جمل ارزش عدد یک دارد اگر آنرا از عدد ۱۰۱۸ کم کنیم باقی ۱۰۱۷ هـ می ماند.
در صفحه ۱۵۷ همین کتاب بیت ۱۳ کلمه هفت بجای مفت بجاست.
(۱۱) در روضات الجنات:
در کتاب روضات الجنات فی اوصاف مدینی هرات تالیف معین الدین محمد زمچی اسفزاری (۸۹۷-۸۹۹هـ) که در سنه ۱۳۳۸ ش به سعی یکی از فضلا و دانشمند مشهوری تحشیه و تعلیق و نشر گردیده مولف آن در تاریخ وفات مولنا جامی گوید:
تاریخ وفات شرا تامل نموده شد از نام و القاب و نسبت شریفش مستخرج می گردد که:
مولنا نور الدن عبدالرحمن جامی سر نهاد (۱-۲۴۰)
در پاروقی این مطلب نوشته شده: کذا فی الاصل اما این عبارت بدون تردید مغلوطست و به حساب جمل مطابق با تاریخ وفات او نمی باشد و تصحیح آن میسر نگردید.
این مصراعیکه تاریخ وفات جامی (۸۹۸هـ) از آن بر می آید بدون تردید صحیح است و به تصحیح ضرورتی ندارد، و به صورت صحیح تاریخ وفات جامی را افاده می کند بدینظور به حساب جمل: مولنا ۱۲۷ جمع نور الدین ۳۵۱ جمع عبدالرحمن ۴۰۶ جمع جامی ۵۴ =۹۳۸می شود و اگر حرف اول و سرکلمه مولنا یعنی (م) که ارزش ابجدی ۴۰ دارد از ان براریم ۹۳۸-۴۰=۸۹۸ باقی مانده که سال رحلت این عارف (جامی) باشد.
در همین کتاب که با دقت عالمانه تحشیه شده، شافلان کنونی هرات بارها شاقلان مفلوط چاپ شده (ص ۵۹) و هم نام مؤلف مشهور طبقات ناصری بجای منهاج سراج که نام خودش منهاج الدین بن سراج الدین باشد. سراج منهاج چاپ شده (ص ۵۸) و باید در پاورقی تصحیح می شد. که خوشبختانه این کار در تعلیقات (ص۴۰۳) انجا یافته ولی در همین تعلیق ناصر الدین بن ایلتمش (کذا) از پادشاهان گورگانیه؟ هندوستان شمرده شده. که نخست کلمه ایلتمش در خور تصحیح است:
ایل تتمش به معنی زبردست و بانی حکومت و عالمگیر بود (تاریخ جهانکشاه ۲/۶۱ و نیز رک: تعلیقات طبقات ناصری طبع حبیبی در کابل ۱۳۴۳ ش ج ۲ ص ۴۱۷) دوم این سلطان که منهاج سراج جوزجانی طبقات ناصری را در دهلی برای او نوشته (۶۵۸هـ) سه قرن قبل از شاهان گورگانی هند سلطنت داشته و موسس سلسله گورگانیه هند ظهیر الدین محمد بابر است که در سنه ۹۳۲ ق از کابل بر هند حمله برده در جنگ پانی پت سلطان ابراهیم لودی افغان را بکشت و شاهی گورگانی هند را بنیاد گذاشت زیرا او از اخلاف امیر کورگان بود و منسوب باین لقب تیمور است که معنی داماد دارد.
در تعلیقات این کتاب (۱/۳۹۱) تفسیر فارسی کشف الاسرار و عدی الابرار که از امالی پیر هرات عبدالله انصاری و تالیف ابو الفضل رشید الدین مبیدی در ۵۲۰ هـ است به امام سعد الدین مسعود بن عمر تفتازانی منسوب گردیده که بعد ها بنام مولف اصلی در تهران در ده جلد طبع شد.
(۱۲)جغرافیای هرات در جامع حافظ ابرو:
این کتاب عبارتست از اقتباس قسمت جغرافیای هرات در ۴۵ صفحه که از روی دو نسخه خطی قسمت جغرافیای جامع حافظ ابرو در سنه ۱۳۴۹ ش طبع گردیده و حواشی و تعلیقات مفصلی بیش از متن کتاب دارد از (ص۴۹)تا (آخر کتاب ص ۱۶۲ به شمول فهارس) که درین تعلیقات مطالب بسیار از کتب دیگر راجع به مطالب متن جغرافیه نقل شده است. ولی در یک جا( ص ۳۰) هنگامی که از قریه فیروز کوه تختگاه سلاطین غور ذکر می کند و گویند که تا اکنون اثر عمارت ایشان در آن موضع باقیست این همان فیروز کوه غور است.
در همین کتاب شعر معروف زوزنی که در کتب جغرافیا و ادب بتکرار آمده. در (ص ۱۲) غلط نقل شده:
هراه اردت مقامی یها
لشتی فضائلها الوافره
به صورت (لشی) فضائلیها مغلوط دیده میشود که در غلطنامه کتاب هم نیست کذلک در پاورقی همین کتاب (ص ۳۲) نام فتح معروف عربی عبدالرحمن بن سمره به شمره تبدیل شده و باز همین نام در (ص ۵۸) عبدالرحمن بن سمره قریشی است.
در حالیکه نام صحیح این شخص ابو سعید عبدالرحمن بن سمره بن حبیب بن عبدشمس القرشی است که روز فتح مکه مسلمان شد و در سنه ۵۰ ق در بصره وفات یافت. نام جاهلیت او عبد کلال بود (رک الاصابه ۵۱۲۵ و دول الاسلام ذهبی ۱/۲۶ و مشاهیره علماء الامصار محمد بن حبان بستی (۴۵).
(۱۳)شاربشین:
دیوان کامل شاعر فحل و بزرگ دری ناصر خسرو قبادیانی بلخی دو بار طبع شده. یکی در سنه ۱۳۳۹ ش در تهران و دیگر در سنه ۱۳۵۲ به قطع بزرگ در تهران:
درین هر دو طبع این شعر ناصر خسرو را:
مر طغرل ترکمان و جغزی را
با بخت نوبد و بامهی کاری
استاده بد، به بامیان شیری
بنشسته بغر در بشین شاری
در بشیر طبع کرده اند (ص۴۶۸)
در حقیقت شیر لقب پادشاه بامیان و شار هم لقب پادشاه غرجستان بوده و به قول کریستن سین شهرگ و شیر و شار مشتق است از اصل خشی یا خششرا یا خشتریاکه در اوستا به معنی شاه و امیر و ممکت بود (ساسانیان ترجمه عربی ۴۸۲) و این همان کشتریه (طبقه جنگی) عصرویدیست که بعد ها در کاست های هند مقام دوم را گرفت و مفرس آن کشتری یا کهتری است به قول مار کوارت کلمه فرس قدیم شار شریه را بیاد میدهد (ایرانشهر ۷۹)
منوچهری هر دو لقب را درین بیت جای داده:
پیش از همه شاهانست در ماضی و مستقبل
بیش از همه شیران است در شیری و در شاری
(دیوان ص ۱۰۴)
این شاعر بسایقه ملیت خالص و دری زبانی خود، با سلطه ترکان سلجوقی امثال طغرل و جغری و تگین و غیره مخالفست و خود گوید:
من آنم که در پای خوکان نریزم
مرین قیمیتی در لفظ دری را
برای تفصیل مزید رک : افغانستان بعد از اسلام ۱/۱۲۱ ببعد .
(۱۴)ترکستان نامه بار تولد:
این کتاب بسیار مفید که مملو از افاضات و معلومات وسیع و لادیمیر بار تولد دانشمند فقید شوروی است بهمت مترجم پر کار و ماهر کریم کشاورز از متن روسی طبع اخیر آن در دو جلد و بهمت بنیاد فرهنگ ایران طبع شد. که بهترین منبع معلومات وسیع در باره تاریخ و جغرافیای آسیای میانه شمرده می شود ترجمه نهایته روان و در خور فهم و شیواست ولی نامها اماکن و اعلام که یک بار از فارسی و عربی به روسی رفته و باملای روسی در آمده و بعد از آن واپس به فارسی برگشته، برخی از آن چنان تغییر قیافت داده که:
گر تو ببنی نشناسیش باز"
برای مثال نام دریای کافرنهان که تاکنون به همین نام در تاجکستان شوروی شهرت دارد، و هر مسافری که آن کشور را می بیند نام آنرا از مردم شیرین زبان تاجک می شنود در تمام ترجمه ترکستان نامه به اشکال ممسوخ کفرنگن کافرنغن در آمده که شناسایی آن مشکل است ۰ص ۱۸۰ تا ۱۸۸ در متن روسی ترکستان بار تولد (ص ۱۲۰تا ۱۲۵ (کافرستان) است که در (ص ۹۹) ترجمه کتاب آبیار در ترکستان چاپ دانشگاه تهران ۱۳۵۰ ش آنرا کافرنگان ترجمه کرده اند. در حالیکه در هر جا باید نام اصل آن کافر نهان حفظ می شد.
این رود در شرق وادی و خشاب یا وخش کنونی جاریست و به آن می پیوندد که در مجرای علیا آنرا رود سرخاب گویند و از وادی الای سرازیر می شود نام جدید رود منسوب به قریه کافر نهان است که در مجرای علیای رود انه واقع است (رک : مینارسکی حواشی حدود العالم ص ۴۳ ترجمه و طبع کابل ۱۳۴۲ ش)
ترجمه باصل رد شود و اگر املای روسی حسن را گسن مویسیم و یا هرات گرات؟ کار ما بکجا ها خواهد کشید؟
(۱۵)چاهه و بیه:
در زین الاخبار گردیزی طبع این حقیر درباره دو کلمه فوق در پاورقی با تردید سخنی رفته و بیقین نرسیده ام
اکنون جناب دانشمند گرامی موید ثابتی که خود خراسانی است این سرزمین را از نزدیک دیده و گردش کرده درباره این دو کلمه شرحی نوشته اند که به واقعیت نزدیک تر می نماید و درینجا از نامه آن دانشمند آورده می شود:
در زیر نویس صفحه ۱۶۲ راجع به چاهه توضیحی با تردید مرقوم شده است که در اصل جاهه و در نسخه یی هم جاهنه است در احسن التقاسیم جایی که بنام صاهه در نواحی نشاپور ذکر شده که احتمال آن بدینجا می رود.
در صفحه ۱۶۶ گردیزی آمده که ابوالحسن عتبی براه بیه برفت درینجا من در پاورقی نوشته ام : که تحقیق کلمه بیه که سه نقطه زیر دارد بدست نیامد.
این نظر جناب مؤید صائب به نظر می آید زیرا در حدود العالم گوید:
سبز وار شهرکیست خرد بر راه ری و قصبه روستای بیه است (ص ۵۶) پس بیه گردیزی و حدود العالم یک املای متحد و یک موقعیت جغرافی دارد.
(۱۶) مقدمات و تعلیقات حدود العالم:
این کتاب در سنه ۱۳۴۲ ش از انگلیس ترجمه و ازکابل نشر شد.کوشش مترجم محترم آن در خور تمجید و ترجمه چنین کتاب ضخیم و مشکل حوصله حسینی می خواهد.
مترجم هم در ترجمه و هم در صحیح نوشتن اعلام و اماکن و حتی رجوع باصل متون شرقی کوشیده و سعی او مشکور است، نکات ذیل را از آن به غرض تصحیح یاد داشت می کنم.
ص ۱۲ نام کتاب رسم المعمور بجای رسم المامور صحیح است که مسعودی ذکر آنرا دارد.
ص ۴۳ نام صحیح ربنجن بجای ربنجان ممسوخ (رک : حدود العالم۹
ص ۱۳۸ نام صحیح چگل که مکررا چغل چاپ شده (رک : حدود ۳،۱۰،۵۳ و غیره)
ص ۱۷۲ ویس و رامین صحیح ویسا و رامین مغلوط.
ص ۲۹۸ کلمه به جنگ که مکررا بدین شکل آمده در سایر مظان بجناک است (رک : گردیزی ۲۷۱ حدود ۳،۹، ۵۴ و غیره.