عبدالعلی شایق
از میرزادگان گازرگاه شریف و یکی از شعرای با علم و صاحب ذوق هرات است عنوان ادبی خود را شایق نهاده و به این حیث گویا قرابت ادبی با آقای شایق کابلی پیدا نموده است غزلیات خوبی دارد ولی با وجود شباب
عمر طبعش مایل به تعقیب سبک قدماست
مدیری کایام زهر فرقتش در کام ریخت
از نهادش وضع صبر و شیوه آرام ریخت
ماه من تا در ره بی ننگ و نامی زد قدم
از حیا ننگ آب گشت و آبروی نام ریخت
طوطی طبعم ز نطق افتاده از سرکوب دهر
گویی این هم شیشه های روغن بادام ریخت
یار با من آشنا ناگشته شد یار رقیب
میوه امیدم از شاخ محبت خام ریخت
حسن از روز ازل دام محبت گستراند
هر نکورویی که آمد دانه ای در دام ریخت
شایق از غفلت مجو رنگ ثبات از وضع دهر
کز پی آغاز دایم صورت انجام ریخت
ای که گرید بلبل از هجر تو در گلزار زار
بی تو در دلها خلد از هر گل بی خار خار
بی مسیحای لب لعلت بود دست طبیب
بر رگ جان نشتر و بر بستر بیمارمار
ای که داری قصد آزار من از تیر مژه
روی بنما و به چشمم تخم صد پیکار کار
بس که با عاشق دگرگون گشته اوضاع سپهر
یار هم با یار ز اغیار است و با اغیار یار
زاهدا تا چند داده خلوت اندر انجمن
تن چو شایق با کسان و دل بر دلدار دار