32

مقدار در آمد و نظام مالیات لمات

از کتاب: ظهیرالدین محمد بابر

بابر درافغانستان بعد از فتح کابل، نظام خاصی و ابرای مالیات وضع نکرد، و حسب ضرو رت از مردم مالیات ستد. وی گوید: که کابل محقر جا بیست سیفی است و قلمی نیست یعنی: مصارف زیاد لشکری دارد و مالیات آن کمتر است . وی از ولایات کابل و غزنی سی هزار خروار غله مالیه ستد، و نیز در سفر ۹۲۵ هـ ۱۵۱۹ م بر مردم دره کهراج پنجگوره چهار هزار خروار شالی تحمیل کرد  بابر عادت داشت که برای مصارف لشكر وتمويل رجال خود به گماشتن ( تحصیلداران) به جمع آوری اموال می پرداخت و گاهی هم برسم (چاپقون) یعنی (تاخت و تاز ناگهانی عسکری سوار) بر قبایل می تاخت و از آنها اموال و گوسفندان و حیوانات را بصورت چپاول میگرفت و در بابر نامه ازین چاهقونهای خو دذکرها دارد و امواليکه بوسیله تحصیلداران و بوضع سلم وصلح بدست می آمد، و یا در چاپقون غارت میشد بمصارف درباری ولشکری میرسید. اما تقسیم این اموال غنیمت چنین بود که از اشخاص غارت کننده یک خمس در حصه بابر میرسید، و در حق برخی از انها که رعایت خاص میشد ، یک خمس را به ایشان می بخشید. چنانچه در سنه ۹۱۳ هـ ۱۵۰۷ م در غارت قبایل غلجی افغانان حدود غزنی یک صد هزار گوسفند بغارت گرفته شده بود که از انجمله ۲۰هزار رعايتاً بحساب نیامد و از جمله هشتاد هزار باقی یک خمس یعنی شانزده هزار نصیب بابر بود.

علاوه براین سالهای تاراجی که در چاپقونها بدست می آمد ، بابر مالیات مستقیمی داشت و چنانچه ذکر رفت از کابل و لغمان هشصد هزار شاه رخی مالیات داشت و برقبایل کهراج (حدود پنجگوره) چهار هزار خروار شالی را تحمیل کرده و به تحصیل آن سلطان و پس سواتی را گماشته بود  و همچنین در سنه ۹۲۵ هـ ۱۵۱۹ م تمام مالیات اراضی باجور وسوات شش هزار خروار شالی بود و تمام مالیات هند از بهیره تا بهار به ۵۲ کرور تنگه ( در حدود يک و نيم مليون ستر لنگ) میرسید که ازین جمله ۸ یا ۹ کرور آن از راجه های تحت اقتدار بابر اخذ می شد . بابر در هندوستان علاوه بر ماليات معين، خزاين هنگفتی از لودیان و اسرای هند بدست آورد ولک بخشی ها نمود و تحایف گرانبها را بکابل و ماراء النهر فرستاد و يک سيرطلا به میر همه بخشید  و چون هندوستان از عصر لودیان نظام بسیار مرتبی برای مالیات موجود بود بنابر این بابر هم همان نظام مالی را جریان داد.


در هند اساس اجتماع انسانی بر دیه استوار است و در هر دیه یک نفر چود هری Chaudhri (مقدم) به نمایندگی دهقانان و باز گویی خواهس های آنها وجود داشت که او ضاع مردم را باهل حکومت روشن میساخت، با این چود هرى يک نفر بنام پټواری هم بود، که اندازه محاصل زمین و مالیات آنرا تعیین میکرد ، و او يک دفتر ثبت مقادیر مالیات زمین را بنام بھی Bahi داشت.

در قرن شانزده هم که بابر هند را فتح میکرد ، از دورۀ سلا طین خلجی و لودی تشکیلات اداری و مالی چنین باقی بود ، و بابر هم همین تر تیب و تنظیم را پیروی کرد ، و مجموعه کارکنان این تنظیم را بابر " بخشیان و دیوانیان " نامیده است. در آن عصر واحد اداری مهم Pargana بود ، در عصر شیرشاه سوری بعد از مرگ بابر تمام مملکت ۴۷ ولایت و یکصد و شانزده هزار پرگنه داشت بدين موجب:

۱- واحد كوچكتر شق shiqq بود که ادارۀ آنرا شقدار shiqdar میکرد و این شق در زمان بابر يک پرگنه شمرده میشد که اکنون در هند تحصیل گویند.

۲-  چند شتی ( پر گنه ) عبارت از يک سركار ( ضلع ) بود ، و آمر آن شقدار شقدا و ان یا صدر شقدار نامیده میشد که گاهی فوجدار هم میگفتند.

۳- چند سر كار يک "صوبه" یا ولایت Provence را تشکیل میداد که آمر آن بعد از زمان بابر " صو بدار " بود.


بابر در ذکر واقعات خود از این تشکیلات نام میبرد و گوید که مطابق" قاعدۀ پر گنه" از هر هزار نفر يک سوار برای لشکر داده میشد

و شقدار حصار فیروزه که حمید خان نام داشت در مقابل بابر لشکر کشی میکرد و همچنین در حدود بهیره پنجاب از سر کارها ذکری دارد 

در هر پرگنه برای جمع آوری مالیات مامور بن ذيل بوده اند:

۱- عامل اصطلا قدیم فقه اسلامی ، که در قرن ۱۶ بنام شقدار در رأس می ادارۀ مالی پر گنه واقع بود.

۲- مشرف یا امین یا منصف که معاون شقدار بود و بین حکومت و مردم حکم شمرده می شد، و زمین را پیمایش میکرد.

۳- خزانه دار یا فوطه دار (District Treasurer) Fotdar

۴- دو نفر کارکن برای ثبت مالیات که یکی را "فارسی نویس" و دیگری را "هندی نویس" میگفتند.

۵- يكنفر قانون گو Qanun-go که ریکار دمحصولات زراعتی را ترتیب میکرد .

 بدینصورت از هر دیه یکنفر پتواری Patwari به كمک چودهری مقدار زمین کاشته شده را به شقدار مربوط خود از روی دفتر بهی Bahi اطلاع میداد ، وشقدار بوسیلۀ معاون خود که مشرف بود زمین مذکور را پیمایش میکرد و مقدار محصول و مالیۀ آنرا تعین مینمود ، واگر بین حکومت و دهقانان اختلافی در آن بوجود میآمد مشرف بحيث يک شخص امين در آن حکمیت میکرد و بوسیلۀ کارکن فارسی یا هندی به دفتر مالیات ثبت میشد ومقدار مالیه را به خزانه دار میسپردند، و تمام این اسناد و ریکارد را قانونگو حفظ میکرد و خود بابر گوید: که این کارکنان دولتی از عامل و مستأجرو کارگذار تمام هندوست (ص ۲۰۴) در قرن۱۴ - ۱۵ زمین های مزروع هندوستان از طرف دولت به انواع ذیل اداره میشد: 

۱- خالصه: زمین های مزروعی که مستقیماً بدولت تعلق داشت Crown-Land  وحصۀ بزرگ درآمد این اراضی به حشم "لشکر" پرداخته میشد 

۲- انعام Inam زمینی که در مقابل اداری خدمات به خدمتگاران  دولت بخشش و یا بنام مدد معاش داده میشد.

۳- ادرارات Pensions بعد از گذراندن دوره طویل خدمت دولت به صورت حق تقاعد به اشخاص مستحق داده میشد.

۴- وقف Endowments اراضی مزروعی که برای امور خیریه وقف میشد

۵- اقطاع   Assigned اراضی مزروعی که به امرا بطور جا گیرداده میشد و از متصرف آن مالیه معینی سالانه میگرفتند و وی در اراضی تصرف مالکانه میکرد ولشکری هم داشت .

۶- خوط (Aformer of land-revenue Khot) این کلمه زبان مراهتی است به معنی اجاره دار زمین  که زمین دولت را در مقابل ادای مبلغ معینی به اجاره میگرفت.

۷- برخی از راجگان هند و هم از اراضی متصوفه خود مبالغی را بطور خراج به سلطنت دهلی می پرداختندک.

گای به اشخاص روحانی و علما زمین مدد معاش وانعام بدون ادای ما لیات بخشش میشد و حکم میدادند که او را از جميع ابواب دیو ان مالیات معاف دارند و گاهی زمین های جدید از تصرف و اقطاع امراء کشیده میشد و آنرا در جمع خالصه داخل میکردند چنانچه در سنه ۹۳۵ هـ  بابر به حکم خود ولایت کابل را خالصه کرد که از پسران او هیچکس طمع آن نکند و همچنین در همین سال از بهار یک کرور خالصه نموده ، پنجاه لک به محمود خان نوحانی و پنجا لک دیگر به جلال خان افغانی داده شد و به یحیی نوحانی هم از سروار پانزده لک و به اسماعیل جلواني هفتاد و دو لک خالصه تخصیص شده بود مالیاتی که از زمین های مملو که شخصی در عصر بابر گرفته میشد، اندازه آن معین نیست. ولی بعد از مرگ او شیر شاه سوری در ضمن اصلاحات اداری خویش این مقدار را چنین تعیین کرده بود: که از پیداوار زراعتی نصفی به دهقانان و کاشت کاران داده میشد، و از نضف باقیمانده هم نیمه مالیه دولت ونیمه دیگرحق مقدم بود و اونگران عمودیه و مهیا کننده، نیازمندی های دهقانان و در منازعات دیهاتی حکم و در تادیه ماليات معاون مامورین مالیات بود که به زبان هندی او را چودهری میگفتند. وازین رو باید گفت که در عصر بابر مالیات زمین یک ثلث درامد ويا يک ربع آن بوده است زیرا موعلف مخزن افغانی در عصر شیرشاهی وابو الفضل در آیین اکبری در عصر سلطنت اکبر یک ثلث گفته است ، وماميتوانيم مقدار مالیه عصر بابری را ازان حدس زنیم اصلا مدراک عایدات دولتی Taxation در قرن ۱۵-۱۶ مطابق فقه حنفی چنین بود ۱- خراج – باج: Land Tax از راجگان هند و زمیدارانی که اطاعت سلطنت اسلامی را قبو ل کرده بودند ، و این خراج مطابق به مقاوله ، طرفین تعین میشد.


۲- عشر یعنی ده یک از تمام زمینداران مسلمان این مقدار گاهی از طرف شاهان زیاده میشد که بعربی طسق می گفتند.

۳- زكاة : مطابق شریعت اسلام ، که از نقود چهل یک وازم واشی وزیورها و اسوال تجارتى ومحاصيل زراعتی به مقادیر معین گرفته و ازروی فقه اسلامی بر مسلمانان غریب و غیره تقسیم میشد. 

۴- جزیه: Pol-Tax که از ذمیان غیر مسلم در مقابل حفظ جان و مال آنها ده تا چهل تنگه گرفته میشد.

۵- خمس از اموال غنیمت یک خمس One-fifth of spails به حکومت میرسید وباقی چهار حصه برسپاه تقسیم میشد ، و از معادن (رکاز) نیز یک خمس به حکومت و چهار حصه دیگر به مالک اصل تعلق داشت.

۶-  ابواب: انواع عایدات از محصول شرب یعنی آب رسانی و محصول منازل و محصول اموال تجارتی (مکس) که در مملکت حمل و نقل میشد ، ومالیات اراضی موات که نو زیر زراعت می آید و محصولات بر قمار خانه و شراب فروشی و نمک و ذبح گاو و صابون سازی و حیوانات بارکش و غیره از جمله این محصولها که در عصر خلجيان ولودیان تحصیل میشدند ، بابردر سنه ۹۳۳ هـ ۱۵۲۶ م بوسیله فرمانی رسم تمغا Stamp Duty یعنی محصول راه های تجارتی و معابر بحار که از تجار گرفته میشد از بین برداشت. وی گوید : تمغای سمالک را از مسلمانان که حاصل آن ازحد حصر فروان است با وجود استمرار ازمنه سلاطین سابق فرمان شد که در هیچ شهرو راه گذر و ممر تمغا نگیرند زیرا ازضوابط شریعت محمدی بیرون است.

نظام مالی که در افغانستان از عصر تیموریان هرات و در هندوستان از شاهان افغانی باقی مانده بود با اندک تغییر از طرف بابر هم پیروی شد ، ولی در افغانستان فقط در حوالی شهرها واراضی تطبیق میشد که مستقیماً زیر اثر حکومت بودند ور نه در قبایل کوهساران پښتون نشین مانند حواشی سوات و باجو رو اراضی سمه یوسفزائی و افغانان وادی پشاور، نظام اجتما عی دیگری بنام دوتر Dawtar - دفتر Dafter رواج داشت که ما شرح آنرا در مبحث طبقات اجتماعی میدهیم.