32

سیاست افغان و انگلیس در عصر امیر دوست محمد خان

از کتاب: تاریخ تجزیه شاهنشاهى افغان ، فصل چهارم ، بخش حوادث سیاسی افغانستان

فصل پنجم جلد اول کتاب مذکور ( طبع لندن ۱۸۴۶جلد اول) در بیان روابط سیاسی افغان و انگلیس است که از صفحه ۲۴۳ آغاز شده و در فصل ۶( ص ۲۶۵) و فصل ۷ (ص ۳۳۴) و فصل ۸ (ص ۳۶۰) تا آخر کتاب (ص ۳۹۹) دوام میکند مشتمل بر روابط انگلیس و هند و افغان و سیاست فرانسه و ناپلیون در شرق و سیاست روس و ایران در بارهٔ افغانستان و نتایج و عکس العمل آن از طرف حکومت انگلیسی هند: دلچسپی سیاسی انگلیس از وقتی بافغانستان آغاز شد که انگلیس شاهنشاهی خود را در هند مستقر نمودند و اولین بار برای انکشاف و مطالعۀ اوضاع افغانستان در سنه ۱۸۰۸م مونت ستیوارت الفنستون را باین سر زمین فرستادند وی کتاب گرانبهای خود "اوضاع شاهی کابل"1 را نوشته و نشر داد و چشم مردم را کشوده و دلچسپی سیاسی مردم انگلیس را در افغانستان تزئید داد و چندین نفر ،کوشیدند که بدین زمین نا معلوم آمده و در بارۀ آن معلومات کافی را بدست آورده و بحکومت خویش ،بسپارند تا مورد کمال قدر دانی حکومت خویش شوند.

نخستین بار مورکرافت Moor Craft بافغانستان آمد، ولی بدبختانه بانطرف هندوکش در گذست بعد از آن سترلنگ Sterling و کاپیتان ارتر کونلی Arthur Conolly و از همه بعد سر الکسندر (برنس که موهن لال هم با او بود) این کشور را دیده، و بنا بر معرفی او حکومت هند بافغانستان و سیاست آن علاقۀ شدیدی گرفت، و برای همین مقاصد کشتی رانی دریای سند را هم جاری ساخت، و با کشور سند و داؤ دپوتره و سکه روابط خود را استوار کرد. علاوه بران چون دولت فارس و روسیه هر دو متصل سرحدات افغانی واقع اند و روسیه با قوای بزرگ خود نگاه آز و طمع را به هند نیز دوخته بنا بران دفع خطر این دو حریف قوی نیز لزوم داشت.

و همین علل بود که دولت هند بریتانوی بسوی افغانستان توجه خود را معطوف ساخته و کوشش کرد که روابط خود را با دربار امارت کابل استوار ساخته و بارسال وفدهای تجارتی و سیاسی مقاصد دفاعی خود را دران سر زمین بکف آورد. از انطرف دولت فارس که بروسیه نزدیک تر است درین میانه رول خود را بازی میکرد و خود را با روسیه نزدیک ساخت و با انگلستان روش سختی را گرفت تا بدین وسیله منافع خود را تأمین دارد.

 افغانان اگر چه مانند فارسیان هوشیار و سیاسی نیستند ولی باز هم از دلچسپی های دولت انگلیس بکشور وسیع " دروازه هند است غافل نماندند و شاه شجاع هم از همین رو به هند پناه آورده و امید کمک و حمایت را از دولت هند کرد و وزیر معروف فتح خان نیز مذاکرات و مکاتباتی با دولت هند داشت. و خود امیر دوست محمد خان نیز ضرورت خود را بدین روابط احساس میکرد. اما چون نیرنگ و حیلۀ او تمام اوضاع اطراف را برو روشن کرد وی دانست که کلید هند در دست اوست و اگر سایۀ جزوی کدام خزنده دیگر درینجا بیفتد پس یقیناً آنرا بر انگلیس بقیمت بسیار گزافی خواهد فروخت.

با چنین احساس امیر دوست محمد خان خود را به حکومت هند و روس و فارس آشنا ساخت و هنگامیکه برادرش سردار سلطان محمد خان در تحت سرپرستی مهاراجه رنجیت سنگه بر کوهات و اشنغر حکم میراند. امیر ادعای بدست آوردن پشاور نمود و از راه جنگ و مذاکره با سگه درین مورد پیش آمد، و به حکومت انگلیس و روسیه خطوط و نمایندگان خود را فرستاد تا آنها در گرفتن و سپردن سر زمینهای افغانی از تسلط سکهای پنجابی با او همراهی نمایند که در مقابل آن امیر همواره معاون و همکار آن دولتی خواهد بود که با او درین مورد امداد نموده باشد. لارد بنتنگ حکمران عمومی هند به سیاست افغانستان توجه فراوانی ننمود، و لزومی هم نداشت که در انوقت به سیاست افغانستان دست زند اما گورنر جنرال ما بعد باین کار توجهی کرد و سید کرامت علی (یکی از همراهان سفر آرتهر کونولی) و مستر میسن Masson و موهن لال را برای انکشاف اوضاع افغانستان مقرر داشت که موهن لال بعد از تصفیۀ منازعات لاهور و بهاولپور در کندهار بایشان پیوست و امیر با مامورین دولت بریتانیه مکاتبات خود را دوام داد. و از گورنر جنرال و سر کلود واید پولیتکل ایجنت خواهش کرد که نزاعهای او را با حکومت سکه تصفیه نمایند. زیرا امیر میترسید که اگر برادرش سلطان محمد خان با رنجیت همدست شود ممکن است حکومت کابل را هم از و بگیرند. چون ارل آف آکلیند بحیث گورنر جنرل هند آمد ،امیر دوست محمد خان نامۀ ذیل را باو ارسال داشت:

نامۀ امیر به ارل آکلیند

"بعد از احترام: چون من همواره با دولت انگلیس روابط دوستانه و تمایل نیکی داشته ام، وقتیکه خبر رسیدن شما به هند و زینت افزائی بر مسند حکومت هندوستان رسید، موجب کمال مسرت شد، و باغ امیدهای ما که قبلاً از صر صر خزانی پژمرده بود، نظیر بهشت برین خرم و تازه گردید. جلالتمآب شما واضح باد که چون رویه خیر خواهی و بشر دوستی دولت بهیه انگلیس بمن روشن گردید، پس بر خود و مملکت خود لازم دانستم تا با آن دولت روابط بسیار استواری را قایم سازم بنا بران به تمام نامه هایی که از آن طرف بمن رسید جوابهای دوستانه دادم، و نیازمندی و خواهش خود را به تحکیم روابط دوستانه آشکارا ساختم البته بران جلالتمآب وقایع اخیر این طرف و اوضاع ناگوار باکانه سکه و بی معاهده شکنی ایشان واضح خواهد بود. تمناست رای عالی خود را در بارۀ تصفیه امور این مملکت طوریکه بخواست آن جلالتمآبی مناسب آید بمن اطلاع ،فرمایند تا همواره در امور کشور داری هادی و رهنمای من باشد. ازان جلالتمآبی خواهش دارم که من و مملکت مرا مال خود شمرده و برسیدن این نامه و جواب آن سر فراز فرمایند. و هر هدایتیکه در امور جهانداری اعطا فرمایند مطابق آن رفتار خواهد شد.   (ص ۲۵۰ ترجمه از انگلیسی)

با این نامه چندین نامۀ دیگر امیر که نماینده ترس او از سکه بود رسید، و هنگامیکه (۵۰) هزار لشکر سکه از لاهور به پشاور رسید، تا حمله ناگهانی افغانان را بر جمرود انتقام کشد.

ارل آف اکلیند به نامۀ امیر جواب خیلی مشفقانه داد، و نیز به ایجاد یک اتحاد تجارتی طرفین او را از ترس سکه اطمینان بخشید.

جواب نامۀ امیر از طرف آکلیند

از طرف ارل آف اکلیند به امیر دوست محمد خان، ۲۲ اگست ۱۸۳۶م "از رسیدن نامۀ دوستانۀ شما که بوسیلۀ کلود واید فرستاده بودید نهایت مسرور شدم و خوش وقتم که به مجرد

آغاز ادارۀ امور حکومت هند خواهش و تمنیات نیک خود را بشما تقدیم دارم.  من میخواهم که افغان یک ملت برازنده و متحدی بوده و با همسایگان خود به سلم و صلاح بسر برد، و ازین راه وسایل توسیع تجارت را بدست آورد، و به تمام منافع و آرامی هائیکه ملل دیگر رسیده اند واصل گردیده، به مراتب خوشبختی و ثروت رسد.

سلف من همواره کوشش داشت که برای تحصیل مطالب فوق، راه کشتی رانی دریای سند را باز نموده و اموال تجارتی و مصنوعات را ازین راه به هر طرف بفرستند. اکنون منهم خواهم کوشید که این مقصد عالی را بدست آورده و پلان او را به کامیابی تکمیل کنم. و یقین دارم که شما درین راه و کامیابی این جریان تجارتی که بلاشک تمام رعایای شما را خوشبخت و مرفه خواهد کرد، توجه فراوانی مبذول خواهید داشت. در نظر داریم که هیئتی را بدربار شما بفرستیم تا در بارۀ امور تجارتی با شما صحبت نموده و مطابق منافع متساوی طرفین تصمیماتی را بگیرند و من از وقوع اختلاف و مکاوضت بین شما و مهاراجه رنجیت سنگه خیلی متأسف شدم. دوست من! رویۀ سیاسی حکومت بریتانیه چنین نیست، که در امور داخلی یک مملکت آزاد مداخله نماید، بنا بران عجالتاً گفته نمیتوانم که حکومت من چه وقت موفق خواهد آمد که بنفع شما کاری را درین باره انجام دهد؟ خیلی مسرور خواهم شد اگر شما به من توضیح دهید که چگونه و به چه صورت میتوانیم با شما کمکی نمائیم؟ اما امیدوارم که شما با مهاراجه سکه از درِ صلح و مفاهمه در آئید، که این کار نه تنها به نفع شماست بلکه برای تمام کشورهای مربوطه مفید و سودمند خواهد بود، و بایستی همواره کشورهای همسایه با هم روابط دوستانه و صمیمانه داشته باشند. 

خواهش مندم که احساسات دوستی و احترام مرا قبول فرمائید." (امضای آکلیند) 

(ص ۲۵۲ ج ۱)


وصول این نامه امیر را خیلی متحسس ساخت، و خواست مقاصد خود را بوسیلهٔ دولت فارس و روسیه بسر رساند و گورنر جنرال هند عزم نمود، که هیئتی را بدربار کابل بفرستد که در رأس آن الكسندر برنس باشد. ترتیبات ارسال سر این هیئت و تقدیم هدایا نسبت، به ارمغان هائیکه به وسیله مونت ستوارت الفنستن قبلاً بحضور شاه شجاع فرستاده شده بود، صورت برنس با همراهان خود میجر لیچ و خیلی ناچیز و اندک بود.

به هر صورت برنس با همراهان خود میجر لیچ و  لفتننت ود و دکتر لارد بکنار دریای سندهـ رسیدند، و من (موهن لال) نیز از طرف حکومت هند گماشته شدم تا با آنها  بروم.

 در حیدرآباد و خیر پور و بهاولپور از هیئت پذیرائی خوبی بعمل آمد و در بهارولپور نامه ای از طرف مستر میسن Masson خبر نگار ما از کابل رسید که امیر از تعیین برنس بریاست این هیئت مسرور گشت، و مقصد ارسال این هیئت اگر سیاسی باشد یا تجارتی به هر دو صورت از طرف امیر استقبال بی قید و شرطی خواهد دید، چون هیئت مذکور نزدیک افغانستان رسید، از طرف امیر نامه ای بنام الکسندر برنس موصول گشت، که خوشی خود را از مقرری این هیئت اظهار نموده و نوشته بود که امید وارم به وسیله مذاکرات این هیئت پیوستگی و روابط دوستانه او با حکومت بریتانیه بر قرار گردد. در دهنه درۀ خیبر هیئتی از نمایندگان امیر از میشن بریتانوی پذیرائی کرد، و شاغاشی گل و میرزا آغا جان و سعادت خان ملک مهمند با آنها بسوی کابل حرکت کردند. درینوقت یک جمعیت دیگر میزبانان امیر و ناظر علی محمد خان با اغذیۀ نفیس افغانی پیش روی هیئت آمدند و تا کابل وظیفۀ مهمانداری را بجا آوردند بعد از انکه از بتخاک گذشتند شهزاده محمد اکبر خان با جمعیتی از ایشان پذیرائی کرده و بشهر بردند، این جمعیت پذیرائی کنندگان حین دخول به شهر کابل خیلی بزرگ بود و اعضای هیئت بریتانوی بر فیل سوار بودند، و در بین جمعیت های مردم شهر که بخواهش امیر باستقبال هیئت بر دو طرف راه ایستاده بودند میگذشتند.

امیر دوست محمد خان ورود هیئت را به کمال اشتیاق انتظار میکشید و فوراً پسر خود را امر داد، که ایشان را بحضورش برد، وی بغایت مهربانی از هیئت استقبال کرد، و نزدیک ارگ شاهی در یک باغ زیبا ایشان را سکونت داد. به تاريخ ۲۱ ستمبر ۱۸۳۷م امیر در یک درباریکه اکثر اعیان حضرت حاضر بودند هیئت بریتانوی را رسماً بار داد، و سر الكسندر برنس اعتماد نامۀ خود را از طرف گورنر جنرال هند با و تقدیم نمود. امیر مراسله را کشوده و به وزیر عبدالسمیع خان داد تا بخواند.

درینوقت امیر پیش سرداران کهن سال افغان که دربارهای شاهان سدوزائی را دیده بودند اظهار افتخار میکرد، زیرا ایشان قطعاً تصور نمیکردند، که یکی از حقیرترین ابنای پاینده خان وقتی بچنین منزلتی میرسد، که از طرف دولت بریتانوی مورد اینقدر احترام گردد.



متن اعتماد نامه

از طرف ارل آف اکلند با میر دوست محمد خان فورت ولیم ۱۵ مئ  ۱۸۳۷ بعد از احترام : در نامۀ خود مورخ ۲ اگست ۱۸۳۶ بشما نوشته بودم که هیئتی را مرکب از کارمندان خود میفرستم، تا با شما در بارۀ امور تجارتی و تسهیلات حمل و نقل اموال التجاره بین هند و افغانستان مذاکره نماید.

بر ضمیر منیرشما پوشیده نماند که تجارت اساس تمام خوشبختی های ملی است، و تنها به وسیلۀ تجارت است که مردم یک کشور موفق میآیند تا امتعه و مصنوعات خود را با دیگران مبادله نموده و ثروت را بدست آورند و از منافع حیات مدنی برخوردار شوند. دولت بریتانیه در نظر دارد که این وسایل رفاه و شادکامی را همواره بین ملل همسایه خود تزئید و توسیع دهد درین امر ما تنها منافع خود را نمی خواهیم، بلکه آرزو داریم که تمام ممالک آسیا در حالت صلح و خوشبختی و خوشی بسر برند.

دولت بریتانیه برای همین مقصد با تمام حکومتهائی که سواحل دریای سنده را در دست دارند داخل مفاهمه گردیده، تا راه کشتی رانی دریا باز گردد و درین راه مساعی فراوانی را مبذول خواهد داشت اینک سر الکسندر برنس را برای مذاکرات کشایش روابط تجارتی بین هند و افغانستان ارسال داشتم، که به وسیلۀ این نامه با شما معرفی میشود و شکی نیست که بدربار شما دوستانه پذیرائی خواهد شد. و مذاکرات شخصی او با شما تماماً مفید و بار خواهد بود. (امضای آکلیند) (ص ۲۵۶ ج ۱)

تا چند روز امیر دوست محمد خان به هیئت بریتانوی هر گونه موافقت را نشان داد و در تمام مذاکراتش با سر الكسندر برنس خواهش های او را شنید، که درین وقت برنس چنین مینویسد: "تا کنون مذاکرات من با امیر احترامکارانه و رسمی است، مگر بعد ازین موقعی را بدست خواهم آورد تا معلوم گردانم که ازین دربار چه بدست می آید؟ اما از آنچه تا کنون دیده و یا شنیده ام گفته میتوانم که من خواهم توانست که امیر را از ادعای مبالغه کارانه اش باز دارم ولی وی حتماً با وضعی پیش خواهد آمد، که دولت انگلیس را بنفع خود آورده و از دوستی گرانبهای سکه باز دارد." به هر صورت ملایمت امیر دوامی نداشت و فراموش نمود که وجود هیئت بریتانوی در کابل مانع حمله انتقامی سکه در مقابل حملۀ ناگهانی سردار محمد اکبر خان بر جمرود است هر چند سابقاً خوف خود را از حمله سکها نشان میداد، ولی اکنون بکلی تغییر نظر داد، و به تصرف دوبارۀ پشاور مصرف گشت، و به برنس گفت که بحکومت خویش بنویسد تا پشاور را واپس باو دهند.

برنس با و جواب داد: که پشاور اصلاً زیر تصرف حکومت بریتانیه نیست و برادرانش سلطان محمد خان و پیر محمد خان حکمداران آن علاقۀ افغانستان بودند، و تا کنون هم در آنجا جاگیر دار دارند که در تحت حمایت پنجاب بران جا حکم میرانند برنس علاوه کرد: که مهاراجه رنجیت سنگه یار وفادار انگلیس دارای نیروی نظامی و پولی بوده، ولی افغانان ناگهان بر جمرود حمله برده و سپه سالار او هری سنگه را کشتند! دولت انگلیس آرزو داشت که برای رونق بازار تجارت و توسیع بازارگانی در تمام بازارهای آسیا درین جا صلح و آشتی موجود باشد و چون نام های شما را خواند، در صدد آن برآمد که بین شما و سکه صلح دائمی بر قرار گردد و در آینده شما بنظر حکمداران پنجاب منفور نباشید، و از خونریزی و لشکر کشی بپرهیزید و هر یکی بر کشور خویش بکمال راحت و ترس حکمرانید. دولت انگلیس میتواند که به مهاراجه دوستانه سفارش نماید که پشاور را به مالک سابق آن سردار سلطان محمد خان برادر امیر بسپارد، ولی روابط بسیار دوستانه ما با مهاراجه اجازت نمیدهد، که ما پشاور را مستقیماً زیر تسلط خود آوریم. امیر دوست محمد موهن لال . هم حاضر بود به برنس جواب داد: طوریکه من انتظار داشتم این رویه دولت انگلیس نیکو نیست، و با آمال  اختلاف فراوان دارد. من آرزوی قوی داشتم که همین دستار مسلمانی من در دوستی انگلیسیان به شال فاخری تبدیل خواهد شد و اکنون بر عکس چنین بنظر می آید که دولت انگلیس میخواهد، همان دستار قدیم بر سر من باشد، ولی ایشان نخواهند گذاشت که نیروی دیگری او را ازان محروم دارد، اما وی با این تظاهر دوستی خشک و خالی قناعت نخواهد کرد زیرا از هیچ طرف خوفی ندارد که دستارش را کسی از سرش برباید. امیر گفت: باز سپردن پشاور به سلطان محمد خان وسیلهٔ ثبوت نیات نیک انگلیس نسبت به خودش نبوده، بلکه حکومت او را در کابل هم به لرزه خواهد انداخت. زیرا برادرش سلطان محمد خان با وجودیکه از یک خاندان و یک خون اوست اما در میدان سیاست اگر چه اقتدارش کم هم باشد نسبت بقوای عظیم سکه برای امیر خطر ناکتر و دشمن تر است و اگر دربار سکھ باو امداد مالی دهد میتواند بنام مسلمانی سلسلۀ دسیسه های خود را تا مرکز کابل برساند.

وفد سیاسی ایران

درینوقت با امیر اطلاع رسید، که هیئتی از دربار پادشاه قاجاری ایران با جوابهای نامهای او و برادرانش سرداران کندهار میآید، و هدایائی را هم از دربار ایران می آورد.

باید گفت: هنگامیکه امیر نامهای خود را به حکومت انگلیسی هند ارسال میداشت، عین همین طور مکاتیب مخلصانه امداد خواهی را بدولت روس و ایران نیز نوشته بود تا این سه قوه را بر خلاف یکدیگر به نفع خود استعمال نماید.