میثاق ١٢٤٢ هجری قمری

از کتاب: رجال و رویدادهای تاریخی

در مقاله بیست ودوم تحت عنوان "نقشه و میثاق شیر دلخان" قضایائی را شرح دادیم که بعد از وفات مرحوم سر دار محمد عظیم خان بوقوع پیوست ومنتج به طرح نقشه و میثافی گردید که در تاریخ بنام سردار شیر دلخان مسجل شده است . در موقعیکه سردار محمد عظیم خان و سردار دوست محمد خان خفیه و علنی برای احراز سرداری و تخت و تاج کابل باهم مقابله داشتند ساتر برادران از قندهار و پشاور مترصد اوضاع بودند ولی چون هر دسته ئی در ولایت وسیعی بسط نفوذ داشتند نمیخواستند بی جهت خویش را به درد سری آغشته سازند  این روش دوام داشت تا سردارمحمد عظیم خان وفات کرد و وفات ناگهانی او دفعتا مجرای واقعات را تغیر داد . بدین معنی که چون موازنه قوا در کابل از میان رفت برادران قندهاری و پشاوری که تا این وقت به ولایات متقابله و جا گیرهای معینه خود در آن حدود قانع بودند به امور کابل دلچسپی پیدا کردند و اول از طرف قندهار به ترتیب سردار پردل خان و باز سردار شیر دل خان روی صحنه کابل پدیدار شد . مداخله سرداران قندهاری به فضایای کابل که در آن بصورت مستقیم سردار دوست محمد خان و حبیب الله خان پسر سردار محمد عظیم خان مواجهه بودند طبعا به مقاومت نظری و عملی سردار اول الذکر یعنی دوست محمد خان مقابل شد و کشمکش هائی تولید گردید که عامل مزید بی اتفاقی سرداران و اضطراب مردم میشد تا اینکه سردار شیر دلخان نقشه میثاق وتعهداتی را پیش کرد که شرحش را در مقاله بیست و دوم نوشتیم . با اینکه در نقشه شیر دل خان جا گیرها معین و برای هر یک و هر دسته از برادران بارکزائی اراضی وسیعی داده شده بود معذالک آنطوریکه ظاهر امر ارائه میکرد باطن امور رنگ حل بخود نگرفت و چون آرزوهای نهفته در دلها بود واقعاتی بمیان آمد که میثاق شیر دل خان را از میان برد و بجای آن میثاق دیگری را بیان آورد.

سردار شیر دل خان بعد از طرح نقشه خود عازم قندهار شد و چندی بعد در محرم سال ١٢٤٢ هجری قمری به سرای دیگر شتافت . چون قرار نقشه او کابل به سردار یار محمدخان و سردار سلطان محمدخان داده شده بود سردار اول الذکر حکومت کابل را در دست گرفت و بقیه برادرانشان مانند عطا محمد خان و سعید محمدخان و پیر محمدخان کما کان در پشاور ماندند . سپس چون سردار عطا محمد خان حاکم پشاور وفات نمود سردار یار محمدخان حکومت آنجا را احراز کرد حکومت کابل به سردار سلطان محمد خان تفویض گردید . اگر چه طبق مبثاق شیر دل خان برای سردار دوست محمد خان حکومت کهستان و برای برادر عینی اش سردار امیر محمد خان حکومت غزنی اعطا شده بود ولی سردار اول الذکر نظریه احراز سرداری و امارت کابل را که از قدیم در خاطر می پرورانید (و نسبت به بسط مفکورۀ ملوک الطوایفى نظریۀ معقولی هم بود) فراموش نکرده و سلسله مقابله های او با سردار محمد عظیم خان و پسرش حبیب الله خان و سردار پر دل خان و شیر دل خان بار دیگر با سردار سلطان محمد خان شر و ع شده شبه ئی نیست که بار دیگر میان دو سردار و دو برادر بارکزائی در بالا حصار کابل و حومه شهر جنگ و دعوى بوقوع پیوست . ولی آخر سردار دوست محمد خان بکمک طرفداران کهستانی خویش بالاحصار را متصرف گردید . یک دفعه دیگر شهر کابل و مسئله سرداری و امارت آن مورد توجه جمیع برادران بارک زائی قرار گرفت و برای اینکه از کشت و خون و مخالفت های مزید جلوگیری بعمل آمده باشد میثاق دیگری بتاریخ عشر اول شهر ربیع الثانی سنه ١٢٤٢ هجری قمری به امضا رسید که قرار آن قلمر و مملکت افغانستان به اساس و نقشه نوینی بین سرداران و سردار زادگان بارکزائی تقسیم شد اینک چند سطر اول این سند تاریخی را که در موزۀ کابل موجود است و این مقاله به اساس آن نوشته شده است ذیلاً نقل میکنیم :

چون درین وقت بتاریخ عشر اول شهر ربیع الثانی سنه یک هزار و دوصد چهل و دو بود که بعد از منازعه و مناقشه که ما بین ما برادران بظهور رسیده و شهر دار السطنه کابل را سردار دوست محمد خان تسخیر نمود همه برادران و برادرزاده ها بجهت اصلاح و اتفاق و خیر خاندان مجتمع انتظام شده بجهت انتظام امور دولت و استحکام بنیاد سلسله خودما صلاح برهمین کردیم که ملک کوهات وانکو و توابعات آنرا نواب عبدالصمدخان متصرف باشد و ملک پشاور و هشنغر و خالصجات وغیره متعلقات آنجا را سردار یار محمد خان و سر سلطان محمد خان و سردار سعید محمد خان و سردار پیر محمد خان متصرف باشند و ملک دار السلطنۀ کابل و کوهدامن و خالصجات و توابعات آنرا سردار دوست محمد خان و سردار امیر محمد خان متصرف باشند و مالیات و معاملات طایفه غلجائی دار السلطنۀ کابل را نواب عبدالجبار خان متصرف باشد و ملک جلال آباد و تاجکه لغمان را نواب محمد زمان خان و برادران او متصرف باشند و ملک لهو گرد و چرخ و تا جکیۀ میدان و خالصۀ لهو کردرا سردار حبیب الله خان و سردار محمد اکرم خان و برادران او متصرف باشند که بدین موجب از قرار تفصیل هر کدام ملک خود ها را..."

فرادیکه ملاحظه میشود این میثاق ۱۲۷ سال قبل در موقعی بین پسران و نواسه های سردار پاینده خان مرحوم به امضاء رسیده است که سردار دوست محمدخان بعد از یک سلسله زحمات وتشبثات خستگی ناپذیر بالاخره شهر کابل را متصرف شده و برای اینکه سائر برادران متعرض نشوند این عهدنامه به امضا رسیده است . قراریکه دیده میشود درین عهدنامه از ولایت قندهار و از سرداران قندهاری تذکری نیست حال آنکه در میثاق شیر دل خان از آنها و از جاگیر آنها در قندهار وتقویض سند به سردار رحمدل خان واضح اسم برده شده بود . نتیجه ئی که ازین امر استنباط میشود این است که در حوالی ١٢٤٢ سرداران قندهاری به سهم وحصه خود طوری قانع بودند که تذکار اسماء جاگیر آنها در میثاق جدید ضرورت نه افتاد و حقیقت این است که با میثاق شیر دل خان که اصلا در اثر مداخله خود سرداران قندهاری بمیان آمد سهم آنها طوریکه شاید معین شد و ایشان هم بعد از وفات شیر دل خان در پی آرزوی چیزدیگری به افتادند . روح میثاق ۱۲٤۲ عبارت ازین بود که روابط با همی این سردار دوست محمد خان و برادران مقیم پشاور را که برخی از ایشان (سردار یار محمد خان و سردار سلطان محمد خان) در کابل هم سهم و نفوذ و حکومت داشتند اصلاح کند و اصلاح هم کرد زیرا با این عهد نامه که نماینده آخرین مرحله روح ملوک الطوایفى است سردار دوست محمد خان آنقدر مجال و فرصت مساعد در کابل یافت که امارت و پادشاهی خود را اعلان کنند و بالاخره بساط تشتت و جاگیر داری را از میان بردارد.