امیر عبدالرحمن خان و خط دیورند

از کتاب: مقالات پراگنده

سرمقالۀ روز نامه ملى انیس 

8 حمل ۱۳۳۰



بعد از اتمام نظریات تحلیلی که راجع به مقاله های دو نفر از سیاسیون انگلیس تحریر شد کتابی بدستم افتاد بنام "دافغانستان" که در ۱۹۵۰ در لندن بطبع رسیده و مولف آن "" سر کرفرایزر تایتفر" یک نفر دیگر از سیاسیون و وزرای مختار انگلیس است که در سالهای قبل از جنگ دوم جهانی از طرف دولت متبوع خویش در دربار کابل سمت نمایندگی داشت . همانطور که این مرد سیاسی قیافۀ متین و موفر و جدی داشت کتاب او که عجالتایک نظر اجمالی بر اکثر صفحات آن افگنده ام از طراز کتاب های سطحی نیست و باید هم نباشد زیرا قراریکه نویسندۀ محترم در مقدمۀ اثر خویش می نویسد از اکتوبر ۱۹۱۰ که بحیث بلوک مشر در عسکر هندی بار اول وارد پشاور شد تا اکتو بر ۱۹۴۱ که بعداز خم ماموریت سیاسی از کابل بار آخره به پشاور گشت در میان دو تاریخ فوق که بیش از سی سال را در برمی گیرد در علاقه های سرحدى و اینطرف و آنطرف آن در حکومت هند در شعبه خارجی مسایل سرحدی و در افغانستان بحیث وزیر مختار اشغال و ظیفه داشت و به این ترتیب بیشتر به آن قسمت هائیکه به مسایل سرحد مربوط است صلاحیت دارد و تا جائیکه دقت بعمل آمده است تا آن حد که برای یک نفر خارجی و سیاست مدار مقدور است در تحلیل مطالب سیاسی از ابراز نظریات بیطرفانه چندان عدول نکرده است . در این کتاب که منقسم بر سه حصه است و دارای ۲۱ فصل وملحقات دیگر میباشد در طی ۳۳۰ صفحه عمومیات تاریخ افغانستان قدیم و جدید بخصوص از ناحیۀ انکشاف مطالب سیاسی با ارتباط آن در تحول سیاسی آسیای مرکزی شرح یافته که معرفی روس مندرجات را با بحث کلی در نتایج بوقت دیگر میگذارم در میان این فصول دو فصل در اطراف قبایل سرحدى وخاک مربوطه ایشان وقف شد . که با داشتن مطالب متنوع و مفید در آینده قریب در اطراف آنها بحث خواهم کرد ومتن نوشته های مولف را معرفی خواهم نمود . در میان همین مباحث که ارتباط بیشتر به مسایل روز دارد خط دیورند و نیات حقیقى امیرعبدالرحمن خان در امضای این معاهده تحمیلی است که چند روز قبل تذکر آن در مقاله مخالفت بین افغانستان و پاکستان از نظر سر جارج کننگهم در روز نامه انیس داده شد و اینک حالا عقاید مولف کتاب افغانستان را راجع به سیاست و نیات واقعی امیرعبدالرحمن خان و چگونگی خط دیوند مطالعه بفرمائید :

قسمت مهم سرحدات غربی افغانستان با ایران در سالهای ۱۸۷۲ - ۱۸۸۸ تعین شد . سرحدات جنوبس افغانی که در حدود ۱۲۰۰ میل را در بر میگرفت یا تحت ادارۀ مستقیم و یا تحت قبول حکومت بریطانیا بود معذا لک در تمام امتداد آن نفوذ امیر احساس میشد . در حالیکه امیر میدانست که در تشبث به مسایل عمدۀ خارجی تحت نظارت است و به این رول خویش وفادار بود در مسایلی که ارتباط به پتان های همسایه و هم کیش سر حدی هند و افغان داشت سخت ابراز شخصیت میکرد . واقعا امیر افغانستان بحث امیر المومنین و پیشوای مسلمانان نه تنها در کشور خودش بلکه در حصۀ بزرگ مناطق شمال غرب هند شناخته میشد . امیر عبد الرحمن خان با اینکه میل به تحدید سرحدات جنوب و شر فی داشت مشتاق بود که تا هراندازه که امکان داشته باشد مسلمانان سرحدی را هم تحت نفوذ مادی و معنوی خویش بیاورد و بدین اساس تمام اقدامات برطانیه را منی بر پیشروی در سرحدات منظر نا رضائیت میدید . احساسات امیر بعدی شدید بود که هنگامیکه در کوه (کوژک) تونل راه آهن کنده میشد گفته بود (این تونل به مثابۀ خنجری است که در دل من فرو برده میشود) برای اینکه پاسخی به این اقدامات داده باشد وظیفه داران پست سرحدی خویش را در وزیرستان امر پیشروی داد و علاقه های (توری) و (درۀ کرم) را تحت تهدید قرار داد و افریدی ها را در حوزه نظارت خود آورد و ارتباط خویش را با قبایل مهمند مستحکم ساخت و اگر موانع بعمل نمی آمد دامنه قلمرو او در چند سال تا سرحدات اداری هند میرسید و پشاور را تهدید میکرد . در شمال غرب نظر حکومت هند را مبنی بر استقرار تعلق با (باجور) و (دیر) بنظر استحسان نمیدید و اسمار را اشغال کرد تا اینکه در ۱۸۹۳ روابط خیلی کشیدگی پیدا کرد طوریکه برای از الۀ آن تعین یکنوع سر حدلا بدى و فوری گردید . در نتیجه بعد از چند هفته مذاکرات در ۱۸۹۳ معاهدۀ دیورند بین سر مورتیمر دیورند و امیرعبدالرحمن خان امضاء شد و سرحدی روی نقشه ضمیمه معاهده کشیده شد که قلمرو امیر را در جنوب و شرق تحدید می کرد و نفوذ اورا در ماورای آن متوقف میساخت . هر دو طرف ضمانت کردند که در خاک های یکدیگر در ماورای خط مداخلت نکنند و هر دو طرف معاهده راحل رضائیت بخش کامل اختلافات وارده در سرحد قبول دار شدند این بود شکل نظری معاهده ولی در عمل خیلی از ان مغایرت داشت . خط دیورند در همان وقت و بعد ازان فقط یک سمبول خشک مصالحه ومظهر یک سیاستی بود که برای آن هر ارزشی که قایل شوند به نتیجۀ منطقی و اصل نگردید برطانوی ها با اشغال سرحد مادی و طبیعی هند از اطاعت قانون تحول سیاسی و سوق الجیشی سر باز زدند و نتیجۀ عدم اطاعت این قانون را دیدند . ایشان مسایل عمده را حل کردند ولی شکلی که با مسایل کوچک حل طلب باقی ماند . خط دیورند شاید در موقعش بهترین خطی بوده باشد ولی نسبت به محاسن معایبش به مراتب بیشتر است و از نقطه نظر انتنو گرافی (مردم شناسی) و نظامی و جغرافیائی غیر منطقی است زیرا از وسط یکی از حوزه های عمده تقسیمات آبی رود سند میگذرد و نه تنها ملتی را به دو حصه تقسیم میکند حتی از وسط قبیله ها میگذرد و آنها را از هم مجزی میسازد . جای حیرت است چطور امیر عبدالرحمن خان چنین سرحدی را قبول کرد امکان دارد که با وجود تشریحات دقیق و روشن دیورند که خط را روی نقشه مقابل امیر میکشید امیر خوب ملتفت نشده باشد و از منتهای غرور بلی گفته باشد چیزی که محقق است این که با وجود امضای معاهده امیر بعض جزئیات خط را در ملحقات نقشه معاهده قبول نداشت و بدین علت بعضی حصص خط تا حال نا کشیده ماند و "دیورند لاین" بصورت صحیح و درست تعین نشد امیرعبدالرحمن خان و جانشیش امیر حبیب الله خان موضوع عدم مداخله را چندان احترام نمیکردند و قبایلی های وزیری خود خط را نمیشناختند در نظر پادشاهان افغانستان معنی مداخله همان مداخله مسلح بود و بدین ملا حظه ایشان همیشه گماشتگان خویش را آنطرف خط دیورند میفرستادند تا نفوذ افغانی را در تمام خاک های قبایلی بر قرار نگه دارند هکذا جرگه های قبایلی را از حصص هندی خط بکابل میطلبیدند و با ایشان بحث مهمان رفتار میکردند و به آنها تحفه های خوبی میدادند . محافله نفوذ افغانی در میان قبایلی های آزاد سرحدی اصل بزرگ سیاست امیر بود و بدین وسیله از یکطرف خویش را در مقابل شورش مسلح بر علیه دولت حفظ میکرد و از جانب دیگر از کدام مرض احتمالی برطانیا جلو گیری بعمل می آورد. در مقالۀ (مخالفت بین افغانستان و پاکستان از نظر سر جارج کننگهم) در فقرۀ هفتم قید و حکم ران انگلیسی ساق سرحد و نظریات تحلیلی خویش را عرض کردم راجع به جنبه تحمیلی معاهدۀ نیات واقعی امیرعبد الرحمن خان را با روش استدلالی او که از کتاب حیاتش اقتباس شده بود بار دیگر اینجا تکرار نمیکنم خوانندگان گرامی ملاحظۀ مطالب فوق از قلم (سر فرایز رتایتلر) خود ملتفت خواهند باشد که آنچه مبنی بر اصل نیت و آرزوی امیر عبدالرحمن خان نوشتم تا کدام اندازه حقیقت داشت . از خلال نظریات یک نفر دیپلومات دیگر انگلیس مولف کتاب افغانستان و سفیر اسبق برطانیه در کابن که از تذکر رویدادهای تاریخی در موقع امضای معاهده دیورند چندان منحرف نشده است سیاست و نظریات امیرعبدالرحمن خان نسبت به تمام قبایلی های علاقه سرحد هویدا میشود و این چند جمله برجسته از مطالب فوق روح حقیقی نیات پادشاه افغانستان را در ۱۸۹۳ معرفی می کند .

امیر عبدالرحمن خان مسایل علاقه های سرحدی را اصلا مسئله خارجی نمیدانست که در تماس آن خویش را مقید بداند لذا (در مسائل پښتونهای مناطق سرحدی بکمال شدت اظهار شخصیت میکرد) و مشتاق بود (هر قدر امکان داشته باشد پښتون های سرحدی را تحت نفوذ مادی و معنوی خویش در آورد) و اقدمات برطانیه را مبنی بر پیشروی در سرحدات بنظر نارضائیت میدید) . جملۀ که در مورد حفر تونل کوه کوژک اظهار کرده و آنرا بمشابۀ فرو بردن خنجری در دل خویش خوانده است جمله ایست که یک عالم افتخار دارد و از ان بهتر نمیشود درد دل را در مقل تجاوز بیگانگان بخاک وطن اظهار نمود . امیر تنها مرد نظری نبوده و به ایراد جمله اکتفا نکرد بلکه عملا قراریکه در فوق سفیر اسبق برطانیه خود می نگارد بیک سلسله اقدامات متقابله عملی در نقاط مختلف علاقه های سر حدی از وزیرستان گرفته تا دره کرم و علاقهای توری و افریدى و مهمند و با جور و دیر متشبث شد و رفتاری اتخاذ کرد که باعث تشویش جدی انگلیس ها گردید . امیر عبدالرحمن خان با وجود اجباری که در امضای معاهدۀ دیورند در پیش داشت و به خط کشتیهای انگلیس ها روی نقشه جغرافیا از نظر تخصص چندان وارد نبود (بعضی جزئیات آنرا نمی پذیرفت ) و خط مذکور در حالیکه ( صحیح و درست تعین نشد) در قسمت های جز (تاحال نا کشیده ماند) خط دیورند قراریکه سرفرایز رتایتلر اظهار میکند واقعا ( یک سمبول خشک مصالحه و مظهر یک سیاست بی منطقی بود) که در اطراف خود مسایل بسیاری را لاینحل گذاشت جای بسیار خوشی است که یکنفر از سیاسیون انگلیس که ۳۰ سال در مسایل علاقۀ سابق شمال غرب هند در تماس بود بالاخره اعتراف میکند که (خط دیورند نسبت به محاسن معایب بسیاری دارد و از نقطۀ نظر اتنو گرافی (مردم شناسی) و نظامی و جغرافیائی غیر منطقی است) جناب گننکهم در مقاله خویش می فرمایند که خط دیورند فقط در یکجا از میان قبیله ای میگذرد حال آن که هموطن ایشان با معلومات بیشتری که دارد علت عدم منطق این خط را در آن می داند که نه تنها از میان قبیله ها میگذرد بلکه ملتی را بدو حصه منقسم می سازد و از نقطه نظر جغرافیا وتقسیم وانفکاک مردمان قبایلی معنی  ئی ندارد . سر فرایز رتایتلر از بس از جهات مختلف این خط را بی منطق می داند خود به حیرت رفته است که چطور امیر عبدالرحمن خان آنرا قبول کرده است . مولف کتاب افغانستان خودش خوشبختانه جواب حیرت خویش را هم داده است و اظهار می کند که امیر اصلا از نظر تطبیقی نقاط عبور خط را از روی نقشه تا روی زمین نفهمیده است و دلیل این امر هم این است که بسا جزئیات آنرا قبول نکرد و خط دیورند تا امروز غیر معین و نا کامل ماند امیر عبدالرحمن خان با اینکه در چنین قضا و شرائط معاهدۀ تحمیلی دیورند را امضا کرد عملا کما فی السابق در انطرف ابراز نفوذ و مداخله میکرد . گماشتگان نمایندگان او و جانشینش امیر حبیب الله خان برای برقراری و محافظت نفوذ دولت های افغانی در تمام علاقه های سرحدی گشت و گذار داشت و همیشه جرگهای قبایلی های آنطرف خط از تمام علاقه های سرحدی بکابل دعوت میشدند . 

در روشنی این حقایق که همه حرف به حرف از نوشته های دیپلومات مطلع انگلیس گرفته شده است امان نمیکنم کسی گفته بتواند که علاقه های سر حدى جزء خاک هند برطانوی بود وافغانستان در آن طرف خط دیورند تاثیر و نفوذ مرتب و دائمی نداشت .