32

جوین خراسان و جوین سیستان (گویان یا کوبان)

از کتاب: جغرافیای تاریخی افغانستان
04 October 1982

دانشمندان گرامی موید ثابتی از مشهد نامه یی باین جانب فرستاده و در ضمن آن حسن نظر و قدردانی خودرا از نشر و تحشیه و تعلیق زین الاخبار گردیزی ابلاغ داشته اند که به نویسندۀ این سطور موجب امتنان و مسرت است همواره بتاییدات الهی موید باد!

درین نامه مینویسند:در صفحۀ۱۰۱ فصل عبدالله بن عامر بن کریز مرقوم شده است؛ کویان همین جوین فراه است.

جوین ولایتی است بین اسفراین و سبز وار و مولد و موطن شمس الدین محمد صاحب دیوان جوینی و عطاملک جوینی صاحب تاریخ جهانگشاست.

ازادوار یکی ازقصبات جوین است و اکنون یکی از ایستگاه های راه آهن  تهران مشهد است و بهمین نام نامیده میشود.

نام قدیم جوین کویان با (ب) یا (ی) بوده است. درکتاب لباب الالباب مینویسد:"ملک السادات نیشاپوری صاحب دیوان استیفای نیشاپور بود وقتی از وی استماع افتاد که وقتی به اسفراین رفته شد دراثنای راه  این رباعی اتفاق افتاد:

تاریخ در این زمانه ء آیین آمد

کویی که برای من مسکین آمد

 از جور سپهر سبزوار این دل من 

کویان کویان با سفر این آمد

سبزوار و اسفراین و کویان سه ولایت است سخت نیکو نشان داده است.(الباب الالباب ص ۱۲۶ ص.)

این تذکر دوستانۀجناب موید ثابتی، برای من که وسواسی درین گونه موارد دارم سابق شد که باورق پارینه بنگرم و اگر سهوی افتاده باشد تلافی کنم.

در زین الاخبار گردیزی (ترتیب حبیبی )ص ۹۳ در جدول امرای خراسان دارالملک عبدالله بن عامر را در حدود ۲۳ هـ گویان می نویسد که در هردو نسخۀخطی زین الاخبار  نقاط ندارد و در حاشیۀ آن نوشته ام: املای صحییح آن گویان =گوین و جوین معرب است و این نغیر از جوین خراسان باشد که در قرب فراه در ناحیت سیستان واقع بود و تاکنون هم جوین نامیده میشود".(ص۹۸)

بعد ازین در ص ۱۰۱ وارد است که:" عبدالله بن عامر، بقومس آمد و پس به گویان آمد و آنجا مقام کرد و از آنجا به از ادوار آمد و صلح کرد و دختر ملحان گویانی را بگرفت و به عبدالله بن خازم داد بزنی "در ینجا بر حاشیه ء کلمۀ گویان نوشته ام:"گویان همین جوین فراه است که شرحش گذشت."

در صفحۀ۱۳۱ زین الاخبار جاییکه پیکار های علی بن عیسی بن ماهان را با حمزه خارجی در سیستان شرح دهد مینویسد:"و علی بن عیسی چندتن از سرهنگان خویش را به اوق فرستاد و به کوین ."

که درینجا در هر نسخه (به ) با کاف متصل نوشته شده نقطه هم ندارد و من در حاشیه نوشته ام:پویان یا کوییان همین جوین فراهست"

در صفحۀ ۱۸۹ گوید:"بکر بن مالک ... با حشم بیرون آمد و به ده از ادوار  فرود آمد از روستای گویان در حاشیۀ این عبارت نوشته ام :"گویان : جوین و این غیر از گویان یا جوین سیتان است.

جوین خراسان 

بدین نمط درتاریخ گردیزی دو گویان مذکر است که یکی در خراسان واقع بود و در تاریخ بانتساب خانوادۀ صاحب دیوان مؤورخان و علما و شهرت فراوان دارد. و این همان است که در صفحات ۹۸ و ۱۰۱ و ۵۹ زین الاخبار بشکل گویان مضبوط است.

در قدیمترین منابع جغرافی عربی، این از شهر های نیشاپور گفته اند. این رسته و این خرد اذبه گویند: از شهر های نشابور گفته اند.این رسته و ابن خرد اذبه گویند: از شهر های نشابور زام،  یاخزر،جوین و بیهق است.(۱)

یاقوت و این اثیر تصریح میکند که جوین بر شهراه بسطام و نشاپور واقع است که مردم خراسان آنرا گویان گفتندی. جون معرب شد جوین گشت. بسوی قبلۀ بیهق است و از شمال بحدود جاجرم پیوسته که قصبۀ آن ازادوار باشد. گوین منسوبست بنام یکی از حکمرانان آن و یا اینکه نسبت آن به کوی است که ۱۹۸ قریه دارد و از نشاپور ده فرسخ است. وعده بزرگ علما بدان منسوبند.(۲)

بقول حمدالله مستوفی مرکز گویان (جوین معرب) درازادوار بود. ولی درقرن هشتم هجری (چهار دهم میلادی) به فریومد انتقال یافت که شهرستان آنجاست.(۳)

املای کویان به ضمۀ اول و سکون و او که اصل آن گویان بود در خود محیط خراسان تا حمله ء مغل رواج داشته .ولی اعراب ا زاوایل ورود خود آنرا معرب و  جوین ساخته اند. (۴)

مؤلفان عربی که بدین سرزمین نیامده و از مردم خراسان نام آنرا نشنیده اند. بشکل معرب جوین نوشته اند. ولی محمد بن احمد مقدسی که خراسان و سیستان را دیده بود. در حدود ۳۷۸ هـ کویان مینویسد و گوید:روستای وسیع کثیر الخیر است که میوه ها و غله ها و پوشا که ها از ان خیزد.(۵) و در صفحۀ دیگر کتاب او جویان هم آمده که نسخۀ بدل آن کویان است.(۶)



جوین فراه سیستان

در ص ۱۳۱ زین الاخبار ذکر کوین در سرزمین سیتان در ردیف اوق هم آمده که کانون درولایت فراه افغانستان یک ناحیت حاکم نشین بنام لاش و جوین موجود است ویکی از حکمرانان متاخر شاه حسین سیستانی  درحدود ۱۰۲۸ هـ آنرا بنام قلعۀ لاش و قلعۀجوین ذکر کرده است.(۱)

این جوین فراه نیز از قدیم بهمین نام معروف بود. الیعقوبی جوین را از کوره های سیتان میداند.(۲) و ابن رسته گوید: که از وادی فراه به جوین ایند (۳) مقدسی کوین را بشمول فراه از نواحی زرنج شمارد (۴) و باز در شرح سیستان آنرا از شهر های این ناحیت داند(۵) و گویند :کوین (به ضمه اول و فتحه ء دوم ) شهریست که حصن منبع بزرگی دارد و جون خوارج درانند منبری ندارد (۶) از زرنج بفاصلۀ یک مرحله کرکویه و بعد از آن بمسافه ء یک مرحله بشتر و پس از یک مرحله جوین واقع است(۷) و بقول ابن حوفل از همین جوین تابست نیز یک مرحله بود(۸) که عین همین فواصل را اصطخری نیزاز بشتر به جوین و اینجا تا بست می شمارد.(۹) 

چنانچه در احسن التقاسیم نوشته شده . در تاریخ سیستان نیزبهمین املا "وکوین" در نواحی سیستان و فراه آمده .(۱۰) و بونصر حمدان کوینی منسوب بدان است (۱۱) که درکتب کنونی نیز آنرا در شرح جغرافیای تاریخی سیستان و نقشه های مرتبه ء آن آورده اند.(۱۲)



جوین سرخس 

این اثر ازیک جوین دیگریکه در سرخش واقع بود نام  می برد وگوید که سمعانی صاحب الاسناب بدو جوین مذکور اشاره کرده ولی جوین سوم را که یکی از قرای سرخس بود نیاورده است و باین جوین سرخس ابوالمعالی محمد بن حسن جوینی سرخسی منسوبست که امام فاضل پرهیزگار و فقیهی بود از تلامیذ علی ابوالحسن شرمقانی.(۱)

اینست آنچه در بارۀسه جوین درکتب تاریخ و جغرافیا آمده و ظاهر است که املای گویان گوین=جوین در بارۀ هر دو جوین خراسان و سیستان رواج داشته و درمورد جوین سرخس فقط املای معرب آن دیده شده است.

نتیجه:

اکنون از جناب مؤید ثابتی ممنون باید بود که چنین مطلبی را یادآوری کردند و  از روی شرحی که داده شد در حاشیه صفحه ۹۸ و ۱۰۱ تصحیحی وارد می شود که مراد از گو.یان یا جوین مذکرو درین صفحات زین الاخبار جوین خراسان است نه جوین سیستان زیرا به قرینه ء ذکر ازادوار و قومس توان گفت که دارالملک عبدالله بن عامر در حدود ۲۳ هـ گویان=جوین واقع خراسان در نزدیکهای ازادوار کنونی بود و هم ملحان گویانی که دختر او را عبدالله بن خازم گرفت ازهمین گویان خراسان بود.اما اینکه مرادملک السادات نیشابوری صاحبدیوران در رباعی سابق الذکر ازکویان همین گویان یا جوین خراسان باشد مورد تامل است زیرا در کتب سلف و خلف ابدأ و اصلأ چنین املایی برای جوین یا گویان یا گوین وارد نیست و اگر کوبان از ماده ء کوب و کوبیدن باشد پس با کاف عربی و(ب) است نه گویان.

ماده کوب بارنج و تعب و مشقت متلازم است (رنج و کوب) درین بیت اسدی بطور اتباع آمده است:

تو در پای پیلان بدی خاشه روب                        سواره کشی پیشه بارنج و کوب

(لغت فرس   ۳۱)

­­­­­­­­­­­­­­

که علامه دهخدا هم آنرا از اتباع رنج بمعنی تعب شمرده است.

(حاشیه برهان ص ۱۷۱۸)

چون در رباعی ملک السادات که جناب موید ثابتی فرموده اندرنج زمانه و جور سپهر مطرح است بنابران کویان با (ب) صحیح خواهد ولی نه این گویان خراسان بلکه درهمین نواحی کویان یکی از قرای مرو بود که بشکل جویان معرب گردید.(۱) بیاد دارم که روزی درکراچی با مرحوم سعید نفیسی که لباب الالباب عوفی را با تحشیه و تعلیق نشر کرده بود در بارۀ املای این کلمات که گویان است یا کوبان گفتگو افتاد و در آنجا من قرایت برخی از ارباب ذوق را که پویان بمعنی شاکی و نالان است شرحی دادم و به املای قدیم و نام اصیل گویان خراسان که درهمین نواحی سبزوار و اسفر ین است اشاره کردم وی گفت:کوبان درین نواحی نیست و بنابراین املای گویان مرجع باشد.ولی درحین تحشیه و طبع کتاب ملتفت نبوده ام.

خود من ازجناب ثابتی بسیار ممنونم که یاد آوری دوستانه وی موجب تصحیح حواشی دو صفحه زین الاخبار گشت ولی این سخن را که در رباعی ملک السادات کدام املا معتبر و سازگارتر است بارباب ذوق و ادب میگذارم و من هر دو توجیه را نوشتم.