پیرامون آهنگ بیرو
در ختم این چند سطر ، به دوستداران ساز، یک برگزیده ام را یاد آور میشوم که یک یادگار جاودان عزیز هروی است. فراموش نکرده باشید که این عزیزدلهای ما همان جادو گر تار تنبور است که این بار با انگشت لطیفش بالای تار های ظریف دوتار درین برگزیده با یک گهت در راگ بیرو قیامت بر پا میکند. از خوش قسمتی سازدوستان، حکیم جان طبله نواز با توانائی که دارد در چهپتال استاد را همراهی دارد. این گونه ظرافت را در ساز، خراباتیان "گلبرافشانی" ( گل برگ پاشیدن) میگویند. امید است با شنیدنش دلشاد شوید.
در مورد آهنگ بیرو که بعد ها به نام راگ بیرو Raga Bhairo درج فرهنگ موسیقی شده یک کمی اگاهی بد نیست (خصوصآ بر مردمان میراث بر نیاکان خراسان زمین). این راگ از جملهٔ آن راگهای ست که در عشرت سرای بگرام همزمان با راگ کداره به پیشگاه شاه هنر دوست و ساز پرور، کوشانشاه دوم به روی اخلاص پیشکش شده بود. شاهان میروند و سلطنت ها می افتند و اما آواز ساز را مردمان چون امانت خوب روز گار در خود نگه میدارند همین بود که آهنگ بیرو، از رواداری زمانه و مردمان زنده ماند.
زمانیکه بابه نانک Guru Nanak بنیان گزار کیش سِک و پیشوای این فرقه در اثر گرفتاری های سیاسی به کابل پناهنده شد ( مصادف به آخر قرن ۱۴ مسیحی است)، سلطنت کابل به دو دلیل از او استقبال شایان کرد یکی همانا رعایت سنن والای این دیار مبنی به پناه دهی به پناهنده و دیگر اینکه مقامات آنزمان از شخصیت شکوهمند این پیشوا اطلاع داشتند از همین سبب دوم است که منزل شایستهٔ یک سر شناس آنزمان را به فرمان سلطنتی برایش خریداری کردند. این اقامتگاه نانک درعقب و در شرق تعمیر مخابرات امروزی قرار دارد و تا زمانی هم در یک لوحهٔ نصب به دیوار به اقامتگاه نانک اشاره شده بود. در همین منزل است که گورونانک نوشتن گًرَنگ (Garang) و یا (Adi Granth) کتاب مقدس این آئین را آغاز کرد و در باغ سلطان پور مشرقی نزدیک جلال آباد طی مراسم خاص انجام داد. امروز این اقامتگاه کابلی نانک وجود دارد و به دلائل مصونیت به تدبیر ښاروال (دوکتور سهیل) یک نام مستعار برایش داده شده و نوشته شده زیارت حضرت خواجه گویا از جور روزگار اقامتگاه یک پناه گزین باز به اینگونه در پناه شده است. اینکه در آن زمان سلطنت لازم دید که گورو نانک به سلطانپور مشرقی برود این هم دو دلیل دارد یکی دلیلی که واضحآ گفته شده این است که چون همه روزه پیروان روز افزون و بی شمار به زیارت پیشوا می آمدند مشکل دراستقبال این جمعیت غفیر پیش می شد واما واقعیت دیگر و ناگفته اینست که جمعیت هنود مقیم کابل، خصوصآ که بعضی از آنها مسٔولیت های دولتی هم داشتند موجودیت گوروجی را در کابل به چشم نیک نمیدیدند. هند آنزمان هم که همسایهٔ نیک و مجاور افغانستان بود دربرابر این موقف سلطنت کابل نظر مساعد نداشت. گرو نانک در تمام مدت اقامتش در کابل چون گوش حساس به ساز و آواز داشت خواننده ها و نوازنده ها را به حضور میخواست و میشنید بار اول در کابل آهنگ بیرو را شنید و مورد پسندش واقع شد و آنرا فرمایش میکرد و در جشن با عظمت باغ سلطانپور، همین آهنگ را به فرمایشش، پیروانش نواختند و این آهنگ برای همیش در جشن های سالانهٔ عبادت آمیخته با ساز به نام ویساک تا امروز رایج است. گرو نانک راگ بیرو را با خود به هند برد و در جامعهٔ پیروان نانک صبغهٔ آهنگ مقدس دارد. جامعهٔ هنود هند(خارج از پیروان نانک گویا خارج گروه سِک ها، خارج از راجستان امروزی) که درآن مذاهب مختلف به انواع مختلف وجود دارد در برابر این راگ در موقف دو جانبه قرار گرفتند: با داشتن گوش حساس به ساز از یکطرف و هم در آئین شان قبول کردن مرجح تر است نسبت به عکس آن، همین است که در قبول کردن و نکردن راگ در سکوت افتادند. اما با علاوه کردن یک آهنگ مطلقآ هندو که اهیر است چاره ساز شدند و راگ اهیر بیرو تا زمانی مشکل کشا شد. در روانشناسی چی فردی باشد چی دسته جمعی آمده که گاهی با علاوه کردن یک لفظ هم از عظمت و هم از وخامت یک معنی کاسته میشود، (این معامله شامل اصل تضاد است)، فهمیدنش را مثالها در زندگی روزمره ساده میسازد مثلآ هرگاه زن گفته میشود این لفظ تمامی جوانب را ارائه میدارد اما اگر زَنَکه گفته میشود قدسیت زن از کرسی میاُفتد گویا با علاوه کردن پسوند (پس آوند) تقصیری و تضعیفی لفظ زن در قدسیتش تضعیف میشود این یک مثال خوب و روشن علاوه کردن برای کم کردن است. ایجاد اهیر بیرو قدری چاره ساز شد اما بعد ها نه چندان زیرا اینرا هم پیروان گروجی به گوش نه تنها که به آغوش کشیدند. ایجاد تات بیرو هم جبرانگر نشد. چارۀ اخیر درین شد که در بیرو یک انداز نو بنام ( Dive – Gandhari) یعنی اعجاز قندهاری، از برکت بیگانه بودن این انداز تعدیل در عظمت که آرزو بود بدست آمد. امروز هرسه انداز معتبر است. در جولانگاه هر یک نوازنده ها و خواننده ها دلبری و دلربائی دارند.
از خوش قسمتی بر مردمان خراسان زمین راگ بیرو پیوند دیرین و عواطفی دارد هرگاه مادری جگر گوشه را در آرامش میکشاند تا بخوابد میگوید: آ له لو له لو له لو - - - - آله لو دل بند له لو-- این آلاب بیروست ( گه، ری،گه، مه، گه، ری، گه --- ری، گه، مه، په، گه، ری، گه ) کی نیست که در خراسان زمین اینرا در نهاد خود ندارد؟ زیرا به کمکش خوابیده است. له لو له لو افادۀ عاطفیست ازینرو بیان لفظی نیست زیرا راسآ در حیطۀ معنی میافتد نه در دیار خشکیدۀ لفظ. اما با بزرگ شدن مثل دیگر مسائل زندگی شرح و بسط می آید و راگ بسته تعمیر میشود و هرگاه چنین شد بعد آلابی که آنرا همه در دل دارند مثل دیگر جوانب زندگی مشکل تراشی ها و کلان کاری ها و گیر دار برپا میشود و ایجاب رفت و آمد و وادی و سموادی میکند رفت معمول : ساری گه مه په ده نی بایک ادامت با سی گه مه دی نا واما در آمد : سا نی ده په مه گه ری. البته وادی، دی است و سموادی ری میباشد.در تصنیف امروزی اینرا راگ صبحگاهی خوانده اند .من در ختم به ساز گزینان سازگاری به ساز و هردم دمسازی به ساز میخواهم که اگر شود ساز، ساز شوند.