سلاله برهمنشاهی یا هندو شاهی کابلی

از کتاب: افغانستان در پرتو تاریخ

ازاوایل قرن هفتم به بعد درنقاط مختلف جنوب هندوکش سلاله های گوناگونی به سلطنت رسیده اند که ماخذ چینی وعربی وسانسکریت و فارسی ایشان را به نام ها و دولقب های علیحده یاد کرده و ازروی تجزیۀ واقعات وپیش آمدهای تاریخی امروزاینقدرگفته میتوانم که نام ها والقاب دودمان های مذکورهرچه بوده ازنظرعرق ایشان را به صفت (کوشانویفتلی) خوانده می توانیم زیرااین دو عصرعرقی با سوابق دیرینه درکشورما مخصوصأ جنوب هندوکش شرقی پراگنده ومستقربودند.

پیرامون برهمن شاهیان که سلاله های کابلشاهیان بود و دومنبع داریم یکی البیرونی که درین وقت درغزنه مسکن داشته ودرسفرها هند با سلاطین غزنوی رفته و معلومات وسیع وآفاقی فراهم کرده است ودیگر(کلهنه) مورخ وشاعرمعروف کشمیرکه کتابش (راجاترانگیتی) نام دارد که آنرا (رودبادشاهان) ترجمه میتوان کرد وضمن شرح، شرح حال وکارنامه های شاهان کشمیرازهند وشاهیان وتعلقات فی ما بین آنها صحبت میکند.

البیرونی سلاله های شاهی کابل رامربوط به زمانی که مورد مطالعه است به دو نام ونشان یاد میکند؛یکی (ترکی شاهی) دیگری (برهمن شاهی) ترکی شاهیان او عبارت ازسلاله (کشاتریه) یا جنگجویانی است که خوب تر درتاریخ افغانستان ایشان را به لقب (رتیل شاهان) می شناسیم. سلاله برهمن شاهان اوسلاله دیگراست که از روی عقیده (برهمن) یا (هندو) بودند واز(برهمنان) وهندوان بومی ومحلی کابل بشمارمیرفتند ومعابد معروف آنها بود.

قراریکه ازخلال ماخذ متذکرۀ فوق معلوم میشود؛چون رتبیل ها مردمان عسکرپیشه بودند وزرای خویش را معمولأ ازطبقه برهمنان انتخاب میکردند.

البیرونی اولین پادشاه سلاله (ترکی شاهی) را بنام (برهاتگین) وآخرین ایشان را به اسم (لکه تورمان) یاد میکند ومیگوید که پادشاه اخیر لذکریعنی (لکه تورمان) وزیری داشت برهمنی بنام (کلر).

صورت انتقال قدرت واقتدار پادشاهی از آخرین پادشاه ترکی شاهی به وزیربرهمنی با سرسلسله دودمان برهنمشاهی داستانی دارد که البیرونی طبعأ درزمان خود آنراشنیده ونقل کرده است وآن چنین است.

النهرونی میگوید: که (کلر) وزیربرهمنی اتفاقأ خزانه ئی یافت ودفعتأ صاحب ثروت شد وچون ثروت، قدرت است؛آهسته آهسته با بذل مال طرفداران زیاد پیداکرد و کم کم زمینه احرازاقتدار پادشاهی را آماده ساخت. ازطرف دیگر(لکه توپان) آخرین شاه ترکی شاهی که مرد ظالم وخشنی بود به رعیت بدرفتاری میکرد ومردم از وی رنجیده خاطرشدند وبه وزیر پادشاه شکایت ها نمودند. وزیر برهمنی که با ثروت و دارائی براعتبارشخصی خود افزوده بود از آزرده گی مردم و نفرت ایشان از پاداشاه استفاده نموده (کلکه تورمان) را محبوس ساخت وخود بجایش برتخت شاهی جلوس کرد.

این بود؛نظریات البیرونی راجع به روی کارشدن موسس سلاله برههشاهی عین همین موضوع را اگر درکتاب مدرخ کشمیری (کلهنه) مطالعه کنیم چیزی دیگرمی بینیم مورخ کشمیری موسس سلاله برههنشاهی یا هندوشاهی رابنام (کلر) بکلی نمیشناسد بلکه موسس دودمان مذکوربنام (للیه) یاد میکند؛ این (للیه) معاصریکی ازشاهان کشمیرموسوم به (سنکرده ارمان)بوده که بین (۹۰۲ – ۸۸۳م ) درآن دره زیبا پادشاهی داشته.

به این ترتیب به اساس نظریات دومورخ غزنه وکشمیرموسس سلاله برهمن شاهی یا هندوشاهی کابلی دو نفررامی بینم یکی (کلر) ودیگر(للیه) مورخان اروپائی ومدققان باختری ازقبیل "کننکهم" و "سراورل ستن" که هردوانگلیسی هستند(کلر) و (لیله) را عبارت ازیک شخص میدانند: "سراورل ستن" که خود مترجم (راجاترانگین) مولفۀ مورخ کشمیراست؛تعجب میکند که چطور(کلر) و(لیله) را بردو مورخ غزنه کشمیرمردان مقتدرتصویرکرده واین دوشخص جزیکنفربوده نمیتواند؛همین ترتیب هستند خاورشناس دیگری که اختلاف ظاهری دواسم(کلر) و(لیله) راناشی ازرسم الخط حروف عربی دانسته اند و درحقیقت آن دونام را مربوط بیک شخصیت قبول کرده اند؛ بهرحال درحالیکه این دونام مربوط به یک نفرباشد یک چیز قابل دقت است که مورخ کشمیر(لیله) را وقتی سرسلسله برهمن شاهی میداند که مرکزایشان از کابل به (ویهند) منتقل شده و(کلر) ازنوشته های البیرونی سرسلسله آن دردمان درکابل بوده ودرکابل از (لکه تورمان) پادشاهی را احرازکرده است. برخی ازدانشمندان اروپائی که معتقد به یکی بودن آن دونام هستند؛اسمای (کلر) و(لیله) را بصورت مشترک بشکل (کلر لیله) می نویسند و بنابرتشخیص زمان ومحل پادشاهی آنها را چنین تعبیرهم میتوانیم که(کلر) سرسلسله دودمان برهمن شاهی درکابل بوده واورا موسس برهمنی شاهیان کابل میتوان خواند؛درحالکه لیله یکی ازشاهان آن دودمان دروقتی بوده که برهمن شاهان یا هندوشاهیان کابلی دراثرفتوحات سلاله غزنویان ازکابل ولوگروگردیزپس پا شده رفته وبالاخره در "ویهند" درمجاورت "اتک" خویش رامحکم کرده و مرکزجدید بیان آورده اند. سلاله برهمنشاهی یا هندوشاهی کابل معابدی درکابل آباد کرده  ودریکی از درم سال های شهراسم یکی ازپادشاهان آن در تاعده مجسمه ئی نقش است.

۳۱/۱/۳۸