32

در بیان آنکه امیران سندهـ از روی تجویز عاقلانه

از کتاب: تازه نوای معارک

در بیان آنکه امیران سندهـ از روی تجویز عاقلانه امنای دولت را ازشکارپور کشیده بطرف خود طلبانیدند


قانون قلم مشکین رقم، در نواختن نغمات این مدعا، در محفل بیان، چنین بلند آواز میگردد که: در سنه یکهزار دو صد و سی و شش هجری، سردار محمد عظیم خانف بموجب استدعای امیران سندهـ بقطع منازل، منزل انداز مکان بهاگ (۱) گردید. همانوقت فیمابین امیران سندهـ و سردار (۲) موصوف، بر وجۀ اخراجات معهوده مالیات مقرره، که از خبر (۳) انجام داری آن هراسناک بوده گفتگوی واقع، وارغنوان ناسازگاری از طرفین در نوا آمده. سردار ممدوح مطابق انجام، عوض مبلغان اخراجات، که از هر منزل ازکابل تا شکاپور یک یک لک روپیه مقرر در (۴) انجام نموده بودند، بدل مالیات مقرره از امیران سندهـ در خواست نمود.

(چون از قرار منازل، مبلغان باین (۵) اخراجات، در 

------------------------------------------------------------------------- 

(۱)بهاگ= بفاصله ۳۴ میلی جنوب دادهر بر راه شکارپور واقع بود.

(۲)الف: سرداران (۳) الف: که از چیزی انجام ادای آن در بهاگ بود.

(۴)الف: مقرر و انجام نموده بودند، بدون مالیات 

(۵) الف: بابت اخراجات 

نظر امیران سندهـ بسیار آمده و هم صورت این ماجرائیکه مابین سردار محمد عظیم خان و سرخیلان [جیوش] زمزمه بی اتفاقی، از چنگ ناموافقت در نوا، و چنگ موافقت و اتفاق در بزم آرزوی اولیای دولت می نوازند(۱) چون امیران موصوف از زمزمه مذکور آگاه شدند، این نوای خوش نمای را عین مراد خود دانسته، بیک بار تار ستار انجام معهوده را بدست بی پروائی ، گوشمالی پیچ و تاب [داده] گسیختند، و در خواندن مقام دیپک (۲) که عبارت از متمردی است آمدند. و از دادن اخراجات معهودۀ مالیات مقرره متعذر، و قدر قلیلی دادنی کردند. سردار ممدوح، هرگز باقبال آن نه پرداخته در فکر معارک آرائی گردید.

چون امیران سندهـ ازین ارادۀ سردار موصوف مطلع شدند، و زمزنه چنگ [بنای] جنگ بگوش شندیند، بعده از روی مصلحت، وکیل مقرر خود (۳) را معۀ عرایض به پیشگاه سرکار اشرف، در شکارپور فرستادند، و بکمال عجز و تملق که روش روزگار است بعرض رسانیدند که :

"بر رای جهان آرای روشن است : که طلبانیدن سردار محمد عظیم خان در خراسان، از روی مصلحت ملک داری و نشان دهی 

----------------------------------------------------------------------------------- 

(۱)ک: بنوازند

(۲)دیپک= یکی از مقامات موسیقی هندیست که گویا با تمرد و سر شاری نواخته می شود.

(۳)الف: معتبر خود

وکلای اجلای سرکار انگلیسیۀ بهادر، 

صورت وقوع یافته بود، و حالا وکلای 

مهام مرام خود (۲) روانۀ انگلستان گردیدند.

در حال سردار محمد عظیم خان، دهان صنادیق

طمعف چنان کشاده دارد [که] اگر گنجهای 

روی زمین، دران (۳) انداخته شود، هرگز 

پری ندارد، و خیال بیهوده مال مقابله در سر 

گرفته است. باوجودیکه صورت نفاق و اتفاق

امرای و خوانین، بر مرات ضمیرف که انطباع (۴) 

پذیرست. با وصف این همه حال، مایان از روی مصلحت

و عاقبت اندیشی، پاس لحاظ مراسم دوستی مرحوم اشرف الوزراء وزیر فتح خان 

در مقاومت مقابله با سردار ممدوح نهایت 

چشم پوشی می نمائیم، و طریق تحمل و بر بادی 

را از دست خودها نمیدهیم، که بفریب دنیای بیوفا

کشت و خون مسلمین طرفین نگردد.

لیکن سردار محمد عظیم خان باغوای دولت

------------------------------------------------------------------ 

(۱)ک:برانتظام. (۲)ک: خود گاه روانه.

(۳)ک: زمین داران [؟] ک : انتفاع 

(۵) الف: اثر جات . ک : اشرقات ولی اشراقات بمعنی روشنی هاست.

کشمیر و لشکر خراسان می نازد، و توسن آرزوی 

خود راف در میدان سرکشی میتازد. از انجا که 

چون پر تو چراغ عمر صیدی بپایان رسد، با ضیغم 

شرزه جنگ آغاز کند. باوجودیکه مثل سرکار 

اشرف پادشاه نامدار شجیع، پیش امام خود

داشته باشیم، از سردار محمد عظیم خان چه 

خیال داریم؟ اورا بدبختی برداشته است ، که 

چنین خیال بیهوده (۱) مال نموده است.

این همه (۲) آثار طلوع آفتاب و مراد، از مشرق 

دولت و اقبال اولیای دولت است.

امید داریم: که سرکار اشرف فورا از شکارپور 

معه سامانف نهضت فرمای منزل قبۀ محمد شاهل 

(۳۹عباسی شوند، که این قاشق خون جان 

ناتوان خود را برکاب سرکار اشرف نثار خواهیم 

نمودف و سعادت ابدی حاصل نمائیم."

سرکار اشرف، بعد ملاحظۀ معروضات امیران سندهـ (۴)، و شنیدن سخنان وکیل، چند روز مدبر، اندیشه در رای (۵) خود مشورت میکرد. آخر طوعا و کرها از روی مصلحت دور اندیشی اولا حرم محترم خود را معل اسباب نقد و جنس 

-------------------------------------------------------- 

(۱)الف: و بدمال . (۲) ک: این چه آثار. 

(۳)ک: محمد شاهی [؟] /  الف ، ب : محمد شاهل، که صحیح است.

(۴) ک. سند بوده و از شنیدن                   (۵)الف: و امرای خود.

نفیسه، روانۀ ملک امیران سندهـ بآن لب دریا نموده. و در دستخط مبارک چندین آیات بینات ننگ و ناموسف و احادیث حمیت و غیرت نوشتهف جانب امیران موصوف فرستاده. و بعد از چند روز باز شهزاده محمد تیمور خلف الصدق خود را مامور نمود. و همین مضمون دستخط مبارک، رقمزدل کلک خیال منشیان گردیده (۱) که : 

"سابق حرم محترم بدولت خانۀ آن عالیجاهان 

فرستاده شد. حالا قرۀ (۲) باصره عظمت و

کامگاری و غره (۳) ناصیۀ دولت و بختیاری، 

شاهزاده محمد تیمور را روانه نمودم . از انجا 

که آن عالیجاهان بمقتضای ذات و صفات 

بلوچیه (۴)، در مراتب ننگ داری و علوهمتی،

شهرۀ آفاق اند، که هر کس وضیع و شریف، 

از حسن ننگ داری و جوان مردی آن عالیجاهان 

داستان طراز و افسانۀ روزگار اند(۵). نظر

بران : اولا حرم محترم، دوما شاهزادۀ کامکار 

روانه نمود شد. این همه بار ناموس، برگردن 

ان عالیجاهان است. باید که نهال این ناموس را 

------------------------------------------------------------------- 

(۱)الف: کردند. (۲) قسره = روشنی که درف ک : قوه [؟] و در الف: قره است. (۳۹ غمره= سفیدی جبین ف که در ک: غبره [؟] است. 

(۴) میران سند تالپوری بودند، و تالپور یکی از قبایل بلوچ است. 

(۵) ک : روزگار دارند. 

که-اصلها ثابت و فرعها فی السماء-(۱)

دارد، بزلال همت و بلند ناموسی پرورش داده، 

سیار بوستان ننگ داری که – ارم ذات العماد 

التی لم یخدق مثلها [فی البلاد]- ۲ است خواهند شد. 

و در پی زرد روئی گلهای بی ننگی و بدناموسی نخواهند کوشید، که 

روزگار دنیای بیوفا در گذر است [بیت] 

هر چه آید بر سر فرزند آدم بگذرد 

مرد را باید که از مردانگی خود نگذرد

سرکار اشرف از چندین کورهای وقوعات 

روزگار غدار برامده است . [مصرعه] 

این هم اندر عاشقی بالای غمهای دگر 

لیکن در صورت بی ننگی و دون همتی آن 

عالیجاهان نام زشت تا ابد یادگار عرصۀ 

روزگار خواهد ماند، و محل طعن و لعن هر 

خاص و عام، در تمام اکناب عالم خواهد شد.

بلکه هر کس از اطراف و جوانب ارباب داعیه

(۳)هوس تسخیر ملک و جان و مال آن عالیجاهان خواهد نمود 

[بیت] 

من انچه شرط بلاغست با تو میگویم 

تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال 

----------------------------------------------------------------------------------- 

(۱)قرآن ، ابراهیم ۲۴ ج ۱۳     

(۲۹قرآن، الفجر۷-۸ج ۳۰ 

(۳)ک: ارباب و رعیه.

با وصف این همه نصایح و مواعظ اولیای دولت، هیچ در دل امیران سندهـ سرایت نکرد. بیش از پیش در اخراج سرکار اشرف از شکارپور کوشیدندف و هرگز به ننگ داری و ناموس نپرداختند، و نقص عهد و پیمان روا داشتند.