32

شمسیان هند

از کتاب: طبقات ناصری (جلد ۱/۲) ، فصل طبقه ۲۰ ، بخش سلاطین هند
01 January 1280

بطرف شهرراندند(وعطف ایشان ازلشکرگاه بجانب شهر،روزدوشنبه سیوم ماه جمادی الاخری سنه خمس وخمسین بود،ازسامانه بتهجیل راندند)که دوروزنیم بعد مسافت صدکروه را قطع کردند،بامداد بعد ازنماز بدرشهرراندند(۱)ودرحوالی شهرطواف(۲)کردند وشب را درظاهر دهلی میان باغ جود وکیلوکهری(۳)وشهرلشکرگاه ساختند. وچون آن ملوک ولشکربرامید وعدۀ آن مکتوبات بباغ جود(۴)رسیدند،فضل خدائی(۵)آن بود:که پیش ازآن بدوروز،جماعت مخالفان ازشهرروان شده بودند(۶).چون آن ملوک راازنقل ایشان معلوم شد،درکارخود متانی شدند،وازحضرت پادشاه فرمان شد،تا دروازه ها شهرببستند.وچون لشکرازشهرغایب بود،استعدادجنگ کردند وامیرالحجاب علاءالدین(۷) ایاززنجانی(۸)نایب(۹)امیرحاجب والغ کوتوال بک جمال الدین نشاپوری(۱۰)ودیوان عرض ممالک نصرهم الله درمحافظت شهرواستعداد مردجنگ،اثار پسندیده نمودند ودرآن شب برباره شهر امراءوسرخیلان ومعارف شهررا نامزد کردند، چون بامداد روزجمعه شد؛حق تعالی لطیفه ئی ساخت،وملک گشلوخان عزیمت مراجعت کرد،وملوک دیگرووالده سلطان ملکه جهان چون مشاهده کردند(که آن اندیشه بازنخواند)(۱۱)جمله(بر)بازگشتن اتفاق کردند،وبیشترحشم ایشان(آن بود که باایشان)درمراجعت موافقت ننمودند،ودرحوالی شهرمقام کردند وبسیاری ازاکابرومعارف دست راست(۱۲) طلب کردند وبخدمت درپاه پیوستند وآن ملوک

(۱)مط:قطع کردند وروز پنجشنبه ششم ماه جمادی الاخری بباغ خودنزول کردند،بامداد بعدازنماز بدرشهرآمدند(۲)مط:طوف(۳)اصل:باغ حوروکتلوکهری.مط وراورتی وپ:مانند متن.کیلوکهری برساحل جمنادارای عمارات قشنگی بود،امیرخسرو درقران السعدین ذکرآنرا کرده،مقبره هماین؛ بابردرآنجاست(۴)اصل:باغ جود،دربعضی نسخ باغ خوداست.درطفرالواله(۷۲۲:۱)البستان المعروف باغ جوزاست.قرائت صحیح آن باغ جودباشد کهبرنی نیزبچنین املا آورده است.(۵۹مط:خدایتعالی(۶)مط:مخالفان را ازشهرروان کرده بودند(۷)راورتی:بن ایاز.پ:مانند متن.(۸)دریکی ازنسخ کریحانی.پ:زنجانی(۹)راورتی:ونایب(۱۰)اصل:نیساپوری.(۱۱)اصل:بخواند(۱۲)مترجمان انگلیسی این جمله را به وعده امان ترجمه کرده اند؛درتاریخ برنی(۴۸۸)گوید:شهاب سلطانی رابدست راست فرودآورد،دربرهان قاطع(ص ۸۵۹)دست دادن بمعنی بیعت کردن وآرام گردیدن آمده،ودست راست کنایه ازوزیراعظم هم است.









(۴۹۴)                                                    طبقه(۲۱)                                      شمسیان هند

بیمراد بازگشتند برطرف سوالک.چون خبرعزیمت ایشان به الغ خان(۱)معظم وملوک وامراءسلطانی عزنصرهم رسید؛ ازآن موضع که وبدند،جانب شهرعطف کردند،تاچون نزدیک رسیدند،کیفیت الغ خان(۱)معظم راروشن شد سالمأ وغائمأ مظفر ومنصور(۲)،روزسه شنبه سیزدهم ماه جمادی الاخری بحضرت بازرسیدند.

ملک تعالی این دولت راباهلی اسلام،بفروشکوه سلطانی(۳)ودولت خانی باقی وپاینده داراد(و)بعدازآن روزچهارشنبه هشتم ماه رمضان همین سال،مسند وزارت بضیاءالملک تاج الدین مفوض گشت(۴)(وخطاب نظام الملک شد،ومسند اشراف ممالک بصدرالملک مفوض گشت)ودرآخراین سال(لشکر)کفارفعل،ازطرف خراسان بزمین اچه وملتان رسید وملک کشلوخان با ایشان عهدبست وبه لشکرگاه سالین(۵)نوین پیوست.

السنة الثالثة(۶)عشرسنه ست وخمسین وستمائه

وچون سال نوشد،ومحرم سنه ست وخمسین وستمائه تجدید یافت،روزیکشنبه ششم ماه محرم(سنه ست وخمسین وستمائه)رایات همایون برعزیمت غزو ورفع(۷)کفارمغل ازحضرت روان شد(۸)ودرظاهر دهلی لشکرگاه کرد تقات چنین روایت کردند:که روزچهارشنبه نهم همین ماه هلاو(کافر)(۹) که سر(کفار۹مغل بود،بدربغداد ازپیش(لشکر)امیرالمومنین المستعصم بالله منهزم گشت(۱۰)وچون رایات اعلی سلطانی برعزیمت غزوبیرون رفت.

(۱)اصل:الوخان(۲)مط:منصوراومظفرا(۳)مط:بفرسلطنت سلطانی(۴)مط:شد(۵)اصل:مساکن نوین.مط وپ:مانند متن.راورتی:نوین سالین مغل.ایلیوت درتاریخ هند(ج ۲ص۳۵۸):سالین نوین(۶)اصل:الثالث(۷)مط:دفع(۸)مط:حرکت کرد(۹)مط:هلاکو.اصل وراورتی وپ:هلاو.(۱۰)طابعان نسخه کلکته درحاشیه نوشته اند که درهرچارنسخه موجوده نوشته که هلاکو منهزم گشت،لیکن جمهور مورخان برخلاف آنند.این نوشته طابعانرا درصورتی درست میدانیم که مستعصم مستاصل شده باشد،ولی طوریکه درمبحث خلفا گذشت،پیش ازهزیمت قطع خلیفه وقتیکه دفعه اول قشون هلاکو بربغداد تاخت،ازطرف مدافعین خلافت رانده گشت،شاید مقصد مولف هم درینجا همان انهزام اولین باشد.چون سقوط بغداد وغارت آن چهارشنبه(۷)صفرهمین سال۶۵۶ هجری است.لهذا این خبرشوم درماه محرم به هند نرسیده بود ومنهاج سراج اوایل این اخباررا شنیده ونوشته است(رک:جامعه التواریخ ۲:۷۱۳).






(۴۹۵)              طبقه(۲۱)                 شمسیان هند

بهرطرف ملوک وامرا بضان بحضرت بازآمد،مدت پنج ماه درحضرت مقام فرمود،و(در)هژدهم ماه ذی القعده همین سال،ملک لکهنوتی(۱)بملک جلال الدین مسعودشاه ملک جانی(۲)مفوض شد(والله اعلم بالصواب).

السنة الرابعة(۳)عشر،سنه سبع وخمسین وستمائه

وچون سال نوشد،روزپنجشنبه سیزدهم ماه محرم سنه سبع وخمسین وستمائه رایات اعلی برغزوات عزیمت مصمم کرد(۴)(و)درروز یکشنبه بیست و یکم ماه صفرهمین سال،ولایت بهیانه وکولو وبلارام وکالیور(۵)بملک شیرخان مفوض گشت(۶)وملک النواب(۷)ایبک باافواج حشم ،بطرف غزوکفاررن تهپورنامزد شد وروایات هامیون بمقرعزسلطنت بازآمد ودرروزچهارشنبه(چهارم)ماه جمادی الاخری همین سال دوزنجیرپیل وخزانه از دیارلکهنوتی بخدمت بارپاه اعلی پیوست(۸)وششم این ماه(۹)شیخ الاسلام جمال الدین بسطامی برحمت حق پیوست وبیست وچهارم ماه قاضی کبیرالدین درگذشت رحمه ماالله،ومناصب ایشان بفرزندان ایشان،بعاطفت شاهانه مفوض گشت(۱۰)ودرماه رجب سنه سبع وخمسین وستمائه ملک کشلی خان اعظم باربک ایبک بدارالخلد(۱۱)جنت خرامید وشغل امیرحاجبی بفرزند اوملک علاءالدین(۱۲)محمد مفوض گشت.ودرغرل رمضان امام حمیدالدین مماریگله برحمت حق تعالی پیوست وانعامات اوبفرزندان او مقررگشت بعاطفت سلطنت وبعد ازچندین تعازی(۱۳)

(۱)اصل:لکنوتی(۲)اصل:خانی،راورتی:جلال الدین مسعودبن ملک علاءالدین جانی مفوض گشت.(۳)اصل:الرابع(۴)مط:اعلی برعزیمت غزوات حرکت کرد(۵)مط:کالیوار.(۶)مط:شد(۷)اصل:ملک التوایب؟(۸)مط:رسید(۹)مط:ماه مذکور(۱۰)مط شد(۱۱)اصل:دارالملک(۱۲)اصل:علی الدین(۱۳)اصل:تمازیومط:بغازی.پ:بعاری؟راورتی این کلمه را به شورش واضطاب ترجمه کرده ونمیدانم که اصل آن چه بود؟اگر بغاری مط ازماده بغز باشد،بمعنی سرعت حرکت ونشاط است(المنجد)صورت اقرب آن بنظر من تمازی است که درمتن گرفته شد،مختاری غزنوی گوید:گروهی کشان رتو باشد+ نباشد مشغول جز درتعازی.وتعازی مصدرباب تفاعل است بمعنی بیکدیگرتسلیت گفتن(المنجد)که درینجا بمناسبت درگذشت وتعزیت امام ماریگله مطابق می آید.اما ماریگله همان است که سلطان مسعود غزنوی را درآنجا ماخوذ داشتند وبین راولپندی وحسن ابدال واقع است.






(۴۹۶)                                               طبقه(۲۱)                           شمسیان هند

چون دولت(و)سلطنت ومملکت فرماندهی سلطان اعظم روی بتضاعف داشت همه شکستگیها جبرشد،وهمه خستگیها مرهم یافت ودوحۀ پادشاهی رابرشاخ بقاءگلی نوشگفت وشگوفه تازه بدمید(۱) ومیوه بانضارت بربست ودربیست ونهم ماه رمضان سنه سبع وستمائه،فیض فضل آفریدگار،اصل سلطانی را ازاصدف شرف خانی،پسری بخشید وچندان انعام ازآن اکرام بخاص وعام رسید،که قلم محروتقریر دبیر،حصرآن تنواند کرد(۲).

ملک تعالی آن بستان سلطانی وچمن جهانبانی(را)باشجاروامار بقا همواره آراسته داراد ودرسلخ شوال همین سال،ملک تیرخان(۳)سنجربالشکرآراسته بفرمان اعلی،به حضرت رسید.

السنة الخامسه(۴)عشر،سنه ثمان وخمسین وستمائه

چون سال سنه ثمان وخمسین وستمائه تجدیدیافت(۵)آفتاب کامگاری ازمطالع بختیاری بتازگی طالع(شد)وماه جهانبانی ازبرج کامرانی لامه گشت،سیزدهم صفر،خاقان معظم الغ خان(۶)اعظم برطرف جبال دهلی(۷)،برای دفع فساد متمردان میو(۸)که دیوازیشان درهراس باشد؛نهضت فرمود،وبقدرده هزار سواربرگستوان(دار)جرار،ومبارزان خونخوار،درموافقت رکاب همایون او روان شدند ودیگر روزغنایم بسیارومواشی بیشماررسید،شعاب صعاب را نهب(۹)کرد وکوههای حصین را بزد،هندوی بی اندازه درزیرتیغ بیدریغ غازیان آمد،وچون پرداخت این تاریخ،بدین موضع رسید،برین فتح و غزو(۱۰)نصرت خداختم شد.

(۱)اصل:کلی نوشکوه تازه بشگفت ومیوه(۲)مطککه بقلم محررودم قادرتقریرآن نیاید.(۳)کذافی الاصل.مط:ملک تمرخان سنجر.راورتی:ملک تاج الدین سنجر تزخان،ایلیوت:تمرخان(۴)اصل:الخامس.(۵)مط:چون سال نوشدآفتاب...(۶)اصل:الوخان.(۷)راورتی:کوهپایه دهلی(۸)مط:میوات.راورتی:میو،میوره ،میاتی ندرعصرمغولیه میوات شهرتی داشت وبیدل گفته بود:صبح گلشن میوات یاسمین بهاراست.این بوی یار می آید جلوه گاه یاراست این. 

(۹)اصل:نصب کرد(۱۰)مط:کوغزا ونصرت.





 


(۴۹۷)                                               طبقه (۲۱)                            شمسیان هند

اگر درحیات امتداد ودربقا تزویل واستعداد باشد؛ بعد ازین آنچه حادث شود؛درقلم آید،رجاءواثق(است)به جماعتی که در(ین)طبقات وتواریخ نظرکنند ودرین اخبار وحایات تامل نمایند وشمه یی ازین احوال ورمزی ازین اقوال بسمع ایشان رسد،اگرهفوتی ویا ذلتی ویاسهوی ویا سقطی درخاطرعاطروسمع جمع ایشان اید،بذیل عفو(به)پوشند ودراصلاح وتصحیح کوشند که آنچه درتواریخ ما تقدم ازقصص واخبارانبیا وملوک،مطالع افتاده بود،نقل کرده شده است وآنچه برای العین درحضورمشاهده افتاده (بود)نبشته آمد(۱).ملک تعالی دولت(۲)(سلطان معظم شنهشناه اعظم سلطان السلاطین)ناصرالدنیا والدین(ابوالمظفرمحمودبن السلطان)رادرمسندتاجداری(ومتکای شهریاری تاغایت حدامکات)(باقی و)پاینده داراد(آمین)(ونویسنده وخواننده و جمع کننده این طبقات رادرنیا وآخرت نیکنام کناد.بمحمد وآله اجمعین).