دورۀ اول سلطنت امیر شیر علی خان
از ۱۲۷۸ تا ۱۲۸۳ (مطابق ١٨٦٢ تا ١٨٦٦م)
امارت امیر محمد افضل خان ۱۲۸۳ تا ۱۲۸۴
امارت امیر محمد اعظم خان ١٢٨٤ تا ١٢٨٥
دوره دوم سلطنت امیرشیرعلی خان
از ۱۲۸۵تا ۱۲۹٦ (۱۸۶۸ تا ۱۸۷۸م)
سردارشیرعلیخان یکی از پسران امیردوست محمد خان که مادرش خدیجه دختر حاجی رحمت الله خان پوپلزائی بن حاجی دریاخان وزیر عصر شاه شجاع بود بعد از وفات امیردوست محمد خان بتاریخ روز جمعه ۲۲ ذی حجه ۱۲۷۹ در هرات بپادشاهی رسید و در مسجد جامع هرات بیعت مردم بوی آغاز یافت.
همای دولت پاینده قسمت ازلیست
وصی دوست محمد امیرشیرعلی است
امیرشی علی خان بحیث وارث تخت و تاج پدر پادشاهی خود را اعلان کرد ولی برادران او چه آنانیکه درین فرصت در هرات بودند و چه آنانیکه در ولایات افغانستان حکومت و جاگیر داشتند هر کدام به نحوی خود را ذیحق دانسته و بفحوای نیات باطنی به تک و پر افتادند. شرح مخالفت برادران و برادرزاده گان امیر که داستانی است طولانی و از نظر مصالح مملکت بسیار رقت انگیز از چوکات مرام این اثر بیرون است درین میان فعالیت های سردارمحمد اعظم خان و سردارمحمد افضل خان و سردارمحمد امین خان و پسران سردار محمد افضل خان، (سردارعبدالرحمن خان) و سردارمحمد امین خان (سردار محمد اسماعیل خان) بیشتر جلب نظر میکند. کابل و بالاحصار که حلقه اساسی تحقیقات این اثر را تشکیل میدهد درین فرصت در دست سردارمحمد علی خان پسر امیرشیرعلیخان بود که بحیث حاکم در اینجا و نقاط ما حول آن حکومت میکرد و امیرشیرعلیخان به او و به حوزۀ حکومت او امیدواری زیاد داشت. کابل از امیرشیرعلیخان بحیث پادشاه و جانشین امیردوست محمد خان استقبال گرمی بعمل آورد ولی به نحوی که اشاره کردیم فعالیت های برادران و برادرزاده گانش چه در جنوب (علاقه زرمت و کرم) چه در شمال (صفحات شمال هندوکش) چه در جنوب غرب (قندهار و قلات) امیر را طوری مشغول ساخت که با تمام آرزوهای پیش روی مصدر کار حسابی شده نتوانست و حتی در اثر همین مخالفت های خاندانی در اثر کشته شدن پسر و برادر عینی اش سردارمحمد امین خان و سردارمحمد علیخان در زیر نظرش در میدان کج باز طور صدمه روحی برداشت که از امور کشور داری دست کشید و در گوشه ئی در قندهار
منزوی شد. ازین روز به بعد فعالیت های برادران و برادرزاده گان امیر شدت یافت و تا روزیکه مجدداً به تخت امارت ببالاحصار کابل میرسد یک دورۀ تقریباً سه و نیم ساله سپری میشود که برخی ماخذ آنرا بصفت (دورۀ فتور) یاد کرده اند و در طی آن در حالیکه امیرشیرعلیخان ابتدا منزوی و بعد در فعالیت بین قندهار و هرات و قلات دیده میشد اول سردارمحمد افضل خان و بعد سردارمحمد اعظم خان یکی بعد وفات دیگری در اثر تشبثات خود و خصوصا در اثر فعالیت های خستگی ناپذیر سردارعبدالرحمن خان بن سردارمحمد افضل خان به امارت کابل میرسند و دورۀ پادشاهی اینها ولو بسیار کوتاه و مختصر بود باز هم در ذیل امیران خاندان محمدزائی جا میگیرند. امارت دوم امیرشیرعلیخان از ۱۲۸۵تا ۱۲۹۶ده سال کامل دوام میکند و نسبت به دورۀ اول امارت به مراتب مجال اجرای یک سلسله کارهای مهم ملکی و نظامی و اجتماعی و فرهنگی و عمرانی به او دست میدهد که امارت وی را از امارت سایر شاهان و دودمان محمدزائی متمایز میسازد. امیرشیرعلیخان آرزوی کار و آرزوی خدمت گذاری بسیار داشت و بسا کارهای مفید هم انجام داد ولی از داخل و از نفس خاندان مصیبت های خاندانی پیوسته بروی فشار آورده رفت. وفات نابهنگام ولیعهد عبداله جان داغ کشته شدن سردارمحمدعلیخان را تازه کرد و مخالفت ها و بی اطاعتی های پسر بزرگش سردارمحمد یعقوب خان و حبس و توبیخ او وی را روحاً زجر میداد سیاست های رقابت آمیز بیگانگان، نقشه های مخفی سیاست فارورد پالیسی انگلیس و عدم اعتماد آنها از یکطرف و تظاهر میان تهی دوستی روسیه تزاری از جانب دیگر امیر را در یکنوع خلاء سیاسی وارد کرد که بدون صواب دید و مصلحت جوئی اعیان و کابینه و رجال معتمد با اینکه قدرت نسبتاً کافی برای مقابله پیش آمدهای احتمالی در دست داشت بالاخره در سال ۱۲۹۶ در اثر خبر تمرکزو تجاوز قوای فرنگی از سرحدات پسرش سردارمحمد یعقوب خان را که فشا و حبس سیاه خانه کوفته و خسته و کم بین ساخته بود رها ساخته بکابل گذاشت و خود روانه مناطق شمال هندوکش شد و چون وعده های موهوم روس هم نقش بر آب شد در منتهای افسردگی خیال و خاطر به مرض نقرص که از سابق داشت دچار شده و بتاریخ ۲۹ صفر ۱۲۹٦ هـ ق (فروری ۱۸۷۹م) در مزار شریف وفات یافت و در جوار روضه مبارک شاه ولیتماب پهلوی برادرش سردارمحمد اکبر خان مدفون شد. روی دادهائی که درین دوره ارتباطی مستقیم به بالاحصار و شهر کابل دارد در ذیل مفصل تر شرح داده میشود.
وصول دو فرمان ذریعه چاپار به کابل خبر فوت امیردوست محمدخان و پادشاهی امیرشیرعلیخان
دامنه خوشی و چراغان کابل مربوط به مژدۀ فتح هرات هنوز به پایان نرسیده بود که سوار چاپار دو فرمان از هرات به کابل آورد که یکی از فوت امیردوست محمد خان و دیگری حاوی مژده پادشاهی پسرش سردارشیرعلیخان بود. سردارمحمدعلیخان حاکم کابل که نواسه پادشاه متوفی و پسر پادشاه جدید بود فرمان مربوطه به خبر پادشاهی پدرش را فی الوقت مخفی نگه داشته متن فرمان مربوط به وفات جدش امیردوست محمد خان را به اهل دربار و اهالی شهر کابل آشکار ساخت و سه روز گلیم فاتحه خوانی انداخت و مسرت اهالی بالاحصار و شهر کابل دفعتاً به غم و سوگواری مبدل شد. سپس در اثر افشای متن فرمان دیگر، چون مراتب پادشاهی امیرشیرعلیخان آشکار شد مردم دوباره به خوشی گرائیدند و به امر سردارمحمدعلیخان بار دیگر بازارها سه شبانه روز چراغان شد و آتش بازی زیاد در دادند.
نقشه سردارمحمداعظم خان و عجله اشغال کابل:
باز از چند روزی از چراغان و جشن و خوشی اهالی کابل نگذشته بود که خبر حمله سردارمحمد اعظم خان موجب تشویش و نگرانی گردید. همه میدانیم که بعد از اعلان پادشاهی امیرشیرعلیخان برخی از برادران وی که در هرات حاضر بودند منجمله سردارمحمد اعظم خان ازین پیش آمد در دل خوش نبوده و به بهانه ها و سرعتی که شرح آن اینجا خارج موضع است قبل از حرکت امیرشیرعلیخان خود را از راه هزاره جات به زرمت که جاگیر او در زمان شهزادگی اش بود رسانید. چون نقشه آن این بود که قبل از اصول امیرشیرعلیخان به کابل خود را به این شهر برساند بنابر برخی روایات از راه لوگر و بنابر برخی دیگر از راه جلال آباد خود را به خورد کابل رسانید درین هم شبه ئی نیست که سردارمحمدعلیخان پسر امیرشیرعلیخان حکمران شهر با صغرسن به شدت علیه عمش مقابله نموده و نگذاشت که کابل سقوط کند. نحوۀ آمادگی حاکم شهر و صورت مقابله او وعمویش را منابع با کمی اختلاف شرح داده اند بنابر برخی منابع سردارمحمدعلیخان قوائی مرکب از غلجائی ها و کابلی ها و قزلباش ها بر سرکردگی ارسلان خان غلجائی علیه او به لوگر فرستادند و بنابر نگارش برخی منابع دیگر حکمران کابل سردارفتح محمد خان را علیه او به خورد کابل اعزام نمود. باری چون به این جزئیات اصلاً کاری نداریم و شرح آن از مرام این اثر خارج است در نتیجه سردارمحمد اعظم خان بکابل داخل شده نتوانست و به زرمت مراجعت کرد و این موفقیت باعث شد که بحکم حاکم وقت کابل و بازارهای آن مجدداً چراغان شود.
داخل شدن امیرشیرعلیخان به سواری فیل به کابل: استقبال سردارمحمدعلیخان از پدرش یا در پای کوتل التمور یا در قلعه قاضی.استقبال سپاه و اهالی کابل از امیرشیرعلیخان در حدود ده بوری سلامی سپار فیر توپ. اعطای سه ماهه تنخواه به افواج. احوال پرسی امیرشیرعلیخان به اهالی کابل: شادباش زن ها از روی بام ها داخل شدن امیرشیرعلیخان در بالاحصار. فیر یکصد و یک توپ شادیانه از توپخانه بالاحصار. فاتحه گیری امیردوست محمد خان مدت سه روز چراغان شهر کابل مدت سه شبانه روز در دادن آتش بازی فراز کوه های شیر دروازه و آسه مائی.
بعد از وفات امیر دوست محمد خان چون سردار شیر علیخان از پسرانش خویش را پادشاه خواند حکومت هرات را به شهزاده محمد یعقوب خان و جرنیل فرامرز خان سپرده بعد از مختصر توقف ۵ روز در قندهار (در اینجا برادرش سردار محمد امین خان حکومت میکرد) بعجله به قصد کابل طرف غزنی حرکت کرد و برای رفع مخالفت های برادرش سردار محمد اعظم خان سری به زرمت زد. راه حرکت امیر بطرف کابل در ماخذ کمی فرق دارد و صورت پذیرائی او از طرف پسرش سردار محمد علیخان حاکم کابل و اهالی شهر کمی فرق میکند. امیر بنابر برخی منابع از راه کوتل التمور وارد لوگر شد و بنابر برخی منابع دیگر شهزاده و افسران و قوای نظامی و اهالی شهر کابل در قلعه قاضی و در حدود ده بوری از وی استقبال بعمل آوردند. چون در این اثر به رویدادهای کابل و بالاحصار اهمیت کامل داده شده و میشود اینجا به شرحی که میرزا یعقوب علی خانی در کتاب پادشاهان متأخر افغانستان درین مورد داده است، بیشتر جای میگذاریم.
طبق مندرجات این کتاب سردار محمد علیخان پسر امیر حاکم شهر کابل با ماموران مسلکی و افسران نظامی و اهالی شهر کابل به استقبال بر آمد شهریان کابل از دروازه شهر تا حوالی ده بوری و لشکریان و افسران با حاکم خود تا حدود قلعه قاضی پیش رفتند و قرار هدایات قبلی در جاهای معین صف کشیدند عندالورود پادشاه یکصد و یک فیر توپ شادیانه زده شد. در داخل شهر زن ها و دخترها روی بام ها بر آمده با نعره های شادباش از وی استقبال بعمل میآوردند امیر شیر علیخان به سواری فیل داخل کوچه ها و بازارهای شهر شده در حالیکه با خورد و بزرگ ابراز لطف و محبت میکرد وارد بالاحصار شد و در آن قلعه تاریخی بر تخت نشست و چون موضوع فاتحه گیری پدرش در پیش بود اول مدت سه روز به فاتحه گیری مشغول شد و بعد بمناسبت تخت نشینی او بالاحصار و تمام شهر بار دیگر چراغان و آینه بندان شد و آتش بازیهای زیاد شبانه روی کوه های شیر دروازه و آسمائی در میدادند چون نقل متون را در مواردی که موجود باشد همیشه گرفته ایم اینک به نقل این رویدادها از جلد اول پادشاهان متأخر افغانستان می پردازیم:
"سرکار ذوالاقتدار از حدود کرم و زرمت واپس مراجعت کرده عازم"
"لشکرگاه شدند تا اینکه در غزنین به لشکرگاه ملحق شدند و دو روز دیگر"
"توقف فرموده روز سوم از آنجا حرکت کرده با لشکر مور و ملخ عازم دارالسلطنه"
"شهر کابل گردیدند تا اینکه در منزل قلعه قاضی رسیدند و بکمال شوکت و فر فرود"
"آمدند از ینطرف شهر کابل سردار محمد علیخان با بزرگان کابل امر نمودند"
"که از خورد و بزرگ و شاه و گدا و علما و فضلا اعزه و اشراف تجار و غیر آن از"
"پیر و جوان فردا صبح از شهر بیرون به استقبال بر آمده در حدود ده بوری"
"صف بسته ایستاده شوند و انتظار ورود سرکار شهریار والاتبار باشند و هر"
"کس بدرجه ایستاده از جاده خود تجاوز ندارند بعد ازان خود بندگان عالی"
"و جمیع افسران نظامی و ملکی بشرف حضور بندگان عالی مشرف شده در"
"قلعه قاضی به قدمبوسی رسیدند و سر افرازی حاصل کردند و از حضور بجهت"
"استقبال فردا مرخص شدند که فردا به ورود پادشاه سرشته افواج نظامی و ملکی"
"را نموده هر یک را بقاعده و قانون درست بدارند و لشکر نظامی را بیک"
"جانب و مردم فقرا را بدیگر طرف ایستاده چنانچه وارد کابل شدند"
"و فردا صبح از دروازه شهر الی ده بوری صف آرائی کرده لشکر نظامی را با"
"توپخانه بیک جانب امر فرمودند و سرکردگان و افسران نظامی هر یک افواج"
"را مکمل و مسلح ایستاده کرده انتظار ورود سرکار والاتبار را میکشیدند و از"
"طرف دیگر جمیع بزرگان کابل علما و فضلا و قاضی و قضات و تجار و غیر آن"
"اتفاقاً هر طبقه به مرتبه و جای خویش ایستادند و باقی زن و مرد از کوچک"
"و بزرگ درون شهر کوچه و بازار و بام مملو به تماشای دیدار پادشاه خود ایستاده"
"انتظار میبردند تا اینکه پادشاهی قوی شوکت و سرکار ذوی الاقتدار و شهریار"
"عدالت پرور با دبدبه و اثاثه و شوکت دارائی وصولت بهرامی سوار فیل کوه"
"پیکر شده عازم کابل گردیدند چون به نزدیک افواج کابل رسیدند از دو جانب"
"افواج سلامی گرفتند و توپهای آتش فشان آتش فشانی کرد زمین را بلرزه"
"در آوردند و گوش فلک را کر ساختند. تخمیناً نیم ساعت آواز توپ عالم را"
"فرا گرفته و روز روشن را چون شب تار ساختند خود سردار عالی مقدار با"
"هزاران شرکت جمشیدی وصولت بهرامی چون شیر ژیان در پیش روی سپاه"
"مکمل و مسلح ایستاده داخل سلامی بودند چون از سلامی فارغ شدند و هوا از"
"دود توپ و تفنگ روشن شد سرکار باوقار و شهریار بلند اقبال خرامان"
"خرامان نزدیک افواج ظفر شکوه آمده با یک یک از افسران و سپاهی محبت"
"پدری و الفت برادری احوال پرسی کرده میگذشت و بزیان التفات نوازش"
"میفرمودند خصوص اشخاصی که در آمدن سردار محمد اعظم خان بجنگ"
"کابل برکاب سردار عالی سردار محمد علیخان خدمت و جانفشانی نموده بودند"
"با هر یک از آنها مهر و محبت می ورزیدند و سرکردگانشان را به منصب"
"های بزرگ سر افراز میساختند و به سردار عالی سفارش می نمودند."
"چنانچه سه ماهه مطابق تنخواه انعام فرمودند که به کل افواج کابل بدهند"
"تا اینکه از افواج نظامی گذشتند و نوبت به فقرا و اشخاص ملکی رسید جملۀ"
"بزرگان را بحضور طلب کرده از علما و فضلا و قاضی و غیره اشخاص تجار"
"و اهل کسبه با هر یک جداگان نوازش پدری و مهر برادری نموده فرمودند که"
"بندگان سرکار از کمال صداقت شما بسی خورسندم زیرا که وصیت امیر کبیر"
"را بجا آوردید و با فرزندم سردار محمد علیخان پدری کردید. مختصر کلام"
"چون از مردم فقرا هم آسوده خاطر شدند وارد شهر کابل گردیدند و ملاحظه"
"فرمودند که جمیع بازارها مملو از مردم خصوص در و بام ها که از عیال ها"
"جای حرکت کردن باقی نمانده از خرد هفت ساله تا بزرگ کهن سال و سال"
"خوردگان کلهم انتظار ورود پادشاه را داشتند. چنانچه پادشاه رعایت پرور قدم"
"بقدم ایستاده با خورد و بزرگ زن و مرد بزبان محبت احوال پرسی و دل جوئی"
"و شفقت پدرانه نموده میگذشتند و از هر کدام دعا و فاتحه میگرفتند و به آواز"
"بلند مبارک باد می شنیدند و از حضور سردار عالی جمیع مردم فقرا رضامندی"
"میداشتند و در مقابل رضامندی فقرا سرکار بلند اقبال نوازش و مرحمت پدری"
"میفرمودند و بزبان گهربار اظهار میکردند که سال خوردگان شما"
"پدر و مادر و جوانان شما برادر و همشیره و کودکان شما فرزند پادشاه"
"میباشند باری بهمین منوال مرحمت و مهربانی کرده قدم بقدم میگذشتند و با مردم"
"تکلم میکردند و میفرمودند که تولد پادشاه بولایت شما و به مرتبه سلطنت رسیدن"
"تمامی به همین ولایت جمیع شما مردم کابل دولت شریک و شادى شریک و اقوا"
"پادشاه خود میباشید تا اینکه داخل بالاحصار شدند و در باغ سلطانی بر تخت"
"موروثی بر قرار گردیدند گویا از گرفتاری مردم و بازدید سپاه و فقرا نماز عصر شده"
"بود و بوجود مبارک سرکار حرکتی باقی نمانده بود و از بسیاری آنکه از چاشت"
"تا عصر با خلق خدا تکلم نموده اظهار شفقت فرمودند. لهذا چون بفتح و پیروزی"
"آسوده خاطر گشتند ثانی بامر سردار عالی مقدار یکصد و یک توپ گاوی توپخانه"
"بالاحصار شادیانه زدند و دیگر ساز و سرود و نقاره خانه را معطل کردند و بوقت دیگر"
"وعده دادند و مرحمت فرمودند که امیر کبیر پادشاه بزرگ ما و شما بود چهل سال پادشاهی"
"کرد از پدر مهربان تر بود امروز بامر خداوند و تقدیر ازلی وفات کردند سزاوار"
"آنست که اول فاتحه آن پادشاه بزرگ که بما و شما غنیمت بود گرفته شود و خود را"
"خاطر جمع سازیم و ارواح پادشاه بزرگ خود را از خود خوشنود و خرسند گردانیم"
"بعد از ان رجوع به خرسندی و خوشوقتی داریم بعد ازان امر کردند که فردا باید"
"فاتحه گرفته شود این بود که فردا فوج فوج از سیاه و فقرا بجهت فاتحه آمدند"
"و فاتحه داده میرفتند تا مدت سه روز بهمین احوال مردم شهر کابل از خرد و کلان"
"و قاضی و قضات و علما و فضلا و اهل کسبه صنف صنف فوج فوج طایفه بطایفه"
"می آمدند و بحضور بندگان اقدس فاتحه میدادند و بازگشته میرفتند بهمین منوال"
"افواج نظامی بولک بولک فوج فوج بحضور آمده و فاتحه میدادند و مرخص میشدند"
"روز سوم مردم شاه و گدا را طعام داده از خوان احسان شهریار بهره مند شده میرفتند"
"نماز عصر روز مذکور اسباب غم برچیده شده و روز دیگر اسباب عیش و نشاط"
"گسترده گشت بعد ازان بامر سردار دلاور سه روز امر به چراغان و ساز و سرود"
"فرمودند و نقاره خانه ها به صدا در آوردند و هر شب و تا صبح آتش بازی های رنگ رنگ"
"افروخته گشت کوچه و بازار در و بام باقی نماند که شب تا صبح از چراغان و آتش"
"مملو نبود اضافه بر آن کوه آسمائی و شیر دروازه که دو جانب شهر کابل است از آتش"
"بازی و چراغان گویا دو کوه آتش بود و مردمان کابل از ذوق بسیار و خرسندی بی شمار چنان"
"آتش بازی و چراغان برپا کرده بودند که عمری کابل ندیده بود بلکه نشنیده بودند"
"مختصر کلام سه شبانه روز چنان بخرسندی جشن خسروی در جمیع شهرهای افغانستان"
"برپا بود که چشم بیننده ندیده بود و فلک از مشاهده آن همه عیش و سرود رشک می برد."
تشویش خاطر امیر شیر علیخان از ناحیه برادران و برادر زاده گان انزوا و کناره گیری موقتی از امور سلطنت در سال ۱۲۸۲ سردار ولی محمد خان حکمران کابل
تشویش امیر شیر علیخان از ناحیه برادرانش از همان دقایق اول پادشاهی در هرات شروع شده و مخالفت های باهمی برادران و مقابله با آنها در تمام سال های اول سلطنت او را بخود مشغول نگه داشت نقشه های سردار محمد افضل خان برادر بزرگ و حاکم ترکستان تشبثات پیهم سردار محمد اعظم خان از جنوب و شرق و از داخل و خارج و فعالیت های برادر زاده اش سردار عبدالرحمن خان بن سردار محمد افضل خان و منحرف شدن مکرر برخی دیگر از برادران و برادر زادگان در مواقع و جاهای مختلف کار را بجائی رسانید که نه تنها یک دفعه باعث سقوط سلطنت او شد بلکه در اثر جنگ معروف کج باز (۹ محرم ۱۲۸۲) که در آن ناظر مقابله و کشته شدن سردار محمد امین خان برادر و سردار محمد علیخان پسرش بود. طوری بوی صدمه روحی رسید که در قندهار در باغ سردار محمد امین خان مدت تقریباً هفت ماه منزوی شده و تقریباً ترک دنیا اختیار کرد. بدین مناسبت تاریخ سلطنت امیر شیر علیخان را به دو دوره تقسیم میکنند از ۱۲۷۹ تا ۱۲۸۲ ۱۲۸۵ تا ۱۲۹۶. در فاصله این دو دوره فاصله سه سال (از ۱۲۸۲ تا ۱۲۸۵) زمانی است که در نیمه اول آن سردار محمد افضل خان و در نیمۀ دوم آن سردار محمد اعظم خان به کمک برادر زاده اش سردار عبدالرحمن خان به پادشاهی میرسد. ولی در موازات آن امیر شیر علیخان در ساحه ئی بصورت نیم دایره از قندهار تا هرات و بلخ در فعالیت دیده میشود تا اینکه بعد از برادران بار دیگر مجدداً تخت و تاج کابل را احراز میکنند.
در طی سال ۱۲۸۱ حینی که برادرش سردار محمد امین خان آهنگ مخالفت در قندهار ساز کرد امیر شیر علی خان سردار محمد ولی خان را به حکومت کابل تعیین نموده و عصمت الله خان و ارسلا خان جبارخیل غلجائی را هم برای تقویت و هم برای مراقبت وی در مرکز مملکت گذاشت و خود عازم سمت قندهار شد تا فتنه سردار محمد امین خان را فرو نشاند و در نتیجه جنگ مشهور (کج باز) و کشته شدن برادر و پسرش سردار محمد امین خان و سردار محمد علیخان در اثر اضطراب شدید روحی در قندهار منزوی شده و از سلطنت دست کشید این پیش آمد طبعاً مخالفان او سردار محمد افضل خان و پسر اخیر الذکر سردار عبدالرحمن خان و برادرش سردار محمد عظیم خان را در صفحات شمال به فعالیت آورد و حتی سبب شد که سردار محمد ولی خان حاکم کابل هم از وی رویگرداند و به گروه مخالفان ملحق شود حاکم کابل میخواست که درین هنگامه او هم جایگاه و قدرتی پیشتر فراهم کند لذا به تک و پر افتاده میخواست از راه بذل مال و اعطای پول دم و دستگاه جداگانه و طرفدارانی پیدا کند ولی امیر شیر علیخان که تازه از عالم انزوا بر آمده و مجدداً بفکر مسولیت های پادشاهی خود افتاده بود قوائی به سرکردگی صفدر علیخان قزلباش از قندهار بکابل فرستاد. در نتیجه ولی محمد خان حاکم شهر توان مقابله را در خود ندیده از بالاحصار خارج شد و در باغ علیمردان خان در جای سردار زکریا خان اقامت گزید و با دسته که حدود ششصد نفر میرسید از خود به مدافعه پرداخت و در انتظار حوادث نشست زیرا میدانست که از طرف شمال سردار محمد اعظم خان و سردار عبدالرحمن خان و از طرف جنوب غرب خود امیر شیر علیخان آمادگی برای مصاف همدیگر دارند.
بدین ترتیب کابل در میان دو دسته مدعیان سلطنت منتظر سرنوشت خود بود و قوای پیش دار دو طرف مخالف از جناح بامیان و غزنی پیش آمده میرفت امیر شیر علیخان عقب صفدر علیخان فوری دسته سپاه دیگر به سالاری پسرش سردار محمد ابراهیم خان و جنرال شیخ میر به اتفاق سردار محمد رفیق خان فرستاد ولی چون شخص اخیر الذکر در موضوع غائله جنگ کج باز متهم بود از امیر دل خوشی نداشته و عند الورود به کابل نزدیک بود که به همکاری سردار ولی محمد خان و سردار محمد رفیق خان واقعه ئی به نقص امیر شیر علیخان و به نفع سردار محمد افضل خان رخ دهد ولی به موقع پسر امیر سردار محمد ابراهیم خان و جنرال معیتی او شیخ میر دو نفر مخالف را به دام آورده سردار ولی محمد خان را محبوس و سردار محمد رفیق خان را خانه نشین ساختند.
جنگ در حوالی کابل:
حینی که قوای سردار محمد اعظم خان و سردار عبدالرحمن خان وارد غوربند شد سردار محمد ابراهیم خان پسر امیر شیر علیخان بیست و دو فوج پیاده هشتصدی را که در دار السلطنۀ کابل حاضر بود به دو دسته تقسیم کرده یازده فوج آنرا با چند ضرب توپ و جمعی از سواران درانی و غلجائی و قزلباش به سرکردگی سردار فتح محمد خان و جنرال میر حیدر خان از راه کوهستان مامور توتم دره و کوتل چرنک ساخت و یازده فوج دگر را با خود گرفته عازم قلعه قاضی شد تا از هر راهی که قوای مخالف یا از طریق کوهدامن یا از راه سر چشمه بر کابل حمله کند با وی در آویزند.
برهم خوردن نقشه و مذاکرات صلح پیش رفت سردار عبدالرحمن خان از راه دوده مست و کاریز میر بطرف کابل داخل شدن قوای آنها از راه افشار نانک چی و ده مزنگ بکابل تقرر سردار محمد اعظم خان در اندرابی محاصره شدن سردار محمد ابراهیم خان در قلعۀ بالاحصار
مقارن همین زمان دسته دیگر از طرف امیر شیر علیخان با جمعی از سرداران که دران میان سردار جلال الدین خان و سردار محمد اسماعیل خان هم شامل بود به سالاری سردار محمد شریف خان که بوی انتظام امور ملکی و نظامی کابل هم تفویض شده بود به شهر نزدیک شد. پسر امیر شیر علیخان و قوای تازه وارد در حدود ارغندۀ بهم مواجه شده، سردار محمد شریف خان به تقاضای عهده بزرگی که بوی سپرده شده بود پس از مشوره با پسر امیر به این فکر رسیدند که عجالتاً تمام قوای خود را ازین جناح به کابل بکشند و بعد از معاینه جناح توتم دره کوشش کنند که در صورت امکان از جنگ و خون ریزی جلوگیری بعمل آید و هر مخالفتی که در بین پسران امیر دوست محمد خان باشد به صلح و صلاحیت فیصله شود. روی این تصمیم حکمران جدید کابل سردار محمد شریف خان و سردار محمد ابراهیم خان و قوای معیتی آنها به شهر مراجعت کرد حکمران در بالاحصار در باغ شاه جای گرفت و سردار محمد ابراهیم خان در باغ مرحوم سردار غلام حیدر خان مسکن گزید. سردار محمد شریف خان فوری از جناح دیگر قوای مربوط خود از توتم دره دیدن کرده و سعی کرد قضیه را به رضائیت طرفین به نحوی حل کند که سردار محمد افضل خان از نظر بندی رها شده کما فی السابق حکمران ترکستان باشد و امیر شیر علیخان به پادشاهی خود به تخت کابل بر گردد. ولی چون امیر شیر علیخان به این موافقت ها حاضر نشد بلکه بیشتر متغیر گردید و خود بفکر لشکر کشی سمت کابل بر آمد سردار محمد اعظم خان و سردار عبدالرحمن خان از حوالی چاریکار فوری در صدد حمله بر کابل برآمده و صاعقه آسا از راه کاریز میر و دوده مست خود را به اولین دهکده دند کابل به قلعه افشار رسانیدند و بسرعت برق داخل شهر شده سردار محمد ابراهیم خان را به بالاحصار در محاصره گرفتند. سراج التاریخ شرح این محاصره را چنین می نویسد:
"و چون نه روز از محاصره گذشت از جمله بزرگان کابل که نزد سردار محمد اعظم خان"
"شده بودند حافظ جی و سردار شادوله خان و میرزا عبدالرزاق خان مستوفی"
"در بالاحصار نزد سردار محمد ابراهیم خان رفته او را با جنرال شیخ میرییم نشان داده"
"دروازۀ بالاحصار را بگشودند و جنرال شیخ میز نزد سردار محمد اعظم خان شده"
"قبول اطاعت کرده سردار محمد ابراهیم خان در حرمسرای پدرش امیر شیر علیخان"
"در آمده با زنان نشست و بالاحصار مفتوح شده سردار محمد ابراهیم خان از جای"
"سردار عبدالغنی خان برخاسته داخل بالاحصار گشت و بدر حرمسرا رفته سردار"
"محمد ابراهیم خان را تسلی و دلجوئی داده بیرون کشید و بعد سردار عبدالرحمن سرتیپ"
"سکندر خان را با پنج بیرق خاصه دار نزد عمش به حفاظت بالاحصار گماشته خود با تمامت"
"سپاه از کنار دهمزنگ کوچ داده در میدان سیاه سنگ فرود گردیده اقامه گزید و صد"
"تن جدید نوکر نگاهداشته بزیر دست عبدالرحیم خان مقرر کرده تمام امور را بوی"
"سپرد و محمد حسین خان را نیز نوکر گرفته بنویسندگی او تعین کرد و چهل و پنج روز در آنجا بسر برد..."
بالاحصار کابل در دست سردار محمد اعظم خان و سردار عبدالرحمن خان مقابله امیر شیر علیخان و سردار عبدالرحمن خان در سید آباد وردک شکست امیر شیر،علیخان فتح سردار عبدالرحمن خان و سردار محمد اعظم خان داخل شدن سرداران فاتح مجدداً در بالاحصار پذیرائی اهالی کابل:
چون امیر شیر علیخان از شکست پسرش سردار محمد ابراهیم خان و فتح کابل و قلعه بالاحصار آگاه شد در حالیکه سردار محمد افضل خان را طور نظر بند با خود گرفته بود با قوای مجهز از قندهار به قصد کابل برآمد سردار عبدالرحمن خان پس از ۳۵ روز توقف در سیاه سنگ ثلث لشکرش را نزد عمش سردار محمد اعظم خان در کابل گذاشته و خود با دو ثلث دیگر راه غزنی پیش گرفت در اثر جنگ شدیدی که بین طرفین در سید آباد وردک صورت گرفت امیر شیر علیخان شکست کرده به قندهار مراجعت کرد. در اثر این شکست سردار محمد افضل خان که در غزنی نظر بند بود خود بخود آزاد شده راه کابل پیش گرفت و پسرش سردار عبدالرحمن خان و برادرش سردار محمد اعظم خان با لشکریان فاتح خود در حوالی میدان جنگ از وی پذیرائی بعمل آوردند و اهالی شهر کابل به اتفاق جمعی از سرداران و بزرگان در حدود چشمه چنفر از وی استقبال کردند باین ترتیب سردار محمد افضل خان با برادر و پسرش در حالیکه تعداد زیاد ملکی و نظامی به معیت آنها بود وارد کابل شده و به اجلال و اکرام زیاد داخل بالاحصار شد.
امارت امیر محمد افضل خان اعلان پادشاهی در بالاحصار کابل روز جمعه اول ماه محرم سال ۱۲۸۳
سردار محمد افضل خان پسر بزرگ امیر دوست محمد خان حین وفات پدرش در سال ۱۲۷۸ در هرات حکمران ولایت مزار شریف یا به اصطلاح آنوقت حاکم کل ترکستان بود سردار محمد اعظم خان برادر عینی او از همان روزهای اول پادشاهی امیر شیر علیخان در هرات فوری نامه های مخفی به وی فرستاده و تشویقش نمود تا فرصت را از دست نداده قبل ازینکه امیر شیر علیخان به کابل مواصلت کند خود را به مرکز مملکت برساند و تخت پادشاهی را اشغال کند به نحوی که جزئیات آن در تاریخ های عمومی مسطور است. سردار محمد افضل خان على العجاله به کابل نیامد و بعد میان او و امیر شیر علیخان مکاتبه و مقابله هائی در حوالی باجگاه و برخی نقاط دیگر صورت گرفت و امیر شیر علیخان با دل داری های ماهران وی را نظر بند ساخت ولی فعالیت سردار محمد اعظم خان و مخصوصاً جدیت های سردار عبدالرحمن خان امیر شیر علی خان را در نقاط مختلف شکست داده و بالاخره زمینه را برای پادشاهی سردار محمل افضل خان در کابل آماده ساخت. در قطار آمدهای غیر مترقبه بالاحصار یکی تخت نشینی و پادشاهی سردار محمد افضل خان است که تا چند روز پیش در دست عمال امیر شیر علیخان نظر بند و محبوس بود و ناگهان بعد از محاربه سید آباد نه تنها از حبس رهایی یافت بلکه بحیث یک سردار فاتح در کابل استقبال شده و در،قلعه تاریخی بالاحصار با ابهت و جلال خاصی داخل شد. جلوس امیر محمد افضل خان بر تخت پادشاهی روز جمعه اول ماه محرم سال ۱۲۸۳ در بالاحصار صورت گرفت و اعیان و اشراف شهری اطاعت و بیعت کردند که در همان روز در نماز جمعه اسمش در منابر خوانده شد. و در ذیل یک سلسله مقرریها سردار محمد یوسف خان را به حکومت کابل مقرر کرد و سعد الدین خان بن قاضی عبدالرحمن قاضی القضات را به منصب خانعلومی مفتخر گردانید.
حبس و قتل در بالاحصار
امیر محمد افضل خان به پادشاهی رسید ولی نه آرام ماند و نه سلطنتش دیر پائید. رجال مقتدری که در کابل بودند با امیر شیر علیخان تار دوانیده هر کدام به حساب خود و جمعی به صورت دسته بندی در صدد امحای امیر محمد افضل خان و استقرار مجدد امیر شیر علیخان بر آمدند آنکه درین هیاهو کشته شد یا سردار ولی محمد خان و آنکه حبس گردید سردار محمد اسلم خان بود. صورت قتل سردار ولی محمد خان بدین قرار بود که امیر محمد افضل خان وی را در بالاحصار نزد خویش طلبیده و ریسمان ابریشمین در گلویش انداخته خفه اش ساخت.
سعی امیر شیر علیخان در اشغال کابل پایان امارت امیر محمد افضل خان وفات امیر محمد افضل خان در کابل و دفن امیر در باغ قلعه هوشمند خان
بعد از اعلان پادشاهی امیر محمد افضل خان در بالاحصار کابل امیر شیر علیخان آنی در قندهار آرام نداشته پیوسته در تدارک سپاه و بفکر حمله به کابل بود ولی از هر طرفی که پیش می آمد سردار عبدالرحمن خان پسر امیر محمد افضل خان در مقابل او رسیده و نقشه های وی را خنثی میساخت دفعه اول در رمضان ۱۲۸۳ میان امیر شیر علیخان و سردار عبدالرحمن خان در حوالی سر چشمه مقر تصادم شدید واقع شد که در نتیجه امیر شیر علیخان نه تنها شکست کرد بلکه در اثر تعقیب قوای سردار عبدالرحمن خان قندهار را هم گذاشته و نزد پسرش سردار محمد یعقوب خان به هرات رفت و سپس چون از کامیابی هائی که برادرش سردار فیض محمد خان در مقابل سردار محمد سرور خان ابن سردار محمد اعظم خان در باجگاه بدست آورده بود آگاه شد از راه هرات و بلخ بوی پیوسته و هر دو برادر از طریق شمال به کابل علیه امیر محمد افضل خان لشکر کشیدند ولی باز در مقابل دهن درۀ پنجشیر و گل بهار از سردار عبدالرحمن شکست کردند سردار فیض محمد خان کشته شد و امیر شیر علیخان مجبور شد از راه پنجشیر جانب بلخ و تخته پل مراجعت کند و سردار عبدالرحمن خان فاتح به کابل برگشت. چون مقارن همین وقت در کابل و با پیدا شده بود امیر محمد افضل خان هم مصاب شده و سه روز بعد از مراجعت سردار عبدالرحمن خان از جنگ گل بهار به کابل سحرگاه شب جمعه در ماه جمادى الثانی سال ١٢٨٤ بعد ازینکه یک سال و چند ماه امارت کرد به عمر پنجاه و چهار سالگی از جهان در گذشت و فردا روز جمعه مراسم تدفین و غسل وی در بالاحصار انجام یافته و در دامنه رشته کوه های جنوبی بالاحصار و جنوب شرق شهدای صالحین در باغی که معروف به باغ قلعه هوشمند خان میباشد به خاک سپرده شد.