اسید بن عبدالله
و منصور خراسان مرا سید بن عبدالله را داد، و اسید بخراسان آمد، اندر ماه رمضان، و این اسید صاحب حرس منصوربود، وبروزگار امارت او خراسان استاد سیس باد غیسی بیرون آمد، وبه پیغمبری دعوت کرد، وراه بهافرید گرفت، وسبب آن بود که: بهافرید بان بادغیسی سوی مهدی نامه کردند که: «ما مسلمان شدیم بردست تو، ما تقدیری کن!».
و مهدی مر محمد سعید رابغزوکابل فرستاد، واین بادغیسیان را باوی بفرستاد، وایشان را ازین فی تقدیر کرد. ومحمد برفت وچندروز حرب کرد، ئاز آن فی ایشان راچیزی بداد. پس ایشان بخانهای خویش باز شدند ومرتد گشتند. واستاد سیس بیرون آمد، ومهدی ابو عون راوخازم[140]را حرب استاد سیس فرستاد، وچون استاد سیس خبریافت، باقومی ازیاران خویش بزینهار ابوعون آمد، و اوهمه راپذیرفت وفاکرد. واستاد سیس وقاضی راوپسرش را دست باز داشت، وآن قلعه بگرفت کخ ایشان داشتند، باهرچه در قلعه اندر بود. وگروهی چنین گویند که: مراجل دختراستاد سیس بود که مادرمامون بود، وغالب پسراستاد سیسبود خال ماٌمون، که فضل بن سهل رابه سرخس اندر گرمابه بکشت بفرمان ماٌمون. واسید بن عبدالله بمرد، اندر سنه خمسین ومائه.