تصاویر رنگه دیواری کاخ لشکرگاه

از کتاب: لشکرگاه ، بخش گفتار ششم

یکى همچو دیبای چینی منقش 

یکى همچو ارژنگ مانی مصور

نگاریده بر چند جای مبارک 

شه شرق را اندران کاخ پیکر

بیک جای در رزم و در دست ژوبین 

بیک جای در بزم و در دست ساغر 

"فرخی"


یکی نگاشته رنگی که بی تکلف رنگ 

شود زدیدن او دیده ها نگارستان

ببویش اندر عطار هندوان عاجز 

برنگش اندر نقاش چینیان حیران

"عنصری"


در کوشک باغ عدنانی از سقف تا به پای زمین صورت کردند صورتهای الفیه و انواع گرد آمدن مردان

بازنان همه برهنه .

"بیهقی"





آوازۀ تمدن درخشان افغانستان در دوره غزنویان که مصادف به قرن های چهار و پنج هجری میباشد از خلال نوشته های مورخین و شعرای نامور و طن جسته جسته  به گوش رسیده و کسانیکه به این گونه آثار چه نظم و چه نثر سرو کار دارند خود بهتر میدانند که پایه دانش و بینش و معیار ذوق و قریحه و استعداد هنرنمایی کشور 

محمود و مسعود بکجا رسیده بود.

مناظر هنر نمایی های استادان این عصر در عالم معماری و حجاری و فلزکاری آثاری موجود است مانند طاق بست و منارهای غزنی

ویکعده ظروف و اشیای فلزی که اطاق غزنه را

تصاویر رنگه دیواری کاخ لشکرگاه 


نقاشی یکی از مظاهر هنری عصر غزنویان


نقاشی های باغ عدنانی هرات


حیات جوانی مسعود در هرات


کشف اولین تصویر رنگه از لشکرگاه

چهار هزار غلامان سرای سلطانی


کلاهای چهار پر و گرزهای زرین


کلاهای دو پر و گرزهای سمین


تشخیص چهل و چهار تصویر در تالار دربار


ارتباط هنری غزنوی و ادوار پیشتر


در موزه کابل زینت بخشیده است .

شبه ئی نیست که ما از زبان شعراء ومؤرخین بزرگ امیر عنصری و فرخی و استاد ابو الفضل بیهقی و منوچهری و مسعود سعد سلمان و دیگران بسیار چیزها شنیده و خوانده ایم ولی این همه شنیدگی ها و خواندگی ها از بس شگفت انگیز بود تا چندسال قبل که هنوز لشکرگاه کشف نشده بود بنظرما خواب وخیال و مبالغه آمیز می آمد و چون شعرای مدیحه سرا در عالم تخیلات شاعرانه اغراق کاری ها هم کرده اند خواهی نخواهی همه نوشته های ایشان را مبالغه می پنداشتیم بیخبر ازینکه چکامه های غرا و قصاید خداوندان سخن چون فرخی و عنصری و منوچهری مسعود سعد پر از نکات مهم تاریخی است و در بعضی موارد این نکات به اندازه مهم و غنیمت است که پیدا کردن آن بعد از نهصد و هزار سال بذریعه دیگر امکان پذیر نمیباشد. یحث ما بیشتر در این مبحث دایر بر میزان پیشرفت های فنی و هنری عصر غزنویان است که بحیث یک دوره تمدن مشخص اسلامی افغانستان از امروز به بعد در اطراف آن تحقیقات شود و به اثبات رسانیده شود که آنچه شعراء ومؤرخین بزرگ ما در طی نهصد سال گفتند و نوشتند بیشتر آن جنبه های حقیقت داشت و به پهلوی تمدن فرهنگی وادبی و عرفانی و فکری یک مدنیت درخشان به مفهوم عام کلمه در سر تاسر افغانستان عصر غزنوى وخاک های مفتوحه آن شعشعه پاشی میکرد

در ذیل همین تمدن صنایع مستظرفه با تمام مظاهر آن چون معماری ، حجاری ، موسیقی ، نقاشی ، رسامی ، سنگتراشی ، وطبعاً ادبی به کمال ترقی رسیده بود، ترقی که بعد از نهصد و هزار سال به خورد وریزه اثار باقی مانده آن به دیده استعجاب مینگریم و هر کدام آن به ذات خود منبع الهام و سرمشق پیشرفتهای کنونی و آینده ما خواهد بود .

این بحث طولانی و مفصل است و قراریکه بالا اشاره کردیم باید از امروز به فکر آن باشیم و در آینده در اطراف هر قسمت آن کتابها بنویسیم لذا رشته صحبت را در عمومیات تمدن درخشان غزنوی همین جا گذاشته موضوع خصوصی این مبحث را که نقاشی و تصاویر رنگه دیواری است مختصراً مطالعه میکنیم غزنویان در نقاط مختلف افغانستان و در اقطار خاک های پهناور امپراطوری و در شهرهای آبادان کشور چون غزنی که دار الملک بود و جاهای دیگر مانند بست و زرنج وهرات گوزگانان و بلخ و تکین آباد و گردیز وغیره یک سلسله قلعه ها و کاخ ها و کوشک ها و خانه ها داشتند که به نام های کاخ پیروزی ، کوشک نو، کوشک نو مسعودى، کوشک مبارک، کوشک عدنانی ، کوشک در عبد الاعلى کوشک دشت لکان و صد های دیگر در متون تاریخ و ادبیات ما ثبت است و اینجا معدودی را نام بردیم. بهمین طریق صدها کاخ و قصر دیگر چه در غزنی و چه در شهرهای ایالات به وزرا وحاجب ها و سپه سالاران و منشی ها و ندیم های سلاطین تعلق داشت تا جائی متون شهادت میدهد در و دیوار کوشک های سلطنتی بسیار مزین و پرنقش و نگار بود وصحنه های مختلف رزمی و بزمی در دیوارهای قصرها نقش میشد چنانچه فرخی در قصیده ئی که در ثنای محمود دارد و مطلعش اینست :

بفر خنده فال و بفرخنده اختر

به نو باغ بنشست شاه مظفر

بعد ازنیکه این باغ زیبای غزنه را با همان قدرت، شاعرانه که مخصوص خود او است تعریف میکند به توصیف کاخی که میان باغ است میرسد و میگوید :

یکی کاخ شاهانه اندر میانش 

سر کنگره برمیان دو پیکر 

بکاخ اندرون صفه های مزخرف

در صفه ها ساخته سوی منظر

یکى همچو دیبای چینی منقش 

یکی همچو ارژنک مانی مصور 

نگاریده بر چند جاى مبارک 

شه شرق را اندران کاخ پیکر 

بیک جای در رزم و در دست زوبین

بیک جاى در بزم و در دست ساغر

این کاخ قراریکه دیدیم در وسط باغی موسم به (نوباغ) وقوع داشت و اگر به مناسبت اسم (نوباغ) کاخ وسط آنرا (کوشک نو) بخوانیم خواهیم دید که بدین اسم وصفت کاخی در غزنه بوده ولی در بعضی موارد بیهقی آنرا کوشک نو مسعودى خوانده و ازین معلوم میشود که این کوشک نو بدست مسعود بنا یافته بود و کاخ نو باغ کاخی دیگری بود بهر حال اینجا تعیین هویت کاخ و باغ چندان اهمیت ندارد و در اینکه نو باغ و کاخ وسط آن هر دو در غزنی بوده شبه ئی نیست، سخن سر تصاویر است و به شهادت استاد فرخی چون و چرائی باقی نمیماند که دیوار های کاخ مانند دیبای چینی و ارژنگ مانی منقش و مصور بوده و در چند جای مبارک پیکر شاه شرق تصاویر سلطان زابلی محمود غزنوی در مجالس بزم و رزم نقش شده بود که در یکجا زوبین در دست داشت و در جای دیگر ساغر در کف او بود. کلمات بزم و رزم و زوبین و ساغر و پیکر نشان میدهد که تصاویر دیواری کاخ نو باغ غزنه تنها مناظر طبیعی نبوده و پیکرشاهانه و دیگر تصاویر انسانی راهم میکشیدند و صحنه های جنگی و بزم های عیش و نوشن سلطان همه را در دیوارها نقش میکردند.

بیائیم به شهادت بیهقی: استاد ابوالفضل کاتب دیوان رسالت و مورخ خورده بین و موشکاف عصر غزنوی که آثار لایموت او تاریخ مسعودی شاهکار بی مانند است در باب نقوش تصاویر رنگه در دیوارها شهادت صریح میدهد و دست ما را گرفته در یک گوشه دیگر کشور در هرات در باغ عدنانی در خلوت خانه شهزاده مسعود بن محمود تصاویری بمانشان میدهد و اینک چند سطر مطلوب را از اثر جاویدان او اقتباس می کنیم: در باب مسعود گوید : ". . . بروز گار جوانی که به هرات میبود و پنهان از پدر شراب میخورد پوشیده از ریحان خادم ، فرود سرای خلوتها میکرد و مطربان میداشت مرد و زن که ایشان را از راهای نبهره نزدیک وی بردندی در کوشک باغ عدنانی فرمود تا خانه بر آوردند، خواب قیلوله را وان رامز ملها ساختند و خبشها آویختند چنانکه آب از حوض روان شدی و بطلسم به بام خانه شدی و در مزملها بکشتی وخیشها را تر کردی و این خانه را از سقف تا به پای زمین ، صورت کردند ، صورتهای الفیه و انواع گرد آمدن مردان بازنان همه برهنه چنانکه جملۀ آ ن  کتاب را صورت و حکایت و سخن نقش کردند و بیرون این صورتها نگاشتند، فراخور این صورت ها و امیر بوقت قیلوله انجا رفتی و خواب آنجا کردی و جوانان را شرطست که چنین و این مانند نکنند . . ." اینجا واضح میبینیم که در زمان شهزادگی مسعود که پدرش محمود هنوز زنده بود و از جانب پدر از هرات به خراسان حکمرانی میکرد در یکی از باغ های معروف آنوقت باغهای هرات در دیوارهای یکی از اطاقها که خارخانه و آبهای روان داشت و برای خوابهای چاشت و بعد از چاشت امیر مسعود اختصاص یافته بود تصاویر برهنه مردان و زنان را نقش نموده بودند . میائیم به لشکرگاه و به تذکرات امیر فرخی:

امیر فرخی مانند هم عصران و همقطاران خود عنصری و فرخی از یک گوشه دیگر به وجود تصاویر و نقوش دیواری گواهی میدهد و او ما را مستقیم به کنار هیرمند در لشکرگاه در کوشک سلطنتی دشت لکان یعنی به جایی میبرد که محل مورد بحث ما است . استاد فرخی در  درو دیوار این قصر آنقدر رنگ و رنگ آمیزی و نقش و نگار دیده که دیده اش نگارستان شده و چون چین و نقاشان چینی درین وقت شهرت جهانی داشتند مینویسد که حتی ایشان هم از دیدن این همه الوان مات و مبهوت و حیران می ماندند.

خلاصه چیزهائی که تا اینجا راجع به تصاویر رنگه و نقاشی های دیوارهای کاخ های عصر غزنویان نوشتیم و با اینکه شاهد قول سخن سرایانی چون عنصری و فرخی و بیهقی داریم و هر کدام در غزنه و هرات و لشکرگاه چشم دید خود رانقل کرده اند بازهم تا پنج سال قبل که لشکرگاه کشف نشده بود ثبوتی برای متتبعین امروزی نداشتیم و بیانات شعرا و نویسندگان ما بحکم تخیل میرفت تا اینکه خوشبختانه در بهار سال ١٣٢۸ (١٩٤٩) درطی جریان اولین مرحله حفریات هلهله خوشی از پای دیوارهای نیمه ویرانه کاخ محمود و مسعود از لشکرگاه بلند شد و بلند شد و انعکاس آن چون برق به کابل رسید و اولین پارچه تصویر رنگه دیواری کشف شد. موسیو شلوم برژه مدیر هیئت حفریات فرانسوی مژده این کشف مهم را در طی نامه ئی به این جانب دادند و در مقاله که به زبان فرانسوی در شماره دوم سال ۱۹4۹ مجله افغانستان تحت عنوان (اولین نمونه تصاویر دیواری غزنوی) نوشتم موضوع را به همکاران و علاقمندان اعلام کردم و در اخر مقاله متن نامه مدیر هیئت حفریات فرانسوی را نشر نمودم که ترجمه آن بدین قرار است:

"در یکی از اطاقهائی که موقعیت مرکزی ان ، آن را اطاق خیلی مهمی جلوه میدهد تزئیناتی کشف کردیم که به سقف اطاق ارتباط دارد درین میان پارچه های بزرگ تزئیناتی موجود است بشکل گل های مارپیچ ازین هم بهتر ستون هائی بدست ما افتاده رنگه با نقوش و تصاویر متاسفانه حین افتادن از سقف اغلب آنها پارچه پارچه شده ولی اقلا یک پارچه بزرگ سلامت بدست ما رسیده و روی آن تصویر جوانی نقش است که سرش کمی خمیده و یکنوع دستاری بسر دارد این پارچه خیلی قشنگ و زیبا است از خطوط چهره جوان معلوم میشود که دست نقاش هنرمندی آنرا رسم کرده و این پارچه که عجالتا تنها پارچه تصویر دیواری غزنوی است مرامتیقن ساخته است که در عصر غزنویان نقاشی به مدارج کمال رسیده بود. راجع به ارتباط این تصویر به عصر غزنوی شبهه ئی نیست زیرا روی آن دو ورقه تصاویر جدید دیگر وجود داشت که رنگ آمیز و نقاشی های دوره های بعدی را وانمود میکرد و بعد از برداشتن آنها از روی ستون تصویر زیبای جوان پدیدار شد که حتما به اولین عصر شکوه لشکر گاه تعلق میگیرد."

خوشبختانه ثبوت وجود تصاویر دیواری در کاخ دشت لکان منحصر به همین پارچه تصویر نماند. درخزان ۱۳۲۸ (١٩٤٩م) که مرحله دوم حفریات آغاز یافت در تالار دربار قصر که بزرگترین و مجلل ترین اطاق کاخ سلطانی لشکرگاه بود در حصص تحتانی فیل پایه های بزرگ یک سلسله تصاویر رنگه تمام قدى اشخاص پیدا شد که تحت عنوان دوم این مبحث یعنی غلامان سرای سلطانی در ان مورد شرحی می نویسیم. کشف تصاویر رنگه در دیوارهای بارگاه قصر سلطنتی غزنویان در لشکرگاه که شرح مختصر آنرا خواندید درواقع از نظر هنر در افغانستان و در تمام دنیای اسلام و شرق شایان توجه زیاد است زیرا با تذکرات مورخین و شعرا جایگاه آن بصورت مادى و عملى بکلی خالی بود و دانشمندانی که در اطراف هنرهای زیبای اسلامی تحقیق کرده اند میدانند که تا حال جزمینا تورهای عباسی معروف به مدرسه بغداد و بعضی نقوش و تصاویر سفالی سامانی کدام چیز دیگر در دوره های تاریخ اسلام به قدامت تصاویر رنگه بار گاه کوشک غزنوی لشکر گاه در دست نیست و این تصاو بر هزار ساله که معرف ذوق و قریحه استادان افغانستان عصر غزنوی میباشد حتما در تاریخ صنایع مستظرفه مشرق زمین و جهان اسلام مورد توجه خاص قرار خواهد گرفت طوریکه پیشتر شرح دادیم بعد از تصویر رنگه جوان تصاویر دیگری که به تعقیب آن از لشرگاه پیدا شد سپاهیان عصر غزنوی را نشان میدهد و برای اینکه جز نیات لباس واسلحه و موقعیت آنها را در دیوارهای بارگاه فهمیده بتوانیم مجبوریم موضوع غلامان سرای سلطانی را در عصر غزنویان مختصراً مطالعه کنیم راجع به  غلامان سرای سلطانی یا به اصطلاح امروز "گارد راجع سلطنتی" مورخین مادر موارد مختلف صحبت ها کرده اند وراجع به تعداد و نوعیت لباس وسلاح آنها وطرز و آداب محافظت قصر و شخص سلطان چیزها نوشته اند که اینجا به همه جزئیات کاری نداریم منتها تعداد و لباس و اسلحه انهارا از نظر دو تن از مورخین بزرگ استاد ابوالفضل وقاضی منهاج السراج جوزجانی معاینه میکنیم. حاجت به تذکار ندارد که ابوالفضل بیهقی در تاریخ مسعودی خود در موارد مختلف از غلامان سرای سلطانی و سپاهیان محافظ شخص سلطان تذکراتی دارد و پارچه ای که در ذیل اقتباس میکنم موقعی است در سال 423 هجری قمری که  نماینده خلیفه عباسى القائم بالله بحضور سلطان مسعود غزنوی در کوشک در عبدالاعلی در سرای دیلمیان در بلخ مشرف میشود "... و کار لشکر و غلامان سرای و مرتبه داران حاجب بزرگ و سالاران بتمامی بساختند تاریخ سنۀ ثلث وعشرین واربعمائه غره این محرم روز پنجشنبه بود، پیش از روز کار همه راست کردند چون صبح بدمید چهار هزار غلام سرائی در دو طرف سرای امارت ، بچند دسته بایستادند دوهزار با کلاه دوشاخ و کمرهای گران ده معالیق بودند و با هر غلامی عمودی سیمین و دو هزار با کلاهای چهار پر بودند و کیش و کمر و شمشیر و شقا و نیم لنگ بر میان بسته و هر غلامی کمانی و سه چوبۀ تیر بر دست و همگان با قباهای دیبای شوشتری بودند و غلامی سیصد از خاصگان در رسته های صفه نزدیک امیر بایستادند، با جامهای فاخر تر و کلاهای دو شاخ و کمرهای زر و عمود زرین و چند تن آن بودند که با کمرهای بودند مرصع بجواهر و سپری پنجا و شصت بدر بداشتند در میان سرای دیلمیان و همه بزرگان درگاه و ولایت داران و حجاب با کلاهای دوشاخ و کمر زر بودند و بیرون سرای مرتبه داران (وحجاب با کلاها) بایستادند و بسیار پیلان بداشتند (و لشکر برسلاح وبرگستوان و جامهای دیبای گوناگون با عماریها وسلاحها بدو رویه بایستادن ) با علامتها تا رسول را در میان ایشان گذرانیده آید ورسولدار برفت با جنیبتان و قومی انبوه و رسول را بر نشاندند و آوردند و او از بوق و کوس و دهل و کاسه بیل بخاست ، گفتی که روز قیامتست و رسول را آوردند و بگذرانیدند برین تکلفهای عظیم و چیزی دید که در عمر خویش ندیده بود مدهوش و متحیر گشت و در کوشک شد و امیر رضی الله عنه بر تخت بود . . ."  به اساس نوشته بیهقی امیر مسعود چهار هزار غلام سرای به اصطلاح امروز (گارد شخصی) داشت که دو هزاران کلاه دو شاخ و عمود سیمین و کمرهای گران ده معالیق داشتند و دو هزار دیگر کلاهای چهار پر برسر میدردند و کیش و کمر و شمشیر و شقا و نیم لنگ برمیان میبستند و هر غلامی کمانی وسه چو به تیر در دست میگرفت و همگان قبالهای دیبای شوشتری می پوشیدند ازین میان که معلوم نمیشود از دو هزار اول یا از دو هزار دوم یا از جمع هر دو سه صد تن غلامان (خاصه) بودند که (با جامه های فاخر تر و کلاهای دو شاخ و کمرهای زر وعمودهای زرین) در (رسته های صفه نزدیک امیر) می ایستادند در میان این سه صد تن غلامان خاصه (چندتن) آن که عده شان را پایان تر(پنجاه و شصت) تعیین میکند (با کمرهای مرصع به جواهر وسپر) درمیان سرای قریب تر به سلطان می ایستاد چنانچه در بلخ در داخل (سرای دیلمیان) اخذ موقع نموده بودند. این بود شرح عده و لباس و اسلحه و موقعیت غلامان سرای سلطانی در عصر مسعود و اینک عین این موضوع را در زمان محمود هم مطالعه میکنیم. موسیو شلوم برژه در مقاله ئی که تحت عنوان نتایج دوره دوم و سوم حفریات لشکری بازار در شماره چهارم سال ۱۹5۰ مجله افغانستان شایع کرده است راجع به گارد سلطنتی سلطان محمود مطالبی از طبقات ناصری قاضی منهاج السراج جوز جانی اقتباس و ترجمه کرده است و ما اصل متن را اینجا میدهیم : "حق تعالی این پادشاه را کرامات و علامات بسیار داده بود واز الت وعدت و تجمل آنچه او را بود بعد از وهیچ پادشاه راجمع نشد(و) دوهزار و پانصد پیل بود بر درگاه او و چهار هزار غلام ترک و شاق که در روز بار (او) بر میمنه ومیسرۀ تخت (او) با ایستادندی و (ازین غلامان) دو هزار غلام با کلاه چهار پر و با گرزهای زرین بر راستاء او بود (مدى) و دو هزار غلام با کلاه دو پر با گرزهای سیمین برچپای او ایستادندی" معلوماتی که از دو مورخ و از دو منبع معتبر تاریخی بدست می آید هر دو یا چیز است و یکی مکمل و موید دیگر میباشد و معلوم میشود که در دور ۀدو سلطان بزرگ غزنه محمود و مسعود عده غلامان سرای سلطانی چهار هزار تن بوده دسته که به دوسته بزرگ دوهزاری تقسیم شده بود و در طرز لباس وعمود و کلاه از هم فرق داشتند و بیشتر شکل کلاها و نوعیت فلز عمودهای سیمین و زرین ممیزۀ هر دسته بشمار میرفت .

همانطور که مشاهدات عنصری و فرخی و بیهقی را مبنی بر تصاویر رنگه دیواری و نقش و نگار دیوارهای کوشک های سلطنتی در غزنه وهرات و لشکرگاه کشفیات باستان شناسی بصورت عمومی تائید کرد گفته های استاد ابوا لفضل و قاضی منهاج السراج را در باب غلامان سرای سلطانی بصورت بهتر تائید میکند و خوشبختانه امروز تصاویر رنگه بسیار زیبا به اندازه قامت طبیعی بدست داریم که تمام جزئیات متذکر مورخین مارا هو به هو معرفی میکند. این تصاویر قراریکه بیشتر اشاره کردیم در قسمتهای تحتانی شش فیل پایه تالار دربار کوشک دشت لکان در خزان سال ۱۹4۹ کشف شد و امروز اصل و کاپی های رنگه آن در اطاق غزنه در موزه کابل ، وجود است.

بالا در متن بیهقی دیدیم که در عصر زما مدارى سلطان مسعود در میان چهار هزار غلامان سرای سلطانی دسته (غلامان خاصه) بود در روزهای در بار و مراسم رسمی و در شکار گاها در (رسته های صفه نزدیک امیر) می ایستادند و در میان ایشان  (پنجاه و شصت تن) غلامان اخص الخاص بودند که در داخل کاخها و کوشک ها و سرای های سلطانی جایگاه مخصوص داشتند و (کمرهای مرصع به جواهر) داشتند . این عده ( پنجاه و شصت تن از نظر کشف تصاویر غلامان در لشکری بازار شایان دقت و توجه است زیرا در جدار فیل پایه های بارگاه کوشت دشت لکان تصاویر (٤٤) تن از غلامان سرای سلطانی تشخیص شده است. تعداد ٤٤ تن و نقش تصاویر آنها در تالار بارگاه نشان میدهد به احتمال قریب تصاویر همان دسته غلامان اخص الخاص سلطانی عصر غزنوی را یافته ایم و چون نظر به نوشته های بیهقی غلامان اخص الخاص به دوره زمامداری سلطان مسعود تعلق میگیرد گفته میتوانیم که این ٤٤ تصویر غلامان اخص الخاص همین سلطان را معرفی میکند . این ٤٤ تصویر با پنجاه و شصت تن غلامان اخص الخاص متذکره بیهقی بی ارتباط نیست و احتمال دارد که اصل تصاویر از ٤٤ هم بیشتر بوده و عده اصلی را پوره میکرد ولی عده ای در اثر آتش سوزی های قصر در زمان علاء الدین جهانسوز و اسیبی که به قصر رسیده است ناپدید شده باشد از جمله ٤٤ تصویری که در لشکرگاه کشف شد متاسفانه عده ئی در آتش سوزیها و باد و باران نهصد ساله و گزند روزگار صدمه دیده . سرهای این تصاویر از حد زنخ به بالا وجود ندارد و علت آن این است که موازی به سرهای تصاویر در دیوارهای فیل پایه های بارگاه کوشک ستون های چوبی زیر پلستر تعبیه شده بود که با آتش سوزی ها سوخته و با سوختن خود آن حصه پلستر دیوار ها را نا پدید کر ن ده است . هکذا  باستثناى یک تصویر پاها در سائر تصاویر هم دیده نمیشود و آن محتملاًاً به علت نزدیک بودن به کف اطاق از بین رفته است. این تصاویر به بلندی قامت طبیعی است. لباس و اسلحه آنها مطالعات مبسوطی میخواهد و یکی از ماخذ معتبر کتاب آداب الحرب و الشجاعه است که نسخه اصل آن در لندن (بریتش موزیم ) و فوتو کاپی آن در لاهور و کلکته است مورد ضرورت است معذالک بصورت مقدماتی مقاله ئی در این مورد تحت عنوان (لباس و اسلحه گارد سلاطین غزنوی) به فرانسه نوشته ام که در شماره یک سال ۱۹5۱ مجله افغانستان چاپ شده است و اینجا چند سطری دران مورد مینگارم : مهمترین پارچه لباس غلامان سرای سلطانی را بیهقی به نام (قبا) یاد کرده و این قبا به مفهومی که هنوز پیش خود داریم و تصاویر عین انرا نشان میدهد لباسی بود بلند که از یخن تا زیر زانو را می پوشانید چیه گردن عریض و فراخ داشت که وقت پوشیدن مانند چپن یکی روی دیگر می آمد. استین های آن تا مچ دست می آمد و تنگ بود و به بازو وساعد می چسیید . پارچه قبا راهم استاد بیهقی معین کرده و انرا (دیهای شوشتری) خوانده شوشتر شهری بود در خوزستان ایران که پارچه های ابریشمی آن در تمام قرون وسطی شهرت جهانی داشت. قراریکه روی تصاویر نگاه میکنیم همۀ غلامان سرای سلطانی قبا های شوشتری در بردارند ولی پارچه آن متحد الشکل نیست . متن پارچه به رنگ های سرخ و گلابی و آبی و زرد و نصواری است ولی گلها و تزئینات روی متن پارچه فرق دارد. بعضی خانه های مربع دارد و در میان هر مربع ستاره ای دیده میشود ، برخی خطوط عمودی دارد و قطارهای خالهای مدور روی آن دیده میشود بعضی خطوط عمودی دارد ولی در فاصله میان خطوط گل های مارپیچ و نوشته های عمودی کوفی ملاحظه میشود. روی متن بارچه بعضی از قبا ها دایره های بزرگ با گلها و نوشته های کوفی تشخیص میشود و به این ترتیب تقریبا : در همه قباها از لحاظ رنگ و گل و برگ و تزئینات تفاوت هایی دیده میشود و به تصور میتوان گفت که منظره دسته جمعی غلامان سرای سلاطین غزنوی با قبا های ملون ابریشمی شوشتری نهایت زیبا و نظر فریب و قشنگ بود و در تلئلو آفتاب چشم بیننده را خیره میکرد. روی هر دو بازوی تمام سربازان نواری ملاحظه میشود که شاید نام و نشان دسته مربوطه انها در ان نوشته شده بود. از چاک یخن انها زیر لباسی بنظر میخورد که مانند پیراهنهای امروزی افغانی یخه آن یک طرف بسته میشد. در یک تصویری که تا پا خراب نشده موزه هائی مشاهده میشود نظیر موزه های چرمی نرم که هنوز هم در میان ازبک های صفحات شمال ملمکت معمول است و روی آن خامک دوزی ها میکنند و این خامک دوزیها از انوقتها تا حال از بین نرفته . غلامان سرای سلطنتی درین تصاویر همه عمود دارند که به دست راست بالاتر از کمربند انرا گرفته اند و دسته آن روی شانه راست انها گذاشته شده و کله عمود که موازی با کله خود آنها بود از میان رفته و قراریکه در متن بیهقی دیدیم همه گارد سلطنتی چهار هزار نفر بدون استثنا عمود داشتند منتها فلز آن فرق میکرد یعنی دو هزار عمود سیمین و دو هزار دیگر عمود زرین داشتند . روی تصاویر، دسته بعضی عمود ها سفید و دسته برخی دیگر زرد و نصواری است ولی گمان نمیکنم با این ملاحظات جزئی به تعیین فلز عمود ها در تصاویر موفق شده بتوانیمسس.

(کیش) و (شمشیر) و (شقا) و (نیم لنگ) که اینها را تیردان و تیرکش و جای کمان تعبیر کرده اند و تحقیقات مزید میخواهد روی این تصاویر دیده نمی شود. البته همه کمربند دارند و در کمر آن ها بعضی تسمه ها و حلقه ها برای اویختن بعضی چیزها است که باید در روشنی اسناد مطالعه شود و اینجا به این جزئیات آنقدرها ضرورت نداریم. راجع به کلاهای دو شاخ و چهار پر و دو پر متاسفانه چیزی گفته نمیتوانم زیرا قراریکه یادآوری نمودم سرو کله سپاهیان در تصاویر از میان رفته پیش ازینکه این مبحث دلچسپ به پایان برسد میخواهم چند کلمه در باب روش وسبک نقاشی تصاویر من حیث ارتباط مکاتب هنرى بعرض برسانم:

همانطور که خوانندگان گرامی انتظار دارند بدانند تصاویر رنگه لشکر گاه که خاطره منحصر به فرد نقاشان عصر غزنوی است به چه سبک و روش ساخته شده چهار سال قبل حین گرفتن خبر کشف تصاویر عین این بیقراری را داشتم و با بیصبری از خود می پرسیدم که ایا این تصاویر دیواری به چه سبک ساخته شده باشد شبه ئی نیست که درین ۲۰ سال اخیر که به باستان شناسی و تحقیقات تاریخی در افغانستان سرو کار دارم تصاویر متعدد دیواری از دوره های بودائی افغانستان در هده و ککرک و بامیان و فندقستان دیده ام. این هم واضح است که در عصر تیموری میناتوری های بهزاد و همکاران معاصر او به چه روش بود. روی همرفته تصاویر دیواری بامیان ، فندقستان مربوط قرن های 5 و 7 مسیحی و میناتوری مدرسه هرات به قرنهای ١٤ و ١٥ و ١٦ تعلق میگیرد ولی تصاویر لشکری بازار من حیث تاریخ به قرن های 11 و 12 ارتباط دارد یعنی حدی است میان دو دوره معین فوق : خوانندگان گرامی لا بد شنیده اند که این مانی در عصر ترک های او گور در اسیای علیا و چین تا اواسط قرن نهم مسیحی دوام داشت و با اینکه سیرانرا آئین بودائی به طرف شرق تهدید میکرد بقای خود را در نقاطی که ذکر کردم نازمان مسافرت مارکو پولو یعنی تا به قرن ۱۷ مسیحی حفظ نمود. از طرف دیگر دیانت مسیحیون نسطوری که در زمان ساسانیها شهرتی پیدا کرده بود در شمال و غرب افغانستان و ترکستان چینی و چین پیروانی داشت چنانچه منابع اسلامی از حیات و زندگانی پیروان این دیانت حتی در قرن دهم مسیحی در ترکستان چین صحبت میکنند و امروز متون زیاد نوشته های مذهبی نسطوری که از منطقه تورفان کشف شده است در دسترس دانشمندان است. در همان قرن ده مسیحی که ذکر کردم از وجود نسطوریها در خراسان در شهرهایی مثل هرات و مرو هم خبر هایی داریم. در اثر کشفیات هیئتهای آلمانی و انگلیسی و فرانسوی متونی به السنه مختلف مربوط به آئین بودائی، مانی، نسطوری کشف شده و با آن تصاویری روی لوحه های چوب و پارچه بدست آمده که دانشمندان از نظر سبک هنری آنرا مدرسه (هند و ایرانی) میخوانند. در داخل افغانستان در دوره های پیش از اسلام در نقاشی های دیواری بودائی روش دیگری داریم که پروفیسر ها کن آنرا بنام (ایرانو بودائی) یاد کرده وشواهد آن مخصوصاً در بامیان مشهود است این سبک (ایرانو بودائی) که جلوه گاه آن بیشتر خاک افغانستان است و در ترکستان چینی هم شواهدی دارد بعد از دیانت بودایی در آثار هنری پیروان مانی و نسطوری هم باقی مانده است. تصاویر راهبین ترکان او گور که دیانت مانی را قبولدار شده بودند و (فن لوکک) از علاقه تورفان (ترکستان چین) کشف کرده تا اندازه زیاد تصاویری را به یاد میدهد که سر او رل ستن وها کن درختن و بامیان کشف نموده اند. از طرف دیگر طوریکه موسیو رو رونه گروسه متوفی استاد شهیر شرق شناس فرانسوی به ملاحظه میرساند تصویر و جراپانی (محافظ بودا) به سبک ساسانی که از مقام (دندان ویلیک) ترکستان چین پیدا شده است با اولین میناتوریهای عباسی مدرسه بغداد متعلق به قرن ۱۲م شباهتهای زیاد دارد و بدین قرار ارتباط و تعلقات میناتوریهای اسلامی عصر عباسی مدرسه بغداد با تصاویر سبک (ایرانو بودائی) قایم و ثابت شده است و اخرین مظاهر سبک اخیر الذکر تصاویر قشنگ فندقستان (درۀ غوربند) میباشد و آخرین تصاویر رنگه دیواری بودائی افغانستان است به قرن ۷ مسیحی تعلق میگرد.

چون پیروان بودوائی در عصر صفاری ها و معاصر ورود و استقرار پدر و جد سلطان محمود و مسعود غزنوی در افغانستان بکلی از بین نرفته بودند و میان الپتگین و سبکتگین و اخرین شیر بامیان دران دره معروف جنگ ها شده است این تماس و تصادم میان بودائی ها و اجداد غزنوی ها از نظر این مطالعات درخور دقت است بدین معنی که استادان هنرمند بودائی بامیان و فندقستان بعد ازینکه به دین مقدس اسلام داخل شدند و غزنه کانون و دار الملک سلاله اسلامی ال ناصر شد نقاشان و استادان میناتور ساز چه از خود استادان قدیمه با میان و فندقستان چه از آثار و دانش و هنر انها مستفید شدند و بدین جهت قراریکه ملاحظه میکنیم تصاویر دیواری عصر غزنوی که از لشکرگا بدست آمده است به روش (هند و ایرانی) تصاویر بودائی و نسطوری و مانی مکشوفه از افغانستان و آسیای مرکزی شباهتهایی زیاد دارد. مقصد از اصطلاح عملی مدرسه "هند و ایرانی" اینجا نه (هند) است و نه (ایران) و نه بصورت ترکیبی نفوذ هر دو، بلکه اسمی است وضعی برای مدارس هنری و فرهنگی و مدنی که میان هند و ایران به سرزمین افغانستان مختص است و میتوان آنرا سبک وروش "خراسانی" یا "افغانستانی" خواند.

صنعت هیکل سازی و تقوش و تصاویر رنگه دیواری در دوره های بودائی و زمانه هائی که آئین مانی و نسطوری در افغانستان مروج بود مراتب بلندی را پیموده بود. امروز خوشبختانه نمونه های تصاویر دیواری هده و بامیان و ککرک و فندقستان همه پیش ما در موزه کابل موجود وممیزات هر دوره و هر جا را مطالعه میتوانیم منتها همانطور که پیروان آئین مانی و نسطوری در حصص غربی و شمال افغانستان درسیستان وحوزۀ هری رود و باختر از مدارس هنری بودائی افغانستان مرکزی وشرقى الهام گرفتند هنر مندان دوره های اسلامی منجمله نقاشان عصر غزنوى بنوبه خود از آنها و روش هنری آنها استفاده کردند. اگر در تصاویر رنگه دیواری بامیان و ککرک وفندقستان و لشکرگاه بنظر دقت نگاه شود نقاط مشترک زیاد نه تنها در روش هنری بلکه در شکل لباس و اسلحه هم به مشاهده میرسد و این مشاهدات ثابت میسازد که سوابق هنر نقاشی در مملکت موجود بود و به تقضای ایجابات زمان و مکان تحولاتی در آن پدید آمده است.