32

فتوح اسلامی در شرق و جنوب افغانستان یعنی در بلوچستان و سند

از کتاب: تاریخ افغانستان بعد از اسلام ، فصل دوم ، بخش فتوح اسلامی در افغانستان
04 February 1967

در قرن نخستین اسلامی سلسله فتوح عرب از خراسان و سیستان باراضی شرقی ادامه داشته و تمام سر زمین های غرب مجرای مهران (دریای سند) را فرا گرفته بود-چون این اراضی متصل و لایات خراسان و سیستان افتاده و تاریخ ان در اوقات فتوح اسلامی  با آن ولایات مشترکست بنابران نخست و ضع جغرافی آنرا روشن ساخته و بعد از ان به حوادث دیگری که در اوایل  فتوح اسلامی در انجا واقع گردیده مختصرا اشارت میرود: 

وضع جغرافی :

در قرن هفتم میلادی سر زمین های متصل خراسان و سیستان و رخج به سه ولایت بزرگ تقسیم شده بود که دران از قرن سوم میلادی پادشاهان محلی به لقب (شاه) که شرح ان گذشت حکمرانی میکردند و ابی القاسم عبیدالله بن عبدالله احمد مشهور به ابن خرداذبه جغرافیانگار محقق عرب که در حدود بین ۲۰۵-۲۸۰ ه زندگی  داشته و دردستگاه خلیفه معتمد عباسی  کار دار برید و خبر (پست) بوده مینوسید: که از طر ف در بار ساسانی اردشیر بابکان( ۲۲۴-۲۴۱م) شاهانی بر سمیت شناخته شده بودند که دران جلمه مکران شاه وقیقان شاه و قفص شاه ( شاهان این سرزمین ) در سلک بزرگ کوشان شاه و سجستان شاه و هندوان شاه  و کابلان شاه و داوران شاه و قشمیران شاه و غیره  نام برده می شوند.۱

۱-المسالک و الممالک ابن خرداذبه ۱۷

سه ولایت معروف که سرزمین های ما نحن فیهمارا احتوا میکردند عبارتند از ولایت مکران ولایت طوران ولایت سند که گاهی تمام ولایت طوران را داخل ولایت سند نیز شمرده اند و درین ولایات مردم کوچی بادیه نشین مالداری که از بقایای نژاد آریائی بودند سکونت داشته اند. 

ولایت مکران:

که در غرب آن کرمان و در شمال ان سیستان و در جنوب بحر و در شرق آن هند بود ولایت خشک دارای صحرای وسیعی است که طول آن از تیز تا قصدار در حدود دوازده منزل باشد (هر منزل ۱۲ میل) و شهر های معرف ان عبارتند از کیز, قیر بون – دزک- قهل فهوره- راسک و شکر سپید (فانیذ) ان مشهور  است ۱ مرکز خاص تجارتی مکران بر ساحل خلیج فارسی بندر گاه تیز برود و پایتخت ان فنزو بور با بنجبور( پنج گورکنونی) نامیده میشد دو شهر دیگر ارمبیل و قنبیل نیز شهرت داشت که نخستین اکنون لس بیله و دومین خیر و کوت است۲

از بندرگاه تیز بفاصله پنج منزل کیر ( کیچ کنونی) وقع بود که ازینجا فنز بور دو منزل فاصله داشت. و بدین شهر راهی از طرف قصر قند میرسیدع و کیز و قصر قند هر دو بفاصله شش منزلی ارمبیل واقع بودند و ازینجا تا قنبلی دو منزل,و از قنبلی تا دیبل بندرگاه معروف سند(نزد یک کراچی کنونی ) چهار منزل بود ۳ 

ولایت طوران :

بطرف شمال شرق مکران و متصل مرزهای هند سرزمین طوران واقع و پایتخت ان قصدار = قزدار (خضدر کنونی عرض ۳۷ درجه ۴۸ دقیقه شمالی و طول ۶۶ درجه ۳۷ دقیقه شرقی ) بود و دران سرزمین بنام بدهه نیز شاملست مرکز آن قندابیل = گنداوه کنونی عرض ۲۸ درجه ۷ دقیقه شمالی و طول ۶۷ درجه ۷ دقیقه شرقی ) بود.

۱-معجم البلدان ۵/۱۸۰

۲-جغرافیه خلافت شرقی ۴۹۷

۳-اصطخری ۱۷۸ و ابن حوقل ۲۳۳ و مقدسی ۴۸۵

از شهر های معروف طوران کیز کانان= قیقان است که اکنون قلات بلوچستان گویند و مشهور است. ۱

بشاری مقدسی در حدود ( ۳۷۵ ه) شهر های طوران را قندابیل – بج ثرد (بجی رته ) جث را ۰ جسرتهه) بکانان – خوزی- رستاکهن – رستاق روذ موردان- ماسکان کهر کور- محالی- کیز کانان – سوره قدار می شمارد که تطبیق آن بامواقع کنونی مشکل است و ابن حوقل فاصلۀ قصدار را از بندرگاه تیز مکران ۱۲ مرحله ( =۱۴۴ میل) نوشته است ۳

ولایت سند:

در قرن ششم مسیحی حکمران سند راجه سسهرس (شری هر شه) بن ساهی رای نامداشت که پایتخت او شهوارورا (=الور= رورهری کنونی کنار دریای سند ه) بود و حدود کشور او در شمال مشرق به کشمیر و در جنوب مغرب به مکران و در جنوب بدریای محیط و دیبل و در شمال به کوه کردان در کیکانان میرسید و تمام سند ه به پج بخش تقسیم می شد:

اول: برهمن آباد مشتمل بر حصار نیرون و دیبل و لوهانه و لاکهه و سمه.

دوم : سیوستان : مشتمل بر برودهیه- جنکان –کوهپایه روجهان تا سرحد مکران .

سوم: اسکلنده : مشتمل بربانیه – تلواره چچ پور تا حدود بود هپور.

چهارم : ملتان مشتمل برسکه – بر همپور- کرور- اشهار- کنبه تا سرحد کشمیر.

پنجم : دارالملک ارور, که کردان و کیکانان وبر هاس در تحت فرمان خود راجه بود۳ و ابن حوقل شهر های ذیل را در سند و نواحی اآن میشمارد. منصوره – دیبل – نیرن – قالری- انری- بلری- مسواهی – نهرج- بانیه- منجابری- 

۱-جغرافیه خلافت۵۰۰

۲-احسن التقاسیم ۴۷۵ ببعد

۳- صورة الارض ۲/۳۲۷

۴-چچ نامه ۱۵ طبع دهلی ۱۹۳۹ م

سدوستان-الرور-جندرور۱

حکمرانان محلی و حملۀ نیمروزیان:

طوریکه گفتیم در اواخر قرن ششم میلادی بقایای حکمرانان محلی بر سند و نواحی متصلۀ آن حکمرانی داشتند و راجه یی بنام سیهرس بر تخت شاهی نشسته بود چون کشور او از طرف پادشاه نیمروز (سیستان ) مورد تعرض قرار گرفت و نیمروزیان به کرمان رسیدند رای سیهرس (شری هر شه) از پایتخت خود ارور ( روهری کنونی) بمقابله بر امد ولی لشکرش شکست خورد و سیهرس در میدان جنگ کشته شد.

بعد از ورای ساهسی پسرش بجای پدر نشست و بر تمام سند بمدد  وزیر دانشمند خود رام بد همین حکم راند تاکه پندت چچ بن سیلایچ اولا به وریری و بعنازان به شاهی رسید و پس از فتح تمام بلادسند ملتان را تا مرزهای کشمیر بکشود و در سنه ۲ ه بلاد مکران را هم ضمیمل سند ساخت و پس از چهل سال شاهی در سنه ۴۰ ه ۶۶۰ م در ارورپایتخت سند از جهان رفت و بعد از وراجگان ذیل حکم راندند:

راچه چندر: برادر چچ که پیر و دین بود بود و پس از هفت سال شاهی در سنه ۴۸ ه -۶۶۸ بمرد.

راجه داهر: پسر کوچک چچع بعد از اچندر در اورور پادشاه شد ولی در برهمن آباد راج پسر چندر تا یکسال حکم راند و چون در گذشت بجایش براد بزرگ داهر که دهر سیه بن چچ باشد بر تخت نشست و در سنه ۵۲ بمرد و تمام سند به داهر باز ماند.۲

نخستین بر خورد عرب با این سرزمین :

در سنه ۵۱ ه از حضور حضرت عمر خلیفه دوم , عثمان بن ابی العاصی ثقفی حکمران عمان و بحرین مقرر شد۳

۱-صورة الارض ۲/۳۱۹

۲-تخلیص از چچ نامه ص ۱۴ ببعد و تاریخ معصومی سید معصوم قندهاری  و تاریخ سند سید ابو ظفر فدوی که ماخذ هر دو هما کتاب اول است.

۳-فتوح ۵۳۰

وی برادر خود حکم را از بحرین با کشتی های جنگی به سواحل هند فرستاد؛ و بندر گاه تهانه (بین گجران و کوکن بمبئی ) را گرفت؛ و بعد از ان براد ردیگرا و مغیره بن ابی العاصی از راه بحر بر شهر ساحلی دیبل (نزدیک کراچی کنونی) و نیز حکم بر بند بروص ( بهروچ گجرات) حمله کرد.۱

درینوقت از عهد ملک رای سند چچ  بن سیلایج ۳۵ سال گذشته بود و چون مغیره شهر ساحلی دیبل را محصور کرد ملکی از دیبل بمقابلت بر امد که سامه بن دیوایج نامداشت و مغیره درین جنگ کشته شد و چون این اطلاع به حضرت عمر خلیفه رسید ربیع بن زیاد حارثی را که حکمران مکران و کرمان بود از غز  هند منع بلیغ فرمود۲

در عهد خلافت حضرت عثمان (رض) بعد از سنه ۲۴ ه جنگهای عمال عربی در ولایات افغانی متصل سند ادامه داشته و عبدالله بن عامر بن کریز در سیستان و عبیدالله بن معمر در مکران و مجاشع بن مسعود در کرمام و جبال قفص (کوج و کپچ) به حرب و ضرب مشغول بودند ۳ و در عهد حضرت علی (رض) ثاغر بن دعر (سنه ۳۸ ه) و حارث بن مرۀ عبدی از راه بهرج و کوهپایه بر کیکانان تاختند و در سنه ۴۲ ه با ۲۰ هزار مرد کیکانی در آویختند و از ان پس به مکران بر گشتند.

در سنه ۴۴ ه عهد حضرت معاویه بن ابوسفیان عبدالله بن سوار عبدی با چهار هزار سوار بر کیکانان حمله برد و در نتیجه کشته شد و لشکرش هزیمت یافت ؛ وبعد از دادن تلفات فراوان به مکران باز آمدند۴

حکمرانان عربی بعد ازاین سرزمین با احتیاط پیش امدند و بعد از مرگ عبدالله بن سوار تا دوسال سنان بن سلحه هذلی در مکران و سند حکمران بود و پس از و راشد بن عمرو جدیدی که جوانی شریف و بزرگ همت بود بدین دیار 

۱-فتوح ۵۳۰

۲-چچ نامه ۷۳

۳-الکامل ۳/۹۷

۴- چچ نامه ۷۷ فتوح ۵۳۱ الکامل ۳/۳۲۱ 

امد و از مردم کیکانان مالیات باقی مانده را تحصیل کرد و غنایم و بردگانی را گرفت و چون از راه سیستان باز میگشت در راه پنجاه هزار مرد راه اورا بگرفتند و بکشتند و بعد ازین سنان بن سلمه که فاتح فاضل و خدا پرستی بود و بهر جا که میرسید سنتهای نیکو می نهاد و در ناحیت بود هیه سند کشته شد حدود( ۶۰)ه در سنه ۶۱ ه ابوالاشعث منذر بن جارود عبدی در بوقان و کیکان جنگها کرد و قصدار را بگرفت ولی در حد توران رنجور شده و بمرد و بجایش پسر او حکم بن منذر والی سند شد ولی بعد از شش ماه واپس خواسته شده و بجایش ابن حری  باهلی از طرف عبیدالله بن زیاد مقرر شد وی بسا از بلاد را جنگهای سخت بکشود, و پیروزی ها دید و غنیمت ها گرفت که شاعری در بارۀ او چنین گفت:

لولا طعانی بالبوقان ما رجعت             منه سرایا ابن حری با سلاب ۲

(اگر من در بوقان نیزه باز نکرد می – پس لشکر ابن حری بامال غنیمت بازنه امدند ی)

در حدود سنه (۷۹ه) یکی از راجگان اطراف سند که رمل (رنمل) نامداشت بر راجه داهر باغی شد و از راه رو اوبمرکز شاهی ارور لشکر کشید و داهر از مقابلت او عاجز آمد درینوقت همان اعراب بنی سامه که با علافیان از حکام عربی ممالک اسلامی گریخته و به کشور داهر پناه آورده بودند داهر ایشان را به یاروی خویش با زخواند و پانصد مرد عربی جنگی دلاور بقیادت محمد علافی بر لشکریان رنمل شبخون اوردند و بسا ازیشان را بکشتند و بشکستند و در حالیکه لشکر رنمل میگریخت هشتاد هزار اسیر و ۵۰ فیل را بدست داهریان و اعراب باز گذاشتند.۳

۱-فتوح۵۳۲ چچ نامه ۸۲

۲-فتوح ۵۳۳

۳- چچ نامه ۷۰ ببعد الکامل ۴/۳۰۸ ببعد.

۸-فتح محمد بن قاسم ۱ در سند واستیصال 

راجگی محلی 

نفوذ علافیان عربی نژاد در سند و اختلاف ایشان با حجاج حکمران اموی عراق و خراسان و سند علت تشویش در بار اموی بود و چنانچه گذشت عبدالرحمن محمد بن اشعث بعد از بغاوت طولانی و جنگهای شدید با حجاج در سنه ۸۵ ه بوسیلۀ رتبیل پادشاه زابلستان از بین رفت, و یکی از همراهان او و سرداران جماعت باغیان عبدالرحمن بن عباس بن ربیعه بن عبدالمطلب که از مشاهیر بنی هاشم بود از چنگ حجاج گریخته و به سند که مرجع مخالفان در بار اموی بود پناه برد۲

چون لشکریان اموی دو بار در سند تباه گردیده و ناکام بر گشته بودند حجاج تصفیه این حواشی خراسان و سیستان را مهم شمرده و داماد و عمزاده جوان ۱۷ ساله خود محمد بن قاسم بن محمد بن حکم بن ابی عقیل ثقفی را که حکمران پارس بود با لشکری گران از شیر از به مکران و سند فرستاد.

لشکر محمد بن قاسم بقیادت ابو الاسود جهم بن زحریعفی و مرکب از شش 

۱-محمد بز قاسم متولد ۶۲ه=۶۸۱ م و متوفی ۹۸ ه ۷۱۷ م از سپه سالاران بزرگ امویانست که پدرش از طرف حجاج والی بصره بود و او در عصر ولید بن عبدالملک بفتح سند گماشته شد و تا ملتان فتح نمود . چون بعد از ولید برادرش سلیمان بن عبدالملک بر مسند حکمداری امویان نشست او تمام عمال حجاج را برانداخت و از ان جمله محمد قاسم را هم از سند به واسطه  اورده و زندانی ساخت و ر زندان کشته ( (الاعلام ۷/ ۲۲۵)

۲-الکامل۴/۳۹۰

هزار سوار شامی و دیگر لشکریان فراوان با شش هزار جماز و سه هزار اشتر بختی ۱ در سنه ۹۲ ه بسوی سند بحرکت افتاد و آنقدر مجهز بود که سوزن و نخ را هم همراه داشت و چون در سند سرکه که بدست نمی امد پنبه مجلوج را بسرکه آلوده و در سایه خشک ساختند تا لشکریان اموی انرا در سند در حین احتیاج در آب جوشانیده و سرکه را از ان بدست آورند.۲

محمد بن قاسم   علاوه برین لشکر بری , کشتی های زیادی را نیز مجهز ساخته و ساماین و لوازم فراوان و سلاح و مردان جنگی از راه بحر بر بندر گاه دیبل  سوق  داد. و دران منجنیقی بنام (عروس) نیز بود, که پانصد مرد انرا حرکت دادندی ۳ حمله سپاهیان پیاده بری محمد بن قاسم از راه مکران بر فنز بور ( پنج گور) و ارمابیل ( ار من بیله) صورت گرفت و محمد بن هارون والی مکران با سپاه تازه دم لحکم حجاج باوپیوست ولی محمد هارون در قنبل (قنبلی ) بمرد و جهم بن زحر در طلیعۀ لشکر بر بندگا معروف دیبل (نزدیک کراچی) حمله نمود و سپاهیان بحری از راه بحر برین ساحل پیاده شدند و روز جمعه ماه محرم سال ۹۲ ه بود که محمد بن قاسم بار اول درین سرزمین خطبه و نماز آدینه خواند- بردور شهر خندق کندند و نیزه ها نصب نمودند و هر دسته لکر زیر بیرق خویش فرود امد و مناره ایکه در ان مجسمه بد (بودا) موجود و پرسش گاه مردم بود و بران پرچم سرخی افراشته این بتکدۀ معروف بوسیلۀ منجنیق (عروس) سنگباران شد و بدین نمط شهر دیبل (دیوال) فتح گردید و حکمران داهر بگریخت و در شهر مفتوح تا سه روز قتل وکشتار ودوام داشت و بسا از نگهبانان بتکده کشته شدند, و بجای این معبد مسجد بناش د و چهار هزار مرد عربی درین شهر ساکن گشتند. ۴

۱-جمازه بفتحۀ اول و تشدید دوم بمعنی اشتر تیز رفتار و اشرت بختی بضم باء نوعی از شتر قوی و بزرگ سرخ رنگ خراسانی (غیاث)

۲-فتوح ۵۳۴ 

۳- فتوح ۵۳۵

۴- فتوح ۵۳۵ تاریخ یعقوبی ۲/۲۸۸

درین جنگ صاحب بن عبدالرحمن بر مقدمه لشکر و جهم بن زحریر ساقه و عطیه بن سعد عوفی بر میمنه و موسی بن سنان هذلی بر میسره بودند و لشکریان بحری به دریا سالاری خریم بن عمرو بن مغیره بر کنار دیبل پیاده شدند.

اینکه داستان محاصره و فتح دیبل را که زابلستان است با قدری تفصیل از قول علی بن حامد کوفی مترجم چچ نامه ( ۶۱۳ه) یشنوید:

«محمد بن قاسم در سواد دیبل نزول کرد و خندق فرمود و علم و رایات بکشادند و نوبت بزدند و لشکر بر موضع که مرتب بودند مقام کردند و منجنیقها بیرون آوردند و راست کردند و یکد منجنیق خاصۀ امیر المومنین بود نام او عروسک  وصل نرو مادۀ اورا پانصد بکشیدند تا سنگ از وی جدا گشتی.

و در میان دیبل بتکده یی بود بلند و افراشته و بر سر او گنبدی بودنهاده و رایت حریر سبز بروی بسته بلندی  بتخانه چهل گز بود و بزرگی گنبد چهل گز بود و درازی علم و رایت چنان بود که بکشادن آن رایت چهارزبانه داشت هر زبانه بطرفی متناثر شدی و سرزبانه بمثل آویزش برجها افراشته گشتی. چون لشکر اسلام را بدیدند – رایت بتخانه را از سردقل بکشادند و حصاریان بجنگ پیش آمدند. 

محمد قاسم لشکر راتعبیه کرد و حمله کردند تا حصاریان خود را به پناه حصار انداختند. ناگاه برهمنی از داخل حصار بیرون آمد و امان خواست و گفت: بقاباد امیر عادل که در کتب تنجیم ماچنان حکم کرده اند که ولایت سند بر دست لشکر اسلامی فتح شود, و کفار منهزم گردند فاما این رایت بتخانه طلسم است مادام که رایت بتخانه بر قرار است ضبط آوردن این حصار امکان ندارد دران باید کوشید که سر این بتخانه بشکند و رایت او پاره پاره شود و فتح میسر گردد. 

پس محمد قاسم جعوبۀ سلمی منجنیقی را بخواند و گفت : این رایت و دقل بتخانه را بسنگ منجنیق توانی شکست ؟ اگر بیندازی تراده هزار درم بر سبیل انعام 

۱-چچ نامه ۱۰۲

دهم. جعوبه گفت: این منجنیق خاصه دار الخلافت را که عروسک میگویند و گزاروی ببرند من به سه سنگ دقل و رایت را بیندازیم و سر بتخانه را بشکنم...

پس روز دیگر... محمد قاسم جعوبه را بخواند و از آنجا که نشان کرده کردند و پانصد مرد رسن کش را بیاوردند . جعوبه اول سنگ بینداخت و مسلمانن تکبیر گفتند . بزخم اول و رایت بدرید و از سرد قل جداشد. سنگ دیگر راست کرد و بحکم بردقل بتخانه زدو بشکست.

چون دقل که گنبد بود بشکست و طلسمات جاودان پریشان شد و دیبلیان متردد شدند بفرمان خدای عزوجل- حصار بازمین برابر شد» ۱ 

بچنین صورت محمد قاسم بتکدۀ دیبل رابرکند وشهر رافتح نمود وتمام اسیران جنگی عرب راکه دردست دیبلیان بودندرها کرد وحمیدبن وداع نجدی را درآنجا حکمران گردانید ودودختررای دیبل به حجاج فرستاده شدند. محمد قاسم بعد ازین ازراه ارما بیل عزم فتح حصار نیرون(حیدر آباد کنونی سند)رد درینوقت نامۀ تهدید آمیزی ازرای داهریه اورسید، که دران سوء عاقبت ابوالعاصی ثقفی وبدیل رادرسندیادآوری کرده واوراازقوۀ صدپیل مستی که دردسترس رای جیسیه بن داههراست ،وجمله هند وسندوبلاد مکران وتوران درتحت فرمان اوبوده وراکب پیل است ترسانیده بود.اما محمد قاسم جواب این نامه راکه درسنۀ (۹۳ه)نوشته شده بکمال درشتی ونیروی قلبی دادولشکریان خودرا برنپرون سوق کرد،ومنجنیق هلوسامان جنگی راازراه ناله ساکره دریای مهران (سند)درکشتی ها نقل نمود۲ 

وی فتح نامه یی رادرباره کشودن دیبل به حجاج نوشته بود که پاسخ آن ازطرف حجاج رسید چون این نامه روحیه فاتحان اسلامی رادرمقابل ملل مفتوح واضح میسازد ودرتاریخ فتوح مهم ترین سندیست ترجمه عین آنرامی آوریم :

۱-چچ نامه ۱۰۶

۲-چچ نامه۱۰۵ببعد


«بسم الله الرحمن الرحیم از حجاج بن یوسف الی محد بن قاسم : اما بباید داسنت که اتفاق خاطر و مقتضای همت ما برا مقصور است که ترا بهمه احوال ظفر خواهد بود و مظفر و منصور باشی و دشمنان از کرم خدای عزوجل بعقوبت عاجل و در عذاب آجل متواتر مأخوذ و مقهور خواهند بود زینهار تا ظن بد نبری که آن همه فیل و اسپ و متاع و مال ایشان روزی تست باید که با یاران زندگانی نیکو کنی و در احترام هر یک بکوشی و همه را قوت دل دهی که آن ولایت همه درملک تو خواهد آمد و آنجه هر حصار که مسلم گردد و آنچه مایحتاج لشکر است در اخراجات و اهبت برسانی و از طعام و شراب آنچه در بایست تواند بود منع و زجر نکنی و در خصب و تیسیر ۲ با قصی الغایه بکوشی تا در لشکر غله ارزان باشد و انچه در دیبل گذاشته است و در وجه ایشان صرف کنی اولی تر که ذخایر بر حصار که چون مسلم گردد و حصار ها مضبوط شود در ترفیه رعایا و اسمالت ساکنان جد کرده شود و چون زراع و صناع و تجار مرفه و آسوده باشند,ولایت مزروع و معمور گردد انشاء الله تعالی کتبه فی العشرین من رجب سنه ثلاث و تسعین ۲۰ رجب ۹۳

محمد قاسم تا حصار نیرون که از دیبل ۲۵ فرسنگ (۷۵) میل است به هفت روز رسید ولی سر کردۀ شهر تسلیم شد و نیرون مفتوح گشت و محمد قاسم شحنۀ خود محمد ذهلی را در آن گماشته و بجای بتکدۀ بودائی مسجدی را بنا نهاد و بعد

۱-اهبت: بخشیدن

۲-یعنی آبادی و آسانی.

۳-چچ نامه ص ۱۱۵

ازین به فتح سیوستان (سهوان= سدوسان) روی اورد ع که در حصار آن بجهر ابن چندر عمزادۀ داهر مقاومت میکرد ولی بعد از محاصره یک هفته شهر را گذاشت و بجانب بودهیه گریخت.

درینوقت حکمران این سرزمین کاکه بن کوتک نام داشت, که مرکز شاهی او سیستم (سوی کنونی آنطرف درۀ بولان) بود و کیش بودائی داشت وی بصلح نزد محمد بن قاسم رفت و باز به حکمداری همین سر زمین منصوب گشت و عبدالملک بن قیس دقیقی را باو در سیسم شحنه گماشت و حمید بن وداع نجدی و عبدالقیس جارودی را بادارۀ ان سر زمین نصب کرد۱

لشکر عرب در محرم سال ۹۳ ه بفتح قلعه اشبهار موفق امده و راجه راسل  و راجه موکه بسایه از راجگان اطراف سند نیز مطیع شدند و تنها راجه داهر در مقابل مسلمانان باقی ماند و برلب آن مهران ترتیب مقابلت گرفت ,و از یکم رمضان سنه (۹۳ ه) جنگ آغاز شد, که قیادت لشکر قلب و طلایه را فرزند داهر جیسمه بعهده داشت و ده هزار سوار در قلب لشکر او مجنگیدند که عدد پیلان جنگی این لشکر  صدوسپاهیان زره پوش مسلح ده هزار  و پیادگان سی هزار و عدد کل افواج داهر شصت هزار بود. 

اما مسلمانان جمله پانزده هزار و پانصد نفر لشکر بشمول ۹۰۰ نفر نفت انداز داشتند  جنگ طرفین تا دهم رمضان طول کشید, و در همین روز را راجه داهر در میدان نزدیک قلعه را و وردرجنگی کشته شد(پنجشنبه ۱۰ رمضان ۹۳ ه) وسرش را به عراق نزد حجاج فرستادند و لادی زن داهر گرفتار و در حبالۀ محمد قاسم آمد و عمرو بن خالد کلبی که داهر را کشته بود در حماست گفت:

الخیب تشهد بوم داهر و القنا                      و محمد بن القاسم بن محمد

انی فرجت الجمع غیر معرد                       حتی علوت عظیمهم بمهند 

۱-چچ نامه ۱۱۸ ببعد.

فترکته تحت العجاج مجد لا                             متعفر الخذینه غیر موسد۱

ناخیل اسپان و نیزها و محمد بن قاسم بن محمد گواه اند که من در روز داهر چه کردم؟ من صفوف دشمن رامی شگفتم تاکه سردار ایشان را از یردم شمشیر  هندی  در آوردم . و در حالتی اورا باز گذاشتم که رخسارگان وی خون آلوده بود و در زیر سرتکیه یی نداشت»

این جنگ و فتح عرب در نظر مردم آنقدر اهمیت داشت که تصاویر داهر و قاتل اورا ساخته بودند و بقول بلاذری منصور بن حاتم انرا در بروص (بهروچ) دیده بود ۲ و گویند:

« چون سرداهر پیش حجاج نهادند و چتر و اعلام او نگونسار کردند و بندیان را در صف نعال باستانیدند مری بود از بنی ثقیف  بر پای خاست و این شعر در شادی فتح راور کشتن داهر گفت:

فتحت بلاد السند بعد صعوبة                     ومهابة لحمد بن القاسم 

ساس لامور سیاسة ثقفبة                         بشهامة منه ورای جازم»۲

« سرزمین سند بعد از دشواری و با شهامت بدست محم بن قاسم مفتوح گردید وی کارها را با سیاست هوشیاری و با شهامت و فکر استوار پیش برد»

۱-فتوح۵۳۷ چچ نامه ۱۸۵ تاریخ سند ندوی ۷۷ تاریخ یعقوبی ۲/۲۸۹

۲-فتوح ۵۳۷

۳-چچ نامه ۱۸۹