قلمر و سلطنت و امیر و امپراطوری
دودمان پارا داتا و کاوی و اسپه:
مبحث جغرافیائی او ستانی از مباحث بسیار مفید و دلچسپ است و اهمیت آنهم بدون مبالغه سراسر مربوط به کشور ها میباشد زیرا قراریکه دیده شد ١٦ قطعه خاک اوستائی سر زمینی را تشکیل میداد که مورخین کلاسیک یونان و لاتین بنام "آریانا" یاد کرده اند. قراریکه در مبحث "سرزمین اوستائی" اشاره کردیم قطعات متذکرۀ اوستا همه پیوست و متصل بهم میباشد و این مسئله کمال اهمیت دارد زیرا واضح دیده میشود که مقصود اوستا قطعات خاک یک کشور است که در ان اولاد اصیل آریا زندگانی داشت.
پادشاهان "پارادانا" و "کاوی" و "اسپه" که اوستا فرشاهی آریانی را به ایشان نسبت میدهد و پرچم های سلطنتی آنها فراز کنگره های "بخدیم سریرام" در اهتزاز بود به قطعات ۱٦ گانۀ اوستا سلطنت کرده اند و ١٦ قطعه خاک اوستائی ولایات قلمرو آنها بشمار میرفت بعبارت دیگر این پادشاهان از حوزۀ سر دریا تا هراویتی که به مفهوم اوستائی تا اقیانوس هندرا در بر میگرفت و از هیته هند و (حوزه سند) تا راغا (ری) حکمفرمائی داشتند و به لحاظ همین سابقه مورخین و جغرافیه نگاران کلاسیک یونان ولاتین عین این حدود را برای آریانا معین کرده بودند و نظریات آنها در تعیین حدود آریانا وقتی فهمیده میشود که مبحث جغرافیائی اوستا مطالعه شود چنانچه یکی از مقاصد ما هم در مطالعۀ آن همین بود. در اوستا خاک های داخل حدود این چوکات همه بصفت اعلی و خوب یاد شده و مسکن مخصوص آریا تلقی گردیده است. نا گفته نماند که پادشاهان مقتدر پارا داتا و کاوی و اسپه در خارج حدود آریانا با توریاها در شمال و شمال شرق و بومی های مازندران و عناصر سامی بطرف غرب جنگ ها کرده و نایل به فتوحاتی شده اند و بعضی های آنها صاحب مستملکات گردیده و امپراطوری تشکیل کرده اند چنانچه خود اوستا در مورد بعضی از پادشاهان دودمانهای مذکور مانند. "یاما" "کاوی یوسا" ( کی کاؤس ) کاوى هو سراوا (کی خسرو) شهادت میدهد که بر "هفت کشور" سلطنت کرده و "امپراطوری آریائی" تشکیل نموده بودند. اصطلاح "هفت کشور" را بعضی ها کلان تر کرده و دنیای معلوم وقت تعبیر نموده اند ولی مقصد ازان خاک های خود آریانا و مستملکات آنست همین قسم اصطلاح "امپراطوری آریائی" که در مورد "کاوى هو سر اوا" (کی خسرو) در اوستا ذکر شده و از گردش این پادشاه بزرگ در خاکهای امپراطوری سخن بمیان آمده است واضح معلوم میشود که بعضی از پادشاهان نیرومند بار اداتا و کاوی و اسپه موفق به تشکیل امپراطوری هائی شده بودند که دامنه متصرفات آن خارج از حدود آریانا بطرف شرق و غرب انبساط داشت.
* * *
چیز دیگری که شرحش در اینجا بی مورد نیست بلکه کمال اهمیت دارد این است که قلمرو اوستائی با حدود خاک هائیکه مورخین و جغرافیه نگاران کلاسیک یونانی و لاتین برای آریانا داده اند بهم سر میخورد و تا یک اندازه واضح معلوم میشود که این حدودو خاک ها در ذهن باشندگان کشور ما تازمان ورود مورخین و جغرافیه نگاران مذکور روشن بود و از نیمه اول قرن سوم ق م به بعد به شهادت نگارشات آنها تثبیت شد. این حدود در فصل اول تحت عنوان (حدود آریا نا صفحه 44) ذکر شد و اگر با خاک های اوستائی تطبیق شود کاملا سر میخورد. طبیعی دور های تاریخ در آن تغیراتی پیش کرده و آنرا خورد و کلان ساخته است معذالک بطلمیوس جغرافیه نگار کلاسیک یونانی مصری که در قرن دوم مسیحی میزیست آریانا را به هفت ولایت ذیل تقسیم کرده است:
(۱) مارجیانا (حوزۀ مرغاب) (۲) بکتریانا (بلخ و بدخشان) (۳) آریا (حوزۀ هری رود، ولایت هرات) (٤) پاروپا میزوس (هزاره جات و کابل تا سواحل رودسند معه نورستان و داردستان ) (ه) در انجیانا سیستان و قندهار ) ( ٦ ) اراکوزیا (غزنی و سلسله کوه سلیمان تا اندوس) (۷) جدورزیا (کچ و مکران یا بلوچستان تا اوقیانوس) قراریکه ملاحظه میشود درین تقسیمات سغدیان و پارتیا و تا تاکنه و کرمان نیامده و این مسئله مربوط به وقایعی است که تا قرن دوم مسیحی بمیان آمده است. چیزیکه مهم و قابل ملاحظه است این است که اصل حدود آریانا به اساس چوکات خاک های اوستائی معین شده بود و باقی تغیرات آتی مربوط به دوره ها و و قایع تاریخی است معذالک قسمت اعظم خاک اوستائی همیشه جزو آریانا بوده و هنوز هم تنها قلمرو افغانستان است که اکثر اراضی متذکره اوستا شامل آن میباشد در دوره های اسلامی مخصوصاً در نگارشات اعراب تقسیمات ولایتی کشور ما شکل دیگری هم بخود گرفته است به این ترتیب که حصص شمال شرقی را باختر شمال غربی را غور حصص مر کزى و بعض قسمتهای شمالی را کابلستان و حصص جنوبی را زابلستان جنوب شرقی را روه و جنوب غربی را نیمروز هم خوانده اند، درین تقسیمات کابلستان شامل: "مارجیانا، آریا، پاروپا میزوس" بود. زابلستان: "در انجیانا، حصۀ از اراکوزیا گدور زیا" را در بر میگرفت باختر شامل: "بکتریانا، تخارستان، و مناصفۀ شمال شرقی پاروپامیزوس" بود. در روه: "بقیۀ ارا کوزیا و گدورزیا و حتی کچ و مکران" می آمد و بالاخره نیمروز" مناصفۀ غربی در انجیانا و گدورزیا و سیستان" را در بر میگرفت. غور شامل تمام کهستانات مرکزی و جنوب غربی بود.