32

در بیان آمدن شاهزاده کامران بعزم تسخیر قندهار

از کتاب: تازه نوای معارک

در بیان آمدن شاهزاده کامران بعزم تسخیر قندهار و داخل شدن در قلعه فرا (۱) و رفتن سرداران قندهار (۲)، بنا بر مقابلۀ شاهزادۀ ممدوح و گرفتن قلعۀ مذکور را 

هزار داستان قلم خوش رقم، برخسار این مدعا چنین خوش الحان بیان میگردد که : در سنه یکهزار و دو صد و سی و هشت هجری مطابق ماه جمادی الثانی، سردار صاحبان قندهار در قندهار سیار گلزار استراحت و جرعه نوش بادۀ فراغت و آرام بودند و الا (۳) عموم رعایا و مستاجرین را تکلیف مالایطاق میرسانیدند. خصوصا عالیجاه خدای نظرخان مامای سرداران که زمام مختار کاری قندهار بدست اقتدار او بود از خدا ناترسی، دست تعدی و ظلم بحال رعایا و تجاران (۴) دراز داشت، و رعایا و متاجرین، از دست جور و ستم او، دست نفرین بدرگاه خدای جل شانه فراز داشتند.

از انجا که اساس ظلم بر روی آب میباشد، و بیک آه 

------------------------------------------------------------------------ 

(۱)الف:قلعه هیرات (؟) اما فراه صحیح است که در غرب قندهار بفاصله ۳۷۸ کیلومتر واقع است. (۲) رک : تعلیق نمبر ۴. 

(۳)الف:و البته بمردم رعایا.

(۴) الف: و تاجران قندهار.

مظلومی از پای دراید، و بر طبق مضمون: 

چو آزردی دلی را،  زمکافاتش مباش ایمن 

که از هر مد آهش(۱)، کار صد شمشیر می آید

در این (۲) اثنا خبر رسیدهف که شاهزاده کامران، بعزم تسخیر قندهارف معه عساکر و سامان محاربه و مجادله، از دارالسطلنۀ هرات برامده، و شاهزاده جهانگیر خلف خود را معه عالیجاه و کیل خان که مامای شاهزاده جهانگیر بود، و مهولی خان (۳) پیش خدمت خود را در هرات گذاشته، بقطع منازل داخل قلعه فراه، و در انجا بفراهمی لشکر ایلات و الوسات می پردازد.

چون عالیجاه گلزارخان(۴) بامیزئی که با شاهزاده کامران سیار گلزار مخالفت بود، همین احوال و رود شاهزادۀ ممدوح در قلعۀ فراه جانب سردار صاحبان قندهار نوشته فرستاد، که شاهزاده را عزم تسخیر قندهار بالجزم است، و روز بروز جمع آوری لشکر می نماید، هنوز چندان استقلال نگرفته :

سرچشمه شاید گرفتن به بیل (۵)

چو پر شد،نشاید گذشتن به پیل

--------------------------------------------------------- 

(۱)الف:آه مدش.

(۲)ک: چون در این.

(۳)الف: هو پی خان . ب: فوبی خان [؟] ج: مانند متن .

(۴)ب:گلعذار خان عموی شاه پسند بامیزئی.

(۵)ک: به میل.

هر گاه بدفع شاهزاده موصوف پردازند، وقت بهتر از حالا نخواهد بود.

سردار صاحبان بمجرد استدارک این خبرف در قلعۀ فکر محبوس گردیده، در صدد تجهیز سامان مقابله و جمع آوری لشکر شده، در عرصۀ اندک جمع آوری قشونات و سامان نموده، هر یک سردار کهندل خان و سردار پردل خان و سردار شیردل خان معۀ خوانین عالیجاه عبدالله خان (۱) اچکزئی و نایب ملا مومن خان علزئی و رمضان هوتکی و هوت خان (۲) غلزئی و یونس خان بارکزئی و تاج محمد خان بارکزئی و میرزا احمد خان عمله باشی و غیره، بجمعیت سه هزار سوارۀ جرار خوش اسپه زره پوش، و یکهزار و پنج صد نفر پیاده روهیله و نجیب و تلنگه (۳)هندوستانی و هفت عرابه توپ جلوی، از قندهار برامده، رخ نهاد قلعۀ فراه، و عالیجاه سردار مهر دل خان را معۀ نایب گل محمد خان بجمعیت معدوده در قندهار گذاشتند. و سردار رحمدل خان در انوقت د رشکار (۴)سرخوش بادۀ حکومت شکارپور بوده.

هرگاه سردار صاحبان ممدوح، بطی منازل در منزل خرمالک(۵)

--------------------------------------------------------------------- 

(۱)الف:عبدالرحمن خان اچکزئی .

(۲)ج:عزت خان غلزئی 

(۳)کذا در ک، الفف ج. ب: تانکه ؟ (رک : تعلیق ۱۹)

(۴)الف: در شکارپور.

(۵)خرما لک بشرق فراه منزل معروفست بفاصله تخمینی ۱۲ میل.

منزل انداز گردیدند، در انجا خبر رسید، که شاهزاده کامران خلف خود شهزاده سلطان علی را در قلعۀ فراه گذشته، خود بطریق استعجال معاودت فرمای دار السلطنۀ هرات گردیده.

سردار صاحبان، باستماع این خبر فرحت اثر، چون گل شگفته، نغمه سنج مسرت و ابتهاج گردیده، و در ساعت کوچ منزل نموده، روانۀ قلعۀ فراه هر گاه نزدیک قلعۀ مذکور رسیدندTشاهزاده سلطان علی تاب مقاومت نیاورده، بی مقابله و مجادله، فرار بر قرار اختیار نموده. سردار صاحبان تجویز صف آرائی لشکر خود نمودند.

سردار شیردل خان که بشیر دلی خود مغرور بود، هرگز این سخنان برادران و امیران خود، بگوش اصغا نیاورده، چنگ مدعای خود را، در بزم برادران در نوا آورده، این نغمه می سرائید: که این چنین وقت غنیمت (۱) بدست نخواهد آمد، شاهزاده کامران بالفعل از تخت سلطنت هرات اواره، و 

---------------------------------------------------------------- 

(۱)ک: وقت غنیمت [؟].

انشاء الله تعالی زود صید سر پنجۀ اقتدار مایان خواهد شد، و تا هرات در تعاقبش رفتهف انتقام اشرف الوزراء وزیر فتح خان از او خواهم گرفت.

دشمن هر وقت که دست دهد، در دفع آن فرصت و تآخیر نباید کرد، تا آنکه تمامی سرداران طوعا و کرها رضا جوئی سردار شیردل خان مقدم دانسته و حاکم خود را در قلعۀ فراه گذاشته، عزیمت فرمای جانب هرات شدند.