قلعه کابل یا ارگ بالاحصار

از کتاب: بالاحصار کابل و پیشآمدهای تاریخی

مطابق این متن جلال الدین اکبر شاهنشاه مغلی هند به تاریخ دهم ماه رجب سال ۹۸۹ هجری قمری وارد قلعه کابل یا ارگ بالاحصار شد و بمناسبت فتح شهر و ورود خویش در این قلعه تاریخی جشن بزرگ برپا نمود ابوالفتح علامی مورخ دربار اکبری قراریکه بالا دیدیم مینویسد که جلال الدین اکبر عندالورود به کابل "جاهائی را که در خورد سالی دیده بود، بیاد آورد" واقعاً اکبر بتاریخ ده رجب ۹۸۹ بحیث شاهنشاه فاتح وارد بالاحصار کابل شد در حدود چهل سال قبل در حوالی ۹۴۹ که کابل در دست عمش کامران میرزا بود و پدرش همایون بی سر و سامان به دربار صفوی پناهنده شده بود، او را که طفلی دو ساله بود از نزد عسکری میرزا از قندهار به کابل آورد و طور گروگان در خانه خانزاده بیگم خواهر بابر نگهداری میکردند جلال الدین اکبر حین دخول به باغ شهرآرای کابل که در پهلوی رودخانه از حوالی باغبان کوچه فعلی به شمول قسمتی از چنداول تا پای کوه شیر دروازه وقوع داشت شاید روزی را بیاد آورده توانسته باشد که کامران میرزا وی را با پسر خود در همین باغ در محضر جمعی از بزرگان کابلی کشتی انداخت و اکبر غالب آمد و نقاره رنگین جایزه گرفت ولی چون پسر حکمفرمای مقتدر کابل را که با عظمت پادشاهی بر کابلستان حکومت میکرد، خوابانیده بود خفیه امر داده شده بود که از ین بیشتر وی را شیر ندهند. جلال الدین اکبر واقعاً خاطرههای طفلی زیادی در کابل داشت. در همین بالاحصار در داخل همین قلعه که امروز به فر و فیروزی وارد آن شده است، وقتی به عمر ۴ سالگی از طرف همین کامران میرزا عمش قصداً آماج فیرهای توپ توپچیان پدرش که از عقابین آتش میکردند قرار داده میشد تا به این نیرنگ از شدت حمله بکاهند. جلال الدین اکبر بعد از شب ۱۲ رمضان ۹۵۲ که ۳۷ سال قبل پدرش همایون در روشنی مشعلها وارد بالاحصار شد از حال گروگانی رهائی یافت و ستاره اقبالش طلوع کرد شاید آنشب و روزهای بعدتر را بیاد آورده باشد که مراسم ختنه سوری او در تالار دیوانخانه کلان قلعه صورت گرفت و مرد و زن کابل درین جشن شادمانیها .کردند خلاصه جلال الدین اکبر که در همین بالاحصار پیش استادان کابلی درس خوانده و در جلگه ها و دامنه های این شهر زیبا مشق سواری و تیراندازی آموخته بود، در سال سی و ششم سلطنت خود بحیث پادشاه فاتح که مغلوب برادرش هم بود وارد کابل شد و یک هفته رحل اقامت افگند و به اصطلاح مورخان عصر در (عرصه دلکشای کابل نزول سعادت فرمود) و (باغ شهر آرا و برخی سیر رگاههای آن مصر سعادت) بعشرت پرداخت.


اقامت هفت روزه جلال الدین اکبر در کابل

بخشودن حکیم میرزا و تفویض کابل به وی

اکبر بر مزار بابر، مراجعت اکبر بطرف هند

سوقیات علیه کفار کتور


قراریکه ملاحظه شد چون جلال الدین اکبر به سیاه سنگ رسید، مردم کابل ملکی و نظامی مرد و زن به استقبال وی شتافتند و کلید قلعه را تسلیم دادند. اکبر مستقیم به باغ شهر آرا آمد و چون باغ مذکور جایگاه با صفائی بود، بیشتر اوقات در آنجا میبود. کار بزرگی که در پیش داشت، تعیین سرنوشت برادرش حکیم میرزا بود که سراسیمه و پریشان خویش را به غوربند کشیده بود و قرار آوازه میخواست بطرف شمال به خانان از بک پناه برد جلال الدین اکبر بظاهر از روی لطف و در باطن از روی اجبار که مبادا پناه گزینی او فتنه دیگری بار آورد، لطیف خواجه را پیش وی به غوربند فرستاد و بر سر عفو و بخشایش شد. خواجه نظام احمد در طبقات اکبری میگوید :

"و چون بعرض رسید که میرزا محمد حکیم اراده این دارد که جلای وطن شده پیش اوزبک رود حضرت این ننگ و عار را روا نداشته لطیف خواجه را پیش میرزا که در غوربند بود فرستاده مژده بخشش تقصیرات او رسانیدند و میرزا محمد حکیم محمود در حضور لطیف خواجه عهد و قول کرده قرار یک جهتی و دولت خواهی داده محمد اسپ را همراه لطیف خواجه ملازمت فرستاد و حضرت متوجه هندوستان شده باز کابل را به میرزا عنایت کردند." (۱۱۳)


"غره شهریور لطیف خواجه و قاضی عبدالطیف ببارگاه حضور آمده حقیقت سراسیمگی میرزا معروض داشتند. بر ضمیر قدسی طراز گران آمد و فرمان شد که برخی مجاهدان عرصه تیز دستی شتاب آورند تا آن غنوده خرد ره گرای نیکو بندگی آید. در ین هنگام علی محمد اسپ بوسیله ایستادگان سریر همایون سعادت باریافت. چون از قدیمان این والا دودمان بود و طرزدان نیایش گرائی و لابه گری او پذیرش یافت گناهان میرزا بخشنده آمد و بتازگی زابلستان عنایت شد و چون بودن رایات اقبال سرمایه سراسیمگی میرزا بود روز دوم رهنورد هندوستان شدند. نخست بگذرگاه رفته بروضه مقدسه حضرت فردوس مکانی دعای آمرزش فرمودند و سپس به باغ شهر آرا عشرت اندوختند و اخرهای روز امرای والا شکوه را در خدمت شاهزاده سلطان مراد فرمان شد که منزل به منزل راه سپرند و خود بصوب جلال آباد (که اردوی بزرگ آنجا بود) ایلغار فرمودند مخصوص خان و شیخ جمال و راقم شگرفنامه و چندی دیگر سعادت همراهی یافتند. آغاز شب زمانی نزدیک بگرامی آسایش گرفتند چون پاسی سپری شد گلگون سبک خرام تیز گردانیدند نیمه روز باریک آب آرامش گاه شد. در عنفوان چراغ افروزی سمند اقبال گرم رفتار شد و صباح آن نیمه روز ساحت جلال آباد از مواکب همایون پرتو گرفت . (۱۱۴)

اکبر در روز های توقف خود در کابل به گذرگاه به زیارت قبر جدش ظهیرالدین محمد بابر هم رفت و بقیه اوقات را به سیر باغ های کابل میگذرانید و بیشتر اوقات در باغ شهر آرا .میبود دو روز بعد از ورود به کابل جمعی از سپاه خود را به معیت شهزاده شاه مراد به جلال آباد سوق داد تا به قسمت اعظم قوا که در آنجا متوقف ساخته بود، ملحق شود. حینی که خود اکبر به جلال آباد رسید یک تصمیم دیگر هم گرفت که از نظر تاریخ کشور ما خالی از دلچسپی نیست و آن اعزام قوا علیه کفار کتور یعنی کفار درههای علیای نورستان لغمان است. خواجه نظام احمد در طبقات اکبری درین باب تذکری دارد ولی علامی در اکبرنامه در ین خصوص چیزی نمیگوید و چون در این اواخر کتابی بنام  "جنگ نامه درویش محمد خان غازی" بدست آمده که در ۱۶ داستان از سوقیات محمد حکیم میرزا در سال ۹۹۰ هجری قمری علیه کفار کتور مفصل ذکر میکند یاد آوری موضوع بی مورد نیست. طبقات اکبری مگوید :

".... حضرت متوجه هندوستان شده باز کابل را به میرزا عنایت کردند و اردو را در عقب گذاشته، بایلغار بجلال آباد که معسکر اردوی بزرگ بود تشریف بردند بشاهزاده سلطان سلیم و امرا که در اردو بودند به ملازمت شتافته تهنیت و مبارکبادی فتوحات را بتقدیم رسانیدند و خواجگی محمد حسین که برادر حقیقی قاسم خان میر بحر است و از امرای معتبر میرزا بود به ملازمت رسیده در سلک دولتخواهان منسلک شد و از جلال آباد فوج فرستاده تا دامن کوه کفار کتور را تاختند و منزل به منزل مراجعت نموده دوازدهم شعبان بکنار سند ساگر رسیدند..."(۱۱۵)


حکیم پادشاه، اعزام لشکر به دره های کتور

در سال ۹۹۰

درویش محمد خان غازی سپه سالار

شصت و شش دره، از درونته تا بچغان و فرچغان

قاضی محمد سالم

محمد قاسم امیر بحر یا امیر بحر کابلی

صفت نامه یا جنگ نامه، اسلام آباد


در مقدمه مبحثی که با دوره جلال الدین اکبر در ین کتاب آغاز میشود، حین تعیین چوکات عمومی واقعات توام از دو نفر ذکری بمیان آوردیم از اکبر و از برادرش محمد حکیم میرزا گزارش واقعاتی که تا اینجا مربوط به کابل و بالاحصار کابل مطالعه کرده پیش آمدیم نشان داد که این مقدمه مفید و ضروری بود.

واقعاتی که میان این دو برادر بمیان آمد به مطالعه پیوست جلال الدین اکبر در ماه رجب سال ۹۸۹ کابل را کماکان برای برادرش محمد حکیم میرزا گذاشت و خود روانه هند شد محمد حکیم میرزا بار دیگر حکفرمای مقتدر کابل شد، حکمفرمائی طرفدارانش و بعضى مأخذ او را به لقب "حکیم پادشاه" هم خوانده اند.

این حکیم پادشاه که هر چه هست پادشاه کابل است و سالهای اخیر اقتدار و زندگانی او را می پیمایم با یک واقعه و یک اثر که تازه مکشوف شده است در تاریخ افغانستان (کابلستان) کسب شخصیت بزرگتری میکند. این واقعه اعزام لشکر برای مسلمان ساختن درههای کتور (نورستان لغمان) است که در سال ۹۹۰ کتابی موسوم به "صفت نامه یا جنگ نامه درویش محمد خان غازی" از آن مفصل ذکر میکند.

صفت نامه درویش محمد خان غازی کتابی است قلمی در حدود ۱۲۳ صفحه که چند سال قبل برای موزه کابل خریداری شده و مولف آن قاضی محمد سالم نام دارد که بحیث امام و پیش نماز جزو سپاه اعزامی وارد صحنه های جنگ بود. درویش محمد خان غازی که کتابی بنام (صفت نامه) یا (جنگ نامه) او یاد شده است، سپه سالار حکیم پادشاه و سالار لشکر او بود.

نسخه حاضره موزه کابل که عجالتاً نسخه منحصر به فرد محسوب شده میتواند در سال ۱۲۸۸ یعنی ۸۸ سال قبل در ۲۷ شهر ذی الحجه در بالا قلعه اسلام آباد یکی از دهکده های دره الیشنگ لغمان به قلم محمد رحیم پسر محمد کریم تحریر شده و تالیف آن در بین ۹۹۰ که سال لشکر کشی است و ۹۹۴ که سال وفات حکیم میرزا در کابل میباشد، بعمل آمده است.

قراریکه بالاتر اشاره شد در موقعی که جلال الدین اکبر از کابل به هند مراجعت میکرد (رجب ۹۸۹) حین مواصلتش به جلال آباد از تاختن فوجی به دامن کوه کفار کتور در طبقات اکبری ذکری رفته و از محمد حسین برادر محمد قاسم میر بحر یکی از امرای معتبر حکیم میرزا که نزد اکبر به جلال آباد می آید، اسم برده شده است. قراریکه در تاریخ فرشته (ص ۲۷۷) دیده میشود محمد قاسم از امرای سه هزاری بود و به امیر بحر کابلی شهرت داشت و در صفحه ۱۲ کتاب صفت نامه همکاری های او با درویش محمد خان سپه سالار در جهاد کفار کتور دیده میشود. کتور و کتوری در مورد محل و مردمان محلی دیده میشود که مقصد از ان کافرستان لغمان بوده که درههای الیشنگ و الینگار بدان منتهی میشود و امیر تیمور کورگان در گوشه ئی از آن دچار مصائب زیاد شد. بهر حال در طبقات اکبری در زمان اکبر این تسمیه به مشاهده میرسد و کتاب صفت نامه حینی که از لشکر کشیهای سپه سالار حکیم پادشاه حرف میزند معمولاً بصورت یک اصطلاح "شصت و شش " دره کافران را یاد میکند چنانچه طور مثال در صفحه ۲۱ چنین میخوانیم:

"چونکه در پادشاهی محمد حکیم پادشاه که سپه سالار او حضرت درویش محمد خان غازی بود و بتوفیق خدا و همت اولیا الله همین شصت و شش دره" را  کافران انکار و دره لغمان و نجرو و بچه غان و تگاو و از درونته بالا تا فرج غان شصت و شش دره را بزد، مسلمان کرد.

آیا تاختن فوج در دامن کوه کفار کتور در ۹۸۹ به ایمای اکبر و لشکر کشی در شصت و شش دره از درونته تا فرج غان در ۹۹۰ یک چیز است؟ یا دو واقعه است که یکی محض تاختن بوده و دیگر نقشه ئی بوده و هدفی داشته. سپه سالار فوجی به عزم معین از طرف حکمفرما یا پادشاه کابل اعزام شده، چنانچه مولف صفت نامه قاضی محمد سالم بعد از لشکر کشی سلطان محمود و امیر تیمور لشکر کشی های عصر حکیم پادشاه را در دره کنور سومین کارنامه های تاریخی میخواند.

بهر حال یک چیز دیگریکه از نظر اماکن تاریخی مربوط به این لشکر کشی ها و مربوط به این کتاب جدید مهم است، موضوع اسلام آباد است که امروز دهی است در حصص وسطی دره الیشنگ لغمان و قراریکه از نام آن معلوم میشود، اولین پایگاه مسلمانان است که در ین نقطه دره در حدود ۳۸۶ سال قبل بنأ یافته و بانی آن هم همین درویش محمد خان غازی سپه سالار قوای اعزامی بود. بقایای حصار مستحکمی که وی بنا کرده هنوز حد به حد مشهود است. قاضی محمد سالم در طی ۱۶ داستان قصه های جنگها را شرح میدهد و آغاز و ختم عملیات در همین اسلام آباد بعمل می آید مزار درویش محمد خان در همین دهکده است و کتاب صفت نامه در همین جا تالیف و نسخه برداری شده و یگانه نسخه ئی هم که در دست است در همین دهکده نوشته شده است. کتاب صفت نامه نه تنها منحیث تاریخ بلکه از نظر روشن ساختن اعلام جغرافیائی و رجال اهمیت فراوان دارد و راجع به کافرستان قدیم نورستان حالیه یک مأخذ بسیار مهم و بی سابقه بشمار میرود.

چون شرح اعلام و اماکن آن مطالعات محلی ،میخواهد امید واریم روزی با انجام این مفکوره به چاپ آن موفق شویم.