32

مرحوم میر قاسم خان

از کتاب: جنبش مشروطیت در افغانستان ، فصل اول

طوریکه دیده شد وی در ایام جوانی با واصف یکجا در گروه تاليف سراج الاحكام محرر بود چون پدرش سید غلام محمد چهار باغی (لغمانی) از علمای نامور و روحانيون عصر و استاد خاندان امیر عبدالر حمن خان بود ، وی از خوردی در محیط  علم و ادب پرورش یافت و با علوم مروجه اسلامی به زبان عربی آشنا و در مکتب حبیبیه معلم بود که در آنجا در حلقه روشنفكران عصر و رفقای مولوی واصف درآمد و منشى يک جرگه مشروطه خواهان در تحت ریاست مولوی واصف بود و مقام علمی و افکار مترقی را در مملکت کسب کرد تا که در مشروطیت اول در جمله روشنفکران مشروطه خوا در شیرپور محبوس شد ، ولی بعد از چند سال نظر ولی به مقام علمی پدرش که امیر حبیب الله خان او را به نظر قدر و احترام می دید از حبس رها گردید. 

میر قاسم خان در عصر امانی از مقربان دربار شد و چون اعضای جمعیت مشروطه خواهان بعد از استقلال ، تمام امور کشور را به دست گرفتند و امان الله خان که جزو اینها بوده بر تخت شاهی نشست ، میر قاسم خان مدتی سر دبیر جریدۀ امان افغان بود . ( ۱۳۰۰ – ۱۳۰۵ ش) و بعد از آن سر منشی در بار شاهی گردید که این وظیفه اش از ١٣٠٦ تا زمستان ۱۳۰۷ ش و سقوط رژیم داشت و در مدت اغتشاش بچه سقاو منزوی بود، تا که در سنه ۱۳۰۸ ش بعد از فتح کابل بدست محمد نادر شاه ، معین وزارت معارف مقرر گردید. ولی چون یکی از شاگردان لیسه امانی (نجات) - عبدالخالق به تاریخ ١٦ عقرب ۱۳۱۲ ش (۸ نومبر ۱۹۳۳م) محمد نادرشاه را در چمن قصر دلکشا بضرب تفنگچه بکشت در همین روز میر قاسم خان هم در جمله محرکان این حادثه محبوس و محکوم با اعدام گردید او را به تاریخ ٢٦ قوس ۱۳۱۲ ش بشمول قاتل مذکور به اعدا گاه کنار محبس دهمزنگ بردند و چون رسن دار را بگلوی او بستند ، یکی از شاگردانش سردار فیض محمدخان فرزند گل محمد خان ذکریا  که وزیر خارجه وقت بود دوان دوان فرمان معافي او را از طرف محمد ظاهر شاه به کشتنگاه او رسانید و بچنین وضع معجزه آسا از مرگ نجات یافت ، و لی شانزده سال در محبس ارگ بسر برد ، تا که درسنه ۱۳۲۸ش  (١٩٤٩م) رها گردید و در سنه ۱۳۲۹ ش در کابینۀ سردار شاه محمود خان به حیث وزیر عدلیه شامل شد و تا سقوط این رژیم ۱۳۳۲ ش برین منصب باقی ماند. این شخصیت دانشمند و نقاد که صراحت لهجه و صفات آزادی منشی و روشنی فکر و مقداری از علم و سواد داشت ، در ایام پیری روزسه شنبه ۲۲ حوت ١٣٥٧ ش در کابل از جهان رفت و در تاریخ روشنفکری و آموزگاری و نویسندگی افغانستان نام نیکی دارد که با وجود دستیابی بر مقامات بلند، منزلت آزادیخواهی و نقادی و استادی خود را از دست نداد. روانش شاد باد !

وی روزی داستان زندگانی پر هیجان خود را با این بیت خلاصه میکرد:

          عشق شور انگیز ما را بر سرکوی تو برد

                                       بر تلاش خود چه مینازم که ره سوی تو برد


از آثار میرسید قاسم خان ، برخی از مقالاتیست که حین سر دبیری امان افغان در آن جريده نوشته و عمق مطالعات او را در مسایل اجتماعی ، دینی و قانونی میرساند. در دورۀ معلمی خود در مدرسه حبيبيه و مكتب استقلال بسا شاگردان وجوانان را با روحیه وطن پرستی و آزادی فکر و انتقاد اجتماعی تربیه کرد و تا آخر عمر مقام رهنما را از دست نداد.


مرحوم میرقاسم خان برخی از اعضای مهم جنبش اول مشرو خواهی را چنین معرفی میکند:

"در ذیل اسمای تعدادی از آن فرزندان خردمند و خیبر را که در آن نهضت اشتراک داشتند بعرض میرسانم ، تا خوانندگان محترم ، با تأمل شخصیت آنها را مورد دقت قرار داده و قضاوت نمایند که نهضت مشروطه ، زادۀ فکر و دهای باطنی خود آنها بود ، نه تلقین اجنبی .


آیا گنجایش آنرا دارد که اینچنین شخصیت های برا زنده و محترم خود را یکدسته آشو بطلب خطا ب کنیم ؟

۲- دو نفر پسران عالم متبحر مولوی عبد الرؤف اخندزاده کندهاری که هر يک به نو به خود از علمای برازنده بودند یعنی مولوى عبد الواسع اخند زاده و مولوی عبدالرب اخندزاده . ایشان علاوه بر علمیت، مردان خطيب و دلیری بودند که در نهضت مشروطه در شیر پور محبوس گردیدند و اما امير حبيب الله خان هر دو را به احترام مقام علمی پدرشان بعد از چند ماه مورد عفو قرار داد آنها. نیز قیادت یک دسته از مشروطه خواهان را بعهده داشتند . روز های جمعه در مسجد 

پل خشتی ازدحام نما ز گذاران بیشتر میباشد در یکی از آن روزها مولوی عبدالواسع اخند زاده در حالی که بر منبر بافصاحت و بلاغت موعظه می نمود . این آیه شریفه را خواند اطیعو الله واطيعو الرسول و اولو الأمر منكم در تفسیر این آیت خطاب به مردم گفت: ای مردم از علمای منور وروشن فکر اطاعت کنید ، زیرا ما علم داریم برینکه چگونه مردم را بر راه خیر وصلاح هدایت نماییم و از طریق فحشا و منکر بر حذر داریم. وقتی اعلیحضرت امان الله خان غازی او را به حضور طلبیده میخواست تنبیه نماید . مولوی صاحب باهمان شجاعت اخلاقی که خاصه او بود ، از موعظه خود با دلایل دفاع نموده و اعليحضرت موصوف را قانع گردا یند .آنچه مرحوم میر قاسم خان در بارۀ این دو برادر گفته در بالا آورده شد و مادر سطور آتی ایشان را خوبتر معر فی میکنیم :


پدر این دو برادر مولوی عبدالروف را در مبحث انجمن وی سراج الاخبار افغانستان شناختید و فرزند کلانش مولوی عبدالواسع طور یکه میر قاسم خان گفته عالم متبحری بود که تولدش در قندهار در حدود ۱۲۹۰ ق است. وی در اواخر امارت امیر حبيب الله خان سر رشته دار مکاتب ابتدایی کندهار واز مجاهد این بيرقدار جهاد استقلال بود . بعد از جلوس امان الله خان غازی به کابل خواسته شد و در اداره تقنین و شورا همراه بدری بیگ متخصصين ترک ، در ترتیب قوانین و تطبیق آن با شریعت محمدی (ص) کار میکرد ، چنانچه در آخر اکثر قوانین منشوره بعد از ۱۲۹۹ ش با امضای پادشاه ، امضای خادم العلماء محمد عبدالواسع کندهاری هم دیده میشود. وی در این دوره در تاسیس مکتب قضات و مكتب حکام هم کوشید و استاد شرعيات آن بود . ۱۳۰۰ ش و در عقرب ۱۳۰۱ ش اکتوبر ١٦١١ م م که پشتو در برج شمالی از ارگ کابل بریاست مولوی عبدالواسع افتتاح یافت، و به نشر کتاب یوازینی پشتو و پشتو پشویه (گرامر) پرداخت بعد ازین در عقر ۱۳۰۲ش رئیس محاكمات بود تا که در حدود سنه ۱۳۰۵ ش بنا بر ایراد خطا به شرح اولو الامر بدسیسه در باریان امان الله خان در کوتوالی کابل مدت یک سال محبوس ماند چون رها گردید ، به کندهار رفت و در اغتشاش ۱۳۰۷ ش فتوای شرعی بطرفداری امان الله خان در مقابل بچه سقاو سادر نمود. ولی در جوزا ی ۱۳۰۸ ش چون لشکریان بچه سقاو کندهار را گرفتند ، او را به جرم ترتیب نظام نامه های دورۀ امانی در غل و زنجیر به کابل ارسال داشتند. چون بچه سقاو علت اصدار فتوا را ازو پرسید وی با كمال رشادت و جرات گفت: شما چون قاطع طریق و غاصب سلطنت اید.


باید شرعاً به قطع يد محکوم شوید ! بچه سقاو ازین سخن به خشم آمد و امر به قتلش داد و در شیرپور کابل به توپ بسته شد (جوزا ۱۳۰۸ ش) از مهمترین تالیفات او دو جلد کتاب تمسک القضات است ، که جلد اول آن مشتمل بر حقوق و جزء دوم دارای احكام جز است (مشتمل بر ۱۱۱۳ ماده طبع کابل ۱۳۰۰ ش) .

۲- حکمت اسلامی در فلسفه نزول قرآن و مقاصد بعث پیامبر (ص) و مبانی دینی و دنیوی اسلامی تالیف ۲٤ ربیع الثاني ١٣٣٤ ق ، حصه اول و دوم كه يک نسخه خطی آن در آرشیف ملی کابل موجود است نمبر ۲۸ ر ۷.

۳- حکومت اسلامی: دربارۀ اداره و تشکیلات حکومت از نظر اسلام ، که نسخه خطی آن در اغتشاش ۱۳۰۸ ش از بین رفت وی در خاتمه حکمت اسلامی گوید: رسالۀ عليحده مسمی به حکومت اسلامی هم تحریر شده است.

۴- تفسير سورة فاتحه و بقره به زبان فارسی و پشتو و انگلیسی (نسخه خطی آن پیش نویسنده این سطور بود که درسنه ۱۳۳۹ ش در کراچی بدست پولیس پاکستان از بین رفت) ترجمه انگلیسی آنرا عبدالوهاب کاموی عضو پشتو مرکه کرده بود ۱۳۰۰ش .

۵- عنوان اساسی دنیات در مضمون تعلیمی فلسفه اسلامی قرآنی طبع کابل ۱۳۰۰ش . 

۶- رساله شناخت خدا مشتمل بر معانی اسماء الحسنى قطع خورد طبع کابل ۱۳۰۰ش.

۷- منظومۀ تعاون به زبان پشتو ، طبع کابل ١٣٦٢ ش.