مقاومت علیه اسکندرمقدونی
لشکرکشی های اسکندر مقدونی درمشرق زمین ،خاک های کشور ما اصالت تاریخی دارد ومورخانی چه درعصرخود او چه بعد از آن گزارش واقعات را احیانأ در بعضی موارد با مبالغه ثبت و ضبط کرده اند؛ همه میدانیم که اسکندر در جریان پیشروی های خود در شرق مدت چهال سال در کوهپایه های افغانستان قهرأ متوفق شد. دو سال درجنوب و دوسال درشمال هندوکش ماند و برای بسط نفوذ و دوام سلطه یونانی هفت یا هشت قلعه ( اسکندریه ) در نقاط مختلف این سر زمین بنا کرد که بصورت کلی ازوجود اکثرآنها درحوزه های هری رود فراه را درارغنداب و درنقاطی مانند پروان خبر های داریم و برخی دیگران در مجاورت آب های آمو دریا درنزدیکی های میسر آن دواخانه بناءشده بود که معمولأ بقایای بعضی ازآنها را از ما روشاق( بالامرغاب ) تا محل دیرش رودخانه کوکچه به آمو دریا ( آی خانم ) پیدا میتوانیم وراجع به اکثر آنها از را دیو افغانستان مقاله های پخش شده است .
درتوقف جبری چهارساله اسکندر درافغانستان دربنای قلعه ها و دره ها و درمانند دسته های چندصدی یا چند هزاری یونانی ها دراین سرزمین شبه ئی نیست و بهمین علت نام و نشان و رسم الخط و فرهنگ و ادبیات و هنر و هیکل تراشی و طب و نقاشی های هنری و ورزش آنها در دیار ما خاطره های عمیق و دوام داری باقی گذاشت که باستان شناسی روزی پرده از روی آنها برداشته می رود .
آنچه می خواهم دراین مقاله یاد آوری کنم؛ نقش اسکندر وخاطره های او درروایات و داستان های عامیانه است که به مذاق اروپائی چاشنی فولکوری بخود گرفته و جمع آوری آن چه درنظم چه در نثرمجموعه جدا گانه می خواهد. شپه یی نیست که درهمه جهان و باز درمشرق زمین بخصوص در کشورهای هند و ایران و افغانستان داستان های عامیانه مربوط به شاهان و کشورگشایان رواج زیاد داشت و به دلچسپی های بیشتر ضبط و قید مپشد.
شبه ئی نیست که نام اسکندردر ذیل اسمای ( رادرها ) و ( اکاسر) ( شاهان ) هخامنشی و ساسانی جا گرفته بود داستان سرایان و شعرا در قطاربرنامه ها و شاهنامه ها و خدایانه ها و اسکندرنامه های هم بمیان آوردند و بدین طریق نام اسکندر و کارنامه های او ازاخلاف داستان ها و منظومه ها درخاطره های عوام خود را بازکرد .
داستان های عامیانه درافغانستان بنای برخی از شهرهای قلعه ها را به اسکندرنسبت می دهند؛مانند شهرهرات، و قندهار و شاری اسکندریه یا احصار اسکندر ی را درنزدیکی های سرای خواجه و چندین قلعه و شهر دیگر. مقاومت اهالی افغانستان علیه اسکندر و سپاه یونانی را در داستانی منعکس است که بشکل مکاتبه بین مادراسکندر ملکه اولمپاین س وخود او صورت گرفته است که در نگارش درامه ( مردان پاروپاهنراد ) یا (اسکندر درافغانستان ) از آن کار گرفته ام .
همه ماشنیده و خوانده ایم که اسکندر با ( روشنانه ) یکی از دختران زیبایی این سرزمین ازدواج کرد .
راجع به برخورد این دختر و اسکندر در میدان جنگ داستان های عامیانه زیبایی موجود است که از آن مطالب تاریخی مربوط به اشتراک زنان افغان درجنگ ها دلاوری های ایشان و عرف و عادت و ازدواج های محلی و غیره بدست می آید ملاقات اسکندر باخضر، اسکندر و تجسس آب حیات، اسکندر و رفتنش به ظلمات اسکندر و ملاقاتش با مردمان عجیب و شگفت انگیز تسلی یافتن مادراسکندر با رفتن بر سرچاهی و شنیدن آوازی که میگفت درهر قدمی اسکندر مدفون است و نظاپر این ها قصه های است که درگوشه و کنار وطن ه به صورت های گونا گون نقل کرده و میکنند.
شبه ئی نیست که فتوحات اسکندر مشرق زمین را تکان داده و همان طوریکه اروپايی ها میگویند؛ ارتباطی میان او وغرب مرتبط ساخت ولی بازهم فتوحات با اینکه دامنه اش چهارسال درکشور ما طول کشید؛ آمد و شدی بیش نبود آنچه در وارد ساختن نام اسکندرداستان ها را افسانه ها تاثیربخشید؛ بنای قلعه ها ودژها و اسکان یونانی ها را به این قلعه ها ود ژها شعرها و اختلاف انها به هاالی محل بود که با انتشار زبان و رسم الخط یونانی قرن ها دوام کرد و نام و نقش او جز افسانه های با انتشار و زبان ورسم الخط یونانی قرن ها دوام کرد و نام و نقش او جزی افسانه محلی شد و سبینه به سینه حفظ و دهن به دهن منتقل شده . ۳۷/۸/۸