32

حدیث ولایت خراسان ووقایع آن بلردویم

از کتاب: طبقات ناصری (جلد ۱/۲) ، فصل طبقه ۲۳ ، بخش خروج مغل
01 January 1280

چون سلطان جلال الدین امنکبرنی خوازم شاه لشکرمغل را درحدود پراوان میان (۱۰) وغزنین چند کرت منهزم گردانید و چنگیزخان روی بجلال الدین آورد و بطرف سند (امدو) خبرآن فتح بجمله شهرهای (ی خراسان) برسید شتنگان مغلی زران بزرشهروقصبه که بودند(همه را) بدوزخ فرستادند درهرموذهبی مبغلبی پیدا آمد(۱۱)

(۱) مط ومب: خواهم(۲) مط و مب: پیش نه (۳) مط و مب: غزی(۴) مط و مب: کشش میکنم وخراب میگردانم(۵) مط و مب:خلایق (۶) مط و مب: خواهند کرد (۷) مط و مب: قدرت قربت نماند (۸) قرآن فاطر۳۵/۹ حدیث قایع بلاد خراسان کرد دوم (۱۰) مط و مب: درحدود بمیان و غزنین اصل: در حدود بردار میان راورتی مانند متن است که اصل هم همان زدیبی دارد (۱۱) مط و مب: شد




(۱۲۶)                                                 طبقه۲۳                                                      خروج مغل

چون چنگیزخان سلطان جلال الدین رانائب آب سند منهزم گردانید (و ) ساوربهادر(۱) را با او کتای مغزنين فرستاد تاشهر غزنین را خراب کرد، وخلق را از شوربیرون آورد و شهید گردانید و بعضی را اسیر کردم چنگیز خان از کنار آب سند در عقب اغراق (۳) مسلمانان که لشکربسیارومرد برشماربود (ند) بر طرف کیری (۴) برفت ، و فلاع گيرى و کوه پایه (ها) را بکشاد، و به مسلمانان راشهيد کرد، ومدت سه ماه بولايت گیری، مقام کرد، و ازانجا رسولان  بخدمت مسلمان (سعيد) شمس الدنيا والدين (طاب ثاه) فرستاد (و) بران (۵) اهزیمت  میبود که لشکر بطرف هندوستان آرد و ازراه قراجل (۶) وکامرود(۷) بزمین چنین بازورود فاما چندانچه شانه میسوخت و میدید اجازت نمی یافت که بسزمین

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 (۱) در اصل و مط ومب کذا راورتی می نویسد و گوید که در دونسخه ساور بین مهمله نیز آمده (۲) مط و مب: اسیر گرفت (۳) مط و مب: اعراب مط ومب عراقیان مسلمان روارتی اغراقی طوریکه گذشت به استناد جهانگشای جویتی (ج۲) وغیره همین اغراق درست است (۴) کذار اصل ومط و مب شرح ِآن در تعلیقت اخر کتاب خوانده شود (را ۴۰) (۵) مط و مب: وبدان (۶) کذا در اصل روارتی مط و مب فراجل روارتی گوید: که ابن بطوطه این سموا فراجال آورده وچون در نسخ قدیمه (ج) فارسی را به (ج) ابجد می نوشتند بنابران فراجل نسخ طبقات هم فراجل (فراچال) است اگرکسی برکنار چپ دریای اندوس (سند) برود تا جنوب پایتخت کشمیر یک عده فراه وشهرها را می بیند که در مقابل این نوحی کشمیر سلاسل جبال قراجل واقع است والبیرونی آنراجبال باور می نامد که ازانراه بدو روز سفربه ترکستان میتوان رسید و شهر های این کوهسار کلک واستوره چیلاس است. (۷) در تمام نسخ کاور و دست ، وراورتی گوید ، که مولف ما سلسله جبال هماليا را با این نام ذکر می کند ، البير و نی در قا نون ،  مسعودی جبال قاهرون را فاصل بین چین و هند می شمارد که نام آن در کتاب الهند قامرد هم ضبط شده (ص۱۱) منتخبیات قانون مسعودی) و بظن غالب (کاهرود)مولف ماهم باید هیمن باشد که ابن نطوطه (کاهر) نوشته و گوید: سلسله کوه هاست که به چین و تبت می پیوندد نویسندگان هندی این نام را کاهر کامر کامروپ کامرد کانوراهم ضبط کرده اند (آیین اکبری) وهمین قاهرون البیرونی را مولف حدودالعالم ص۴۱-۴۲ ولی این تطبیق احتمالی وظنی است والله علم.





خروج مغل                                                    طبقه۲۳                                                 (۱۲۷)

هند آيد،تا اورا(۱. از طرف طمغاج[وتنکت] مسرعان خبرآوردند،که خانان تنکت(۲) وطمغاج عصيان آوردند، وآن مملکت نزد يك است، که از دست (او) برود، بضرورت ازکوه پایهاء گیری (۳ مراجعت کرد وآن کوههاهمه برف گرفته بود: فرمود: تا برف ميروفتند، واز پشته (۴) بلادغزنين و کابل، بطرف ترکستان و کاشغر بازرفت، واز کیری درعين زمستان[و] کتای را با لشکرها (مغل) بطرف غورو خراسان فرستاد، اوکتای بموضوعی آمد، میان (۵) غور وغزنین که آنراپل آهنگران (۶) گويند، نزديك فیروزکوه و ازآنجا لشكرگاه کرد، وسعدی چربی، ومنکده چربی (۷) وچند (۸) نویین ( ديگررا با شکرگران ) نامزد سیستان کرد وابکه نوئین (۹) را که منجنیقی خاص چنگیزخان و ده هزارمغل منجنیقی درخیل او بوده اند) نامزد حصاراشیار(۱۰) غرستان (۱۱) کر دوالجي (۱۲) نویین را نامزاد جبال غور و هرات کرد في الجمله بهرطرفي ازاطراف غوروخراسان و سیستان شحنگان وحشمها نامزد شد، و تمامی

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

(۱) مط ومب: أما اورا (۲) در برخی از نسخ خطی مط: ننکتهم بوده، و دراصل تنكب هم آمده ولی تنگت بضم کاف شهره بود از شاش درماوراسیحون (مراصد ص ۹۹) (۳) کذادر مط ومب اصل شرح آن درتعليقات آخرکتاب خوانده شود(۴۰) (۴) كذا دراصل ومط ومب: راورتی این کلمه را به منطقه و ناحیه ترجمه کرده، وگوید که دربرخی از نسخ شعب است، ودربعض(شيته) وپشته یا (سنه) هم آمده،ولی پشته یعنی طرف واپسین و پشت بلاد کابل وغزنين هم درست خواهد بود و ممکن است ازراه اقصای لغمان وصافي و تگاب از دامنه هائی هندوکش گذشته باشد که شمال شرقی کابل است واین مطلب چند صفحه بعد بازازطرف مولف تصریح شده وبه تعبيربلاد پشت ذکرشده است بانجا رجوع شود،

 (۵) اصل: که درمیان (۶) آهنگران شهرمعروفی بود، مقرسلاطين سوری غوری، که دربین جغرافيون مشهور و تاکنون هم بقایای آن بهمین نام پدیداراست ولی این کلمه دراصل خوب خوانده نمی شود (۷) مط ومب و راورتی: جزیی، راورتی ازنسخ خطی من کد هو ومنكد. را بدوصورت می آورد. (۸) مط ومب: جند نوین، ولی جند اسم نبوده وطوریکه راورتی ترجمه کرده 

عدد مجهول است (۹) كذادر اصل وراورتی: مط و مب: ایکه نوین (۱۰) شاهان غرجستان را شارمی گفتند که معاصر بودند با سامانیان وغزنویان، مولف این کلمه را به اصول عربی جمع کرده و اشیارنوشته (۱۱) مط و مب وراورتی: غرجستان (۱۲) کذا دراصل مط و مب و راوتی ،ولی مورخین دیگراین نام را ایل جیکندای (ایلچیگت ای) نوشته اند (حبيب السبر ج ۳ ص ۱ و غيره)



(۱۲۸)                                                    طبقه۲۳                                                    خروج مغل

زمستان آن افواج وحشم های مغل که با طرف رفته بودند قتال کردند چون خبرکشتن شحنه گار بچنگیزخان رسیده بود فرمان داد که آن خلق رامن کشته ام از کجازنده شدند و درین کرت فرمان چنان است که سر خلق از تن جدا کنند زند نشوند.

برین جمله همه شهررهای خراسان درباردیگر خراب کردند[در] لشکریکه بدرسیستان رفته بود سیستان و جیت بگرفتند و درهرکوی (۱) و رهر خانه جنگ بایست کرد تا برخلق دست یافتند که مسلمانان سیستان از زن و مرد خورد و بزرگ جمله جنگ کردند از کار دو [به] تیغ تا همه کشته شدند و عورات همه شرادت یافتند و لشکریکه بدرهرات رفته بود. در هرات خواجه یی بود چنانچه به تقریرپیوسته است او را خواجه فخرالدین عبدالرحمن (2)صراف گفتندی خواجه درغایت ثروت و احترام(39 و احترام درین کرت وشهرهرات را چند روزنگاهداشت و ملک مبارزالدین سبزواری (4)ازحصار فیروزکوه منهزم بهرات آمده بود اورا سرلشکرسلطه چنین روایت کردند که چون هرات را درین کرت بکشادند این ملک مبارزالدین مردی پیر.خوب منظر(5)بود---------------------- و سلاح پوشیده بابرگستوان و نیزه گرفته جهادمی کرده تاشر.............. اعلم بخالق لاحوال.