32

ماثر محمودی

از کتاب: مقالات دری

در روزگار غزنویان کتابهای منثور و منظومی در تاریخ همین عصر نوشته بودند، که متاسفانه اکنون در دست نیست وگردش روزگار آنرا از بین برده است.

اکنون که ما نامهای این کتب را در لف نوشتهای مؤرخان ما بعد میخوانیم بر فقدان آن تاسف میکنیم ولی باید کتب مفقوده را با نامهای مولفان و محتویات آن بشناسیم و در تاریخ این دوره شرح اوضاع علمی و ادبی آنرا جای دهیم و من درین مقالت یکی ازین کتب گم شده را معرفی میکنم:

مآثر محمودی کتابی بود که در احوال و سر و مآثر سلطان بزرگ غزنه محمود بن سبکتگین نوشته بودندف و اکنون ظاهرا سراغی ازان نداریم، ولی تا عصر مؤرخ معروف هند ضیاء برنی (متولد حدود ۶۸۴ هـ) مولف تاریخ فیروز شاهی و کتب دیگر مانند : ثنای احمدی- صلاه کبیر- عنایت نامۀ لهی – ماثر معروف مانند کشف الظنون و تکمله های آن ذکری از ان ندارند. ضیاء برنی در سنه (۷۵۵هـ) کتابی را در تایخ برمکیان از عربی بفارسی سهل و سلیس ترجمه نمود، که نام آنرا در نسخ خطی متعدد کتب خانهای اروپا و هند اخبار برمکیان نوشته است (۱)برنی در مقدمۀ این کتاب از ماثر محمود و مؤلف آن چنین نام می برد و مطالبی را ازین کتاب مفقود نقل مینماید: " روزی بنده ماثر محمودی را که امام قفال تالیف کرده است مطالعه میکرد در آن ذکر کرده است: که مرا بخدمت سلطان محمود غازی انار الله برهانه آمد و شد بسیار بود و آنکه سلطانذکر اسخیاءو صاحبان کرم میکردند و چون سلطان محمود بکرم جبلی و سخاوت ذاتی آراسته بود سرگذشت کریمان به طبع شنیدن و در استماع حکایات سخاوت میلی تمام داشت منکه قفالم ذکر سخاوت برمکیان در انداختم و گفتم: که ایشان را سخاوت با مکارم اخلاق دیگر آمیخته بود آنچه ایشان دادند دیگر صاحبان کرم را کمتر میسر گردد، که عطا در هر صورتی و هیئتی که فرض کنند ستوده است، و قاضی حاجاتست. اما در عطا چندین کرمهای دیگر است از سرور و بشاشت و نا نهادن نت و بسیاری( اصل:بسپاری؟) اموال قبل السوال و التعرض و اینهارا کرم در کرم گویند، و نادره باشد، که بچندین اوصاف متصف گردانیده شود.

سلطان محمود فرمود: که مرا بعد از شنیدن معجزات انبیاء و کرامات اولیاء و اخبار جهانداران دین پناه هیچ حکایتی و سر گذشتی چون حکایت کریمان خوش نیاید، و هر چند حکایت اسخیاء بیشتر  شنوم، سمع راغب تر میشود من گفتم: که پادشاه را از میل و رغبت دلالت بر خیز دارین می کند، که میل و رغبت در استماع معجزات و کرامات دلیل بر دینداری آنحضرت است و آنکه اخبار جهانداران دین پناه را دوست میدارد، علامت دین پناهی اوست، و رغبت در شنیدن سر گذشت  سخاوت اسخیاء برهانی قاطع است برانکه پادشاه به سخاوت جبلی مفطور است.

بعد از آن سلطان فرمود: که من ذکر سخاوت برمکیان شنیده امف و دوستی ایشان چنان در دل من منقش گشته که افسوسم می آید، که چرا سرور خاندان امامت، و خداوند زادۀ ملت، اعنی هارون الرشید اینچنین کریمان نادره را بر اندازد که تا جهان خواهد بود، ماثر و مناقب برمکیان در کتابها نوشته خواهد ماند و بخاصیت بشری بندگان خدا، ایشانرا دوست خواهند داشت. و هر آینه از دوستی ایشان برازندل ایشان را دشمن درند و بد بگویند.... (ص۴۳)

بدینصورت کتاب ماثر محمودی تا حدود(۷۵۰هـ) موجود بود، و ضیاء برنی آنرا در دست داشت، وی نمیدانیم که بکدام زبان نوشته شده بود؟ از ترکیب نام آن بوی فارسی بمشام میرسد. ولی چون مؤلف کتاب یکی از امامان فقه شافعی بوده و کتب خود را بزبان تازی می نوشت، بنا برین ممکن است آنرا هم بعربی نوشته باشد.

از یک اقتباس سابق برنی از مآثر محمودی پدیدار است که امام قفال آنرا بر کدام سیاق نوشته بود و چگونه مضامین را دران فراهم اورده و اکنون باید نویسنده و مولف ماثر محمودی را هم بشناسیم:

اما قفال صغیر از مفاخر خراسانست طوریکه امام قفل کبیر ابوبکر محمد بن علی بن اسماعیل شاشی (۲۹۱-۳۶۵هـ) در خراسان و ماوراء النهر فقه و علوم دینی را فروغ داده. این امام ابوبکر عبدالله بن احمد بن عبدالله شیخ شافعیان و امام خراسان فقیه و پارسای یگانه روزگار در مذهب امام شافعی آثاری دارد که هیچکسی را مانند آن نیست. و بسا از علماء و شیوخ شاگردی اورا کرده اند که از ان جمله شیخ ابو محمد جوینی پدر امام الحرمین خیلی مشهور و هر یکی امام عصر بوده است.

قفال صغیر از سرزمین مرو که پایتخت خراسان و مرکز دانش و هنر بود برخاسته و تا ایام جوانی بشغل قفل سازی پرداخت، و بعمر سی سالگی به تحصیل فقه آغاز نمود و امام عصر گشت یکی از تالیفات وی شرح فروع ابوبکر محمد بن حناد مصریست که باوجود صغر حجم کتاب مشکل و دارای مسایل پیچیده ایست که دانشمندان  نامور از حل معانی آن درمانده بودند. علامه سبکی امام قفال مروزی  را امام بزرگوار دقیق النظر میخواند و گوید: که احادیث را در مرو و بخارا و بیکند و هرات سماع نمود، و از شیخ ابو زید مروزی و خلیل بن احمد القاضی درس فقه و حدیث گرفتف و در مذهب شافعی اهل طریفۀ عراق  و پیروان ابو حامد اسفراینی و اهل طریقه خراسان هر دو اورا پیشوا خود میدانند.

امام قفال مروزی بعمر نود سالگی در سنۀ (۴۱۷هـ) از جهان رفت و مدفنش بقول ابن خلکان در سجستان معروف بود(۲) ولی امام عبدالوهاب بن تقی الدین سبکی، این موضوع را سنجدان می نویسد (۳) و باز تصریح میکند که مدفن قفال در مرو بود (۴) و یاقوت نیز از قول ابو المظفر سمعانی می نویسد که قبر اورا در مرو دیده و زیارت کرده است.

باچنین وضع امام قفال مروزی از سن چهل سالگی آغاز به تحصیل علم نموده و چهل سالگی دیگر را در عالم تحقیق گذرانید(۵)

قراریکه امام سبکی تصریح میکند قفال بیک چشم کور بود سمعانی از پدر خود روایت کرد که باری در مجلس وعظ ازو پرسیدند: که آیا خدا بندۀ خود را به سوۀ قضا محکوم میسازد؟ قفال گفت : بلی ً سوء قضا مرا کور ساخت (۶)

طوریکه ضیاء برنی در مقدمه تاریخ برمکیان مینویسد: روابط امام قفال با سلطان محمود در نهایت خوبی بود، و سلطان اورا بنظر احترام دیدی، چنانچه امام سبکی از گفتۀ ناصر عمری نوشته است:که گروهی از فقیهان قفالی را با گماشتگان سلطانی در مرو خلاف افتاد و ایشان به سلطان شکایت بردند، که این فقیهان پیش دیوان حکومت بسوء ادب پرداختند سلطان محمود از گماشتگان خود پرسید: آیا قفال از دیوان شاهی و امور اوقاف چیز ی میگیرد؟ گفتند نی پس سلطان امر داد که ایشان را بامور احتساب خود باز گذراند (۷)

اما اینکه سلطان محمود در اثر صحبت امام قفال مروزی به مذهب شافعی گرویده این روایت از زمان قدیم در کتب معتبر وارد است و چنین بنظر می آید که ماخذ کهن تر آن هم معاصر همین ماثر محمود بود بدین تفصیل:

امام الحرمین ابو المعانی عبدالملک بن عبدالله جوینی (۴۱۹-۴۷۸هت) از بزرگترین ائمه شوافع است در خراسان که کتابی را بنام مغیت الخلق در ترجیح مذهب شافعی نوشته بود.(۸).

ابن خلکان ازین کتاب بنام مغیث الخلق فی اختیار الاحق ذکری دارد و از ان این حکایت را نقل نماید که : " محمود بر مذهب امام ابو حنیفه بودی، و به احادیث اهتمام تمام داشتی و همواره آنرا از مشایخ بزرگ شنیدی چون اکثر احادیث را موافق مذهب امام شافعی یافتی ، روزی در مرو امام مذهبین را فراهم آورد تا در ترحیج یکی از مذهبین سخن رانند د رهمین مجمع قفال مروزی فقیه شافعی دو رکعت نماز را بروفق شرایط مذهب شافعی گذارد که بآداب و ستر تمام بود، بعد ازا بر حسب سهولتیکه در شرایط قیام نماز از امام ابو حنیفه مرویست در حالتی دو رکعت نماز را خواند، که پوست مدبوغ سگ را پوشیده و با نبیذ وضو ساخته و تکبیر و قرائت را بفارسی میگفت. سلطان محمد بعد از ان به مذهب شافعی گروید، و از مذهب حنفی روی برتافت (۹)

ازین تفصیل ظاهر است که نقل برنی از ماثر محمودی صحیح بوده و اینکه سلطان محمود در اثر صحبت قفال مذهب شافعی را پذیرفته است در همان عصر در کتاب امام الحرمین جوینی نیز نقل گردیده و صحت داشته است.

ایکاش این کتاب نفیس اکنون در دست ما بودی تا بسا از اوضاع آن عصر مکشوف شدی و ماثر محمودی را از دیدار و قلم یکنفر امام راستگو و پارسای معاصرش خواندیمی (۱۰)