138

نوروز آوارگان

از کتاب: ماتمسرا

گویید به نو روز که امسال نیاید 

در کشور خونین کفنان ره نگشاید


بلبل به چمن نغمه شادی نسراید 

ماتمزدگان را لب پر خنده نشاید


خون میدمد از خاک شهیدان وطن وای 

ای وای وطن وای


گلگون کفنان را چه بهار و چه زمستان 

خونین جگران را چه بیابان چه گلستان 

در کشور آتش زده در خانه ویران 

کس نیست زند بوسه به رخسار یتیمان 

کس نیست که دوزد به تن مرده کفن وای 

ای وای وطن وای


از سینۀ هر سنگ تو خون میدمد امروز 

از خاک تو مستی و جنون میدمد امروز 

آن لاله چه دیده که نگون میدمد امروز 

وان سبزه چرا زرد و زبون میدمد امروز 

سرخست به خون پا و سر سرو و سمن وای 

ای وای وطن وای


ای برهنه پا سرو سرافراز تویی تو 

سردار و سزاوار به هر ناز تویی تو

دشمن شکن و فاتح و سرباز تویی تو 

فرمانده این خاک از آغاز تویی تو 

غیر از تو کسی نیست درین مرز کهن، وای 

ای وای وطن وای


بشتاب که در بازوی تو فرخداییست 

در گردش چشمان تو انوار الهیست 

آیین تو فرماندهی و قلعه گشاییست 

شمشیر تو روشنگر اسرار سماییست 

تاریخ تو ثبت است بهر دشت و دمن، وای 

ای وای وطن وای


جز ،لاله خونبار که روید ز زمینت 

کس نیست نهد گوش به فریاد حزینت 

جز نام خدا نیست دگر نقش نگینت 

تاریخ زند بوسۀ عزت به جبینت 

ای کار تو زینت دهء اعصار و زمن، وای 

ای وای وطن وای


قرآن خدا را به ته پاشنه سودند 

با داس جفا، کشت امید تو درودند 

آمیخته با زهر، فضای تو نمودند 

آثار گرانقدر ترا جمله ربودند 

بر پا و سر شیر به بستند رسن ،وای 

ای وای وطن وای


نی تاج به کار آیدت امروز نه اورنگ 

نی صاحب سرمایه که با سودگران سنگ 

خون دل تو خورده به صد حیله و نیرنگ 

کس نیست که پیروز شود جز تو درین جنگ 

ای بازوی رزمنده زنجیر شکن، وای 

ای وای وطن وای