32

فخری هروی

از کتاب: مقالات دری

سلطان محمد بن محمد امیری یکی از شعراء و مؤرخان و نثر نگاران دری است که متخلص به فخری بوده و از خاک هرات برخاسته است.

فخری در حدود (۹۰۰هـ۱۴۹۳م) در هرات و خراسان زندگانی داشت و یکی از مشاهیر نویسندگان و شاعران عصر بود که به دربار تیموریان هرات نیز پیوسته بود و مؤلف چندین جلد کتب ادبی و تاریخی و علمی است که در آن مواد بسیارمهم و مغتمنی از تاریخ خراسان بدست می آید و هم خود فخری شخصی است که مدتها در هرات و قندهار و سند به دربار شاهان محشور بود و کتب تاریخی و تذکره و منتخبات اشعار و فنون ادبی را نوشته است.

شرح حال این شاعر و نویسندۀ هرات در تذکرها مختصرا آمده و تفصیلی از ان در دست نیست، در سنه ۱۳۲۳ شمسی دانشمند محترم علی اصغر حکمت در مقدمۀ مجالس النقایس امیر علی شیر نوائی شرح حال کوتاهی ازو نوشت بعد از ان مرحوم اختر جوناگرهی مقالت مفصلی را که جامع بسا معلومات مفید است به عنوان روضة السلاطین در کتاب ارمغان علمی طبع پوهنتون پنجاب ۱۹۵۵ به اردو نوشت، که برین موضوع تحقیق جامع و سودمندی شمرده میشود.

چون مقدمۀ مجالس النفایس و این مقالت اختر مرحوم در دسترس ارباب تحقیق و پژوهش است بنابران در اینجا نمی خواهیم مضامین و محتویات آن را تکرار کنیم، اما بعد از شرح حال مختصر فخری و ذکر تالیفات او چند نکتۀ تازه یی را که در آن مقالات نیامده می آوریم و هم نمونۀ اشعار اورا که تاکنون نشر نشده در ذیل مقالت می افزائیم.

فخری در فارسی و عربی و تورکی چغتائی مهارتی داشت، و به فارسی قصیده و غزل و مثنویات و اصناف دیگر سخن می سرود، ولی مقام شعر وی متوسط  است وی در حدود (۹۶۲هـ) بعهد شاهی حسن ارغون و میرزا عیسی خان ترخان از هرات و قندهار به سند رفت و ارادۀ زیارت حرمین و ادای مناسک حج داشت و تا (۹۶۳هـ) در تته پایتخت سند اقامت کرد و به تالیف کتب پرداخت.

بعد از آن غالبا به عزم حجاز رفت ولی تاریخ وفات و مدفنش معلوم نیست از تالیفات او کتب ذیل را می شناسیم:


(۱) لطایف نامه:

 ترجمۀ فارسی تذکرۀ تورکی مجالس النقایس امیر علی شیر نوائی با تزیید شرح حال برخی از شعراء و مجلس نهم که در سال (۹۲۷هـ) ترجمه شده و در سنه ۱۳۲۳ شمسی در تهران کاملا چاپ شد. این کتاب به نام شاه عصر و خواجه حبیب الله وزیر و حکمران هرات  نوشته شده، و این خواجه حبیب الله از پرورندگان اهل هنر بود، که در سنه (۹۲۷هـ) بدرجۀ وزارت فایز آمد وی از دودمان سید شریف جرجانی و مرد دانش پروری است، که در کتاب تاریخ معروف حبیب السیر نیز از طرف خوند  میر به نام او نوشته شد.


(۲) بوستان الخیال:

یا (بوستان خیال) مشتمل بر منتخبات اشعار فارسی که نسخه های خطی آن موجود ولی طبع نه ده است، یک نسخه خطی آن که در سنۀ ۱۲۷۳هـ در (۵۳۹) صفحه نوشته شده در کتب خانۀ مرحوم محمد شفیع لاهوری موجود بود.


(۳) تحفة الحبیب:

مشتمل بر منتخبات اشعار فارسی به ترتیب ردیف الفبا در (۹۱۲) صفحه و چهار مجلس که در آن غزلیات (۱۸۰) نفر شاعر را که به جواب یکدیگر گفته اند تا عصر خوی منتخب کرده و در آخر آن (۸۳) غزل خود فخری و چند غزل امیری پدرش نیز موجود است این کتاب غالبا در (۹۳۰هـ) بنام همان حکمران دانشمند هرات خواجه حبیب الله اهداء شده و دو نسخۀ خطی آن به قول سپرنگر در اودهـ هند موجود بود و یک نسخه نیز در کتبخانۀ مرحوم محمد شفیع در لاهور بود، که غالبا در عصر مولف نگاشته شده اما نخسۀ خطی که در کتب خانۀ تالپوری حیدر آباد سند موجود است، بحکم میر صوبدار خان تالپور (۱۵) جمادی الاولی ۱۲۵۷ هـ در (۶۴۴) صفحه نوشته شده و منتخبات اشعار هم قافیه از سعدی و خسرو و سپاهی و جامی و سلمان و حیدر کلوچ و کامران و غیره دارد و چنین آغاز میشود:

ای نام تو دیباچۀ هر مجموعۀ راز

نازند بنام تو همه اهل نیاز

بر هر ورقی که گشت نام تو طراز 

ماراست دری ز گلشن معنی باز 

اما بعد بر صحایف ضمیر منیر مهر تنوبر ارباب ذکاء و اصحاب شعر دانی  پوشیده نماند، که این حقیر فقیر فخری بن محمد امیر غفر الله ذنوبهما مثنوی:

چنین داشتم روز و شب در خیال

که هر جاست نظمی ز اهل کمال

همه جمع سازم به سعی تمام

نمایم در ان غایت اهتمام 

از انجا گزینم گهر های ناب

مرتب نمایم یکی مخزنی 

ز لعل و درش هر طرف گلشنی 

تماشا گهی بهر اهل نظر 

نمایان دران هر کس راهز 

پسندیدۀ طبع های سلیم

به نظاره اش اهل دل مستقیم 

بحمدلله این دولتم دست داد

با لطاف دستور عالی نژاد

امین شهنشاه ترک وعرب 

حبیب اللهش نام واصف لقب 

بزرگی لباسی ببالای اوست

و گردم ز مسند زند جان اوست

شناسندۀ گوهر نظم ها 

و زان نظم ها را گران شد بها

چنان گوهر نظم را داشت گوش

که شد شاعر شهر جوهر فروش 

زسعدی و حافظ چنان کرد یاد 

الهی که تا چرخ فیروزه قام

باطراف گیتی نماید حرام

به فیروزی بخت فرخنده باد

بایمان جراغ دلش زنده باد!

نوتم درین کتاب شرح حال و آثار (۸۶) نفر شاهان و امرای سخنگوی زبان فارسی و تورکی وارد است و در حدود (۹۶۰هـ) در شهر تته به حضور شاه حسن ارغون اهداء شده که اکنون فقط سه نسخۀ خطی آن یکی در کتب خانۀ برلن و دیگری در پاریس و سومین در پوهنتون استانبول موجود است و از لحاظ تاریخ افغانستان و سند و ذکر شهر یاران سخنگوی افغانستان خیلی اهمیت دارد، و معلوماتی را که درین کتاب فراهم امده در دیگر کتب به نظر نمی آید. و اینک دکتور خیام پور این کتاب را از روی دو نسخه خطی در سال ۱۳۴۵ در (۱۷۹) صفحه از دانشگدۀ ادبیات تبریز به طبع رسانیده است.

(۵) جواهر العجایب:

تذکرۀ شاعرات که در (۹۳۶هـ)بنام جیجی بیگم معروف به ماهم انگه مادر رضاعی جلال الدین اکبر تالیف و اهداء شده و این خانم علم دوست جایزۀ آنرا (۵۰۰) اشرفی داده است ازین کتاب سه نسخۀ خطی در هند موجود و در سنۀ (۱۲۹۰هـ) در لکهنو طبع شده است.


(۶) هفت کشور:

کتابی در تاریخ و اخبار که یک نسخۀ خطی آن در کتب خانۀ شیخ الاسلام عارف حکمت در مدینۀ منوره موجود است، و غالبا فخری آنرا در ایام اقامت بلاد مقدسه نوشته است. و نسخۀ دوم آن در دانشکدۀ ادبیات تهران به شماره (۳۳)موجود است این بود ذکر مختصر آثار فخری که علاوه ازین اشعار متفرقه و برخی مثنویات را هم ارباب تذکره باونسبت داده اند، و منتخبات آن در بوستان خیال و تحفة الحبیب به نظر می آید.


نکات تازه :

در شرح احوال فخری این نکات را برخی نویسندگان نیاورده اند:

۱.فخری علاوه بر شش کتاب سابق الذکر یک کتاب دیگری هم در سند بنام همان شاه حسن ارغون متخلص به سپاهی " نوشته بود، که صنایع الحسن) نامداشت، و موضع آن صنایع ادبی و علوم فصاحت و بلاغت از قبیل بیان، بدیع، عروض قافیه و غیره بوده و یک نسخۀ خطی این کتاب در کتب خانۀ خدا بخش پتنۀ هند موجود است چون سالها اقامت فخری در سند (۹۶۲-۹۶۳هـ) بود، بنابران باید گفت که صنایع الحسن نیز تالیف همین اوقاتست.

۲.کتاب تحفة الحبیب را فخری در حدود (۹۳۰هت) در هرات به نام خواجه حبیب الله وزیر دانش دوست هرات نوشته بود، درین کتاب اشعار (سپاهی) نیز انتخاب شده که همین شاه حسن ارغون، حکمران با ذوق و ادب پرور قندهار و سند بن شاه بیگ ارغون متخلص به نفسی متوفی (۹۲۸هت) باد و ازین ظاهر است که قبل از سال (۹۳۰هـ) هم فخری در هرات با سپاهی روابط دوستانه داشته و بعد از آنکه در بار هنر پرور هرات از بین رفت، فخری بنا بر سابقۀ دوستی در سند به حضور شاه حسن ارغون پیوست که درین وقت بعد از وفات پدرش شاه بیگ براریکه سلطنت سند نشسته بود، و چراغ ادب و هنر دوستی را در آن سر زمین افروخته.

۳.فخری دیوان اشعار هم داشته، وتقی الدین اوحدی در عرفات العاشقین گوید: دیوانش قریب به پنجهزار بیت در اگره بنظر رسید.

۴.چون اشعار فخری و پدرش امیری قبلا نشر شده و در مقدمۀ مجالس النفایس به حوالۀ ریاض الشعراء والۀ داغستانی فقط هشت بیت فخری را آورده اند (ص کط) بنابران درینجا برخی از اشعار پدر و پسر را می آوریم، این اشعار را دانشمند گرامی حسام الدین راشدی از نسخۀ تامپوری تحفة الحبیب خطی نقل گرفته و به نگارنده لطف فرموده بودند:

یک بیت امیر هروی (پدر فخری):

باز ای چه فتنهاست که از قامت تو خاست

ای سرو راست گوی که باز این چه فتنهاست


انتخاب از چند غزل فخری:

مرا تو جانی و دل در غمت چنان تنگست

که درویش ز تو گوئی هزار فرسنگست

چه عیب نام به دیوانگی مرا که مدام

جدا ز دولت و ملت به بخت خود جنگست

مرنج شب زغمت گر فغان کند (فخری)

که بوستان ترا بلبل شب آهنگ است

*** 

کسان که دل بسر زلف دلبران بستند

برون ز دام بلا نیستند تا هستند

فغان ز طالع و بختم که در ریاض امید

کدام خار به پای دلم که نشکستند

با تو هر گاه دلی را که چو من کار افتاد

میتوان گفت که کارش بخدا افتاده است

بهوایت چو  خزان ریخته ای گل پروبال

بلبل زار که بی رنگ و نو افتاده است


از یک قصیدۀ فخری:

آمدبهار و لاله و گل در برابر است

وقت نوای بلبل و هنگام ساغر است

باد صبا بباغ، هوای بهار داد

همجون دم مسیح صبا فیض گستر است

دیای گل نشین و مخور غم ز روزگار

می در پیاله ریر که روزی ما مقدر است 

لطف خدای شاه حسن آنکه بر سرش