بیت الاحزان
از کتاب: دیوان محجوبه هروی
، غزل
هر شب از زلفت پریشان میشوم
از غمش چون مار پیچان میشوم
بی گل رویت روم گر در چمن
گوئیا در چا زندان میشوم
از غمت ای لیلی شیرین ادا
ساکن کوه و بیابان میشوم
هردم از هجران ان سرو سهی
همچو قمری زار و نالا میشوم
هر شی گویم که ترک وی کنم
چون شود فردا پشیمان می شوم
از غم یوسف در بیت الاحزان میشوم
لعل تو در می فشاند در جواب
من ز دیده گوهر افشان می شوم
شاید ارکیوان غلام میشود
چون کنیز قطب دوران میشوم
تا رسد«محجوبه» را انفاس قدس
مخلص آن شاه جیلان میشوم