مستوره غوری
نام او حور النسا و دختر میر سید اعظم است مشارالیها در سنه ۱۲۱۱ هجری شمسی در قریه برچمن خود با عرصه وجود نهاد و تاپایان عمر از آنها بسر برده به بی بی سفید پوش شهرت داشت .
خودش راجع خود چنین می گوید :-
نسب از خوا به زورم بود حور النسا اهم تخلص گشت مستوره ره بملک غور ماوایم
حور النسا تا آخر شوهر نکرده در سنه ۱۲۴ هجری شمسی ۱ وفات نمود و در کوه زوردفن شده این شاعره دیوان مکملی بنام تحفه العاشقین و مفرح المسلیمن که دارای سه و نیم هزار بیت است ۲ دارد . اینک دو غزل او :-
غزل
دل عشاق گرد عارضت مستانه می رقصد بلی چون شمع روشن شد دو صد پروانه می رقصد
به هر جا پرتو نوری زانوار خدا باشد یکی در مسجد و دیگیر پی میخانه می رقصد
مگر نقاش در بتخانه زد نقش جمال تو که از شوق تو می بینم بت و بتخانه می رقصد
مرا دیروز واعظ وعظ ترک عشق می فرمود شکست امروز پیمان برسر پیمانه می رقصد
دلم چون دام زلف و دانه خال می بیند ز ترس دام می لرزد ز شوق دانه می رقصد
مگر باد صبا از چنین زلفش نگهتی دارد مگر بلبل در گلستان ، جغد در ویرانه می رقصد
که باشد در پس پرده نوای دلبری دارد ز آوازش ببین مستوره را دیوانه می رقصد
غزل
بتی د اردم که با ناز و ادا گیسور ها کرده میان چون نیشکر بسته دهان چون غنچه وا کرده
فرو هشته نقاب از رو مکحل کرده دو جادو کشیده وسمه برابر و سر انگشتان حنا کرده
پری رویی جفا جویی بسان خویش بدخویی به تیر غمزه هندویی چه خونریزی بپا کرده
به حال عاشق مسکین جفا چندان نمی گردد بسان مردمک گویا درون دیده جا کرده
۱پشتنی میرمنی صفجه ۱۵۶.
۲ پشتنی میرمنی صفحه ۱۵۷ .
«۷۶»
به حال عاشق مسکین جفا چندان چرا داری که مسکین عمر خود را بر سر کوی وفا کرده
فلک بویی ندارد از مروت ای پری پیکر ویا دوران نصیب من غم و رنج جفا کرده
بگو مستوره این دنیا نباشد جای آسایش
وگرنه ابن مریم از چه روجا در سما کرده