نتیجه و انتقاد
دورۀ شاهنشاهی گورگانی های بابری هند در افغانستان بهترین مظهر آزادی خواهی و حریت پسندی ملت افغان بشمار میرود، زیرا ملت افغان در عصر دراز بین کوهسار خود آزاد بوده و به امور داخلی و حیات ملی کسی دخلی نداشت و روسای ملی در بین عشائر خویش متحدانه سمت فرماندهی داشتند ولی بابر چون از افغانستان بهند میرفت و شاهنشاهی خویش را در آن سواد اعظم اساس می نهاد خواست که آزادی داخلی ملت پښتون را نیز از بین بر دارد، و این ملت آزاد کوهسار را مسخر سازد، بنابران چندین بار با قبایل پښتون در آویخت و از همان محاربات آزادیخواهی ملی این جامعه سلحشور و دلاور تا اواخر دورۀ مغول مدت دونیم قرن دوام کرد، و پادشاهان مغول و صفویان منتهای قدرت عسکری خود را درین کوهسار بخرچ دادند.
مخفی نماند که ملت افغان درینوقت به کوهسار خود قناعت ورزیده و دست اجنبی را بران مسلط نمی خواستند،ولی چون شاهان مغول وصفویان می خواستند که آن را نیز مستعمرۀ خویش سازند، بنابران افراد ملت دلاور هم مدت دونیم قرن در میدان ایستادند، و دست اقتدار اجنبی را کوتاه کرده رفتند که دفاع های مردانۀ این ملت شیردل را در مقابل پادشاهان اقتدار طلب مغول در شرح حال شاهان و نیز در مبحث حرکات ملی شرح داده ایم .
این را هم باید علنا گفت: که پادشاهان مغول در نتیجه رویۀ عنودانه که با این ملت نمودند از طرف افغانهای بنظر نفرت و استکراه دیده شدند، و همواره روح ملی افغان از ترکتازی های و مظالم جانگداز مغول شکوه داشت. مثلا در ادبیات ملی میخوانیم شعراء و ادباء که لسان ملت اند همواره مظالم این تودۀ ستمگار را آشکارا ساخته، و نفرت خود را در لف اشعار خود ظاهر کرده تند حتی درین دوره در مقابل کلمۀ ملیت (پښتونواله) که نزد افغانها مطابق به عنعنات ملی ما مجموعۀ اوصاف و کردار نیک انسانی است، مغلواله یعنی مغولیت مجموعۀ ظلم و قساوت و اخلاق نا پسندیده و خونخواری و وحشت شمرده شده است. ادب ملی ما نام ( مغل) را همواره مرادف ظلم و تاریکی و خرابی وویرانی و اندوه و کلفت بقلم داده و روح ملی را ازین کلمۀ تاریک و مظلوم منضجر نشان داده است.
وقتی ما در ادب ملی پشتون سیر کنم به بسی از اینچنین مثالها میر خوریم مثلا خوشحال خان قاید معروف افغان در وصایای آخرین خودگفت:
--مرا در جائی دفن سازید که سایۀ مغول بر حاکم نیفتد و گرد سم ستوران مغول را بدانجا راهی نباشد--
حمید ماشو خېل شاعر ملی ما مغول را چنین با حزن و اندوه التزام. میدهد:
پر تمام جهان قراره قراری ده
پر حمید دغم مغل ردو خاته
در جای دیگر نیز مغلواله را چنین قدح می نماید:
یو به نه سم مغلواله در رقیب سنا
په رشتیا که زیږولی پښتنې وم
این نفرت و استکراخ از مغول و مغولیت در حقیقت از تاخت و تاز وحشیانۀ چنگیز و تیمور در خون و روح ملت افغان جای گرفته بود، مثلا اکبر زمینداوری معاصر تیمور لنگ گفته است:
دمغولو تمر هسي په اور و سوم
چي به هېر په دې ماتم زمينداور کړم
تاخت و تاز قساوت کارانۀ بابر و اخلاقش در کوهسار پښتونخوا طوریکه روحیۀ نفرت را از آنها در بین ملت افغان تقویت داد، همان قسم روح آزادی خواهی و عزم نگهداری کوهسار را نیز تحکیم و استواری بخشود و مغولها تا که بودند نتوانستند با دل خوشی برین صفحات حکمرانی کنند.
بنابران نویسندۀ تاریخ ملی افغان حق دارد که بحکم این قضایا شاهنشاهان گورگانی دهلی را کایوس های ظلم ووحشت و خونخواری در افغانستان بشناسند، و دورۀ آنها را از نقطۀ نظر ملیت و منافع ملی تاریک و نامیمون و هولناک بقلم دهد.
اکنون تابلوی مفصل پادشاهان و شاهزادگان بابری را نوشته و در مقابل هر یک سنوات هجری قمری نشان داده می شود درین تابلو (و) سنه وفات، (ج) سنۀ جلوس، (ق) سال قتل را معنی میدهد، و پیش از نامهای کسانیکه بشاهی رسیده اند اعداد بترتیب جلوس نگاشته شده است(۲).