138

اهداء قرآن

از کتاب: سرود خون

قاصد آمد مطلب دیگر بلب 

داستانی دور از باور بلب 

آری از باور بسی دور است دور 

دیدن از خورشید ظلمت جای نور 

جای عطر از گل شمیدن بوی گند

از شکر حنظل چشیدن جای قند 

جای انفاس دل انگیز حیات 

از مسیحا سر زدن بانگ ممات 

سر زدن از پردۀ گل نیش خار 

رنج سر ما دیدن از باد بهار 

آمدن وقت سحر از طرف باغ

از گلوی بلبلان فریاد زاغ 

یا شنیدن از کنام شرزه شیر

نالۀ درد آور روباه پیر 

آنچه زین ها دور تر از باور است

داستان جانخراش از هر است 

پرورشگاۀ مهین استاد ها 

مصدر تبلیغ ها ارشاد ها 

از هر آن ایوان امت را عماد 

کشور اسلام را بنگاه داد

کعبۀ تقوا و بنیان ادب 

هم عجم امیدوارش هم عرب

از گریانش دمیده آفتاب 

ز آستینش سر زده صد انقلاب 

هر رواقش جلوه گاه ماه و مهر

بام آن بالاتر از بام سپهر 

خشت خشتش فضل را گنیجنه ئی 

سنگ سنگش عشق را آئینه ئی 

درسگاه سید والا تبار 

انقلاب شرق را بنیان گذار 

خاتم بخت مسلمان را نگین

مهد غیرت  خانۀ مرد آفرین 

من شنیدم هیئتی زان جای پاک

از حریم قدس آن فرخنده خاک 

جبهه سایان رفته نزد  کارمل 

بهر تحفه برده قرآن در بغل 

این اهانت بر قوانین خداست 

خنده بر ناموس دین مصطفی است

چیست قرآن مظهر نور خدا 

مؤمنان را آفتاب اهتدا 

گر بکوه آید فرود این آفتاب 

کوه لرزد از کمال اضطراب 

هر یکی بیند در آنجا طور را 

کس نه بیند جلوه گاه نور را 

هر یکی بیند در آنجا طور را 

کس نه بیند و سیدش بیدار نیست 

ای دریغا چشم موسی وار نیست 

مسند است و فر سلطانیش نیست 

ای بسا شب ها که ریزد بر زمین 

خون پاک مادران نازنین 

ای بسا دختر که مانده بی دریغ 

گردن خود را ز غیرت زیر تیغ 

ای بسا قرآن که این شداد ها

سوختند از آتش بیداد ها

ای بسا روزی که این قوم خبیث

در مزابل مانده اوراق حدیث 

ای بسا مسجد که گشته رقص گاه

بی خدای بی ادب را پایگاه 

شهر ها در شهر ها ویران شده 

زندگی  با مرگ همدستان شده

ای بسا طفل یتیم بیگناه

در بیابان مانده دور از سر پناه

از کنارم گرم مادر گشته دور 

در دلش خون در نگاهش مرده نور 

آبها با زهر گردیده قرین

خاک با خون بشر گشته عجین

تخلهای سایه دار بارور

از زمین با ریشه گردیده بدر 

اندرین شام سیاه شوم تار

روز ها هول زای مرگبار 

ما ز ازهر چشم یاری داشتیم 

آرزوی غمگساری داشتیم 

آنکه با ما بود در آغاز کار

در جهاد حق شریک افتخار 

من برانم کاین صدای ناشناس 

نیست از ابنای آن مینو اساس 

این صدا از دستگاه دیگر است

دور از شآن رفیع از هر است

مؤمن روشندل صاحب ضمیر

عزت قرآن چسان بیند حقیر