در بیان رفتن غازیان جلادت نشان
در بیان رفتن غازیان جلادت نشان (۱) در قلعۀ مکناتن صاحب بهادر و جنگ کردن بافواج انگریز
مبارز قلم تیر رقم که معرکه آرای میدان سخن و ریست در عرصۀ این مدعا چنین جلوریز بیان میشود که: هر گاه چنین نوشتۀ اولیای دولت بخدمت مکناتن صاحب وزیر اعظم رسیده، همانوقت بر تیارگی فوج حکم داد، که همه مسلح و مکمل گردیده، توپها را بر برجهای قلعه سوار (۲) نموده، تمام فوج که بیرون قلعه افتاده بود همراه خود گرفته داخل اندرون قلعه شده، و دوازده قلعه بند کرده حکم داد که: هر گاه غازیان افغانان یورش بر قلعه آوردند، همانوت توپها را شلک نمایند و افغانان را نگذارند که نزدیک قلعه بیایند.
چون عالیجاهان عبدالله خان و امین الله خان غازیان دیدند، که مکناتن صاحب معه فوج اندرون قلعه رفته توپها را بر برج قلعه سوار ساخته، درینصورت عالیجاهان ممدوح مستعد گردیده، اراده رفتن جانب قلعه نمودند.
درین اثنا بسبب شنیدن نغمۀ دلکشای غزاف مردم افغانان بهادران از هر چهار طرف خیزان و رقص کنان طبل شادی و شادمانی زنان، نزد عالیجاهان موصوف حاضر آمدند.
------------------------------------------------------------------
(۱)الف: جلادت بیان
(۲) الف: قلعه برپا نموده.
چون جمعیت غازیان موفوره گردیده، همانوقت عالیجاهان مذکور بر کوهیکه متصل قلعه بود، بالا رفته علم محمدی [ص] نصب نمودند. و تمام افواج غازیان زیر علم مذکور صف آرائی نموده اقامت گرفتند، و یکبارگی بجلدی تمام شلک تفنگ ها بر قلعه نمودند.
هر گاه صاحبان انگریزان غلبۀ غازیان افغانان ملاحظه نمودند، بعده بافوج خود حکم مقابله دادند جنرل سیل(۱) صاحب بهادر افواج خود بهمراه گرفته از قلعه برامده در میدان مصاف رسیده صفوف لشکر آراسته حکم جنگ داد.افواج انگریز بموجب حکم شمشیر ها از نیام کشیده و علم ساخته جانب کوه بر غاازیان جلادت نشان بر اسپان سوار گردیده و فاتحه خوانده شمشیر های آبدار از غلاف بر آورده، " یا چار یار یا چار یار" کنان، و بزبان صدق ترجمان گویان، از بالا کوه بزیر امدند، و مانند دود در اتش جنگ پیچیدند . در یکدم صدها از افواج انگریز، علف تیغ بیدریغ غازیانه شدند.
فی الواقعه داد شجاعت و مردانگی که غازیان درین جنگ نمودند توصیف آن از تقریر زبان قلم بیرون است. و فوج انگریز بهادر نیز ا جلادت و دلیری قصوری نکردندف که بسیار از غازیان طعمۀ نهنگ شمشیر آنها گردیده، جرعه نوش باد، شهادت شدند و هزار ها مجروح و سرخ روی گردیدند.
------------------------------------------------------------------------
(۱)الف: سین [؟]
اخر غازیان از میدان رزم پس پای شدند، و جانب کوهستان رفتند. افواج انگریز بهادر بعد این فتح ابواب مسرت و ابتهاج بر چهرۀ حال خود مفتوح ساخته امده داخل قلعه شدند. روز دوم هر گاه مبارز آفتاب پای نور و ضیای در میدان سپهر گذاشته، با عالیجاهان عبدالله خان اچکزی و امین الله خان لوگری در باب غارت نمودن گدام باهم مشورت نموده، معۀ جمعیت لشکر ظفر پیکر برسم ایلغار بر گدام رسیده، تا محافظین گدام معارک آرای شدند. از بس آواز تفنگ ها گویا نمونۀ محشر برپا گردیده. آخر غازیان نصرت مند ویلان همت بلند، یکبارگی بر فوح انگریز حمله آورده، بسیاری را رهگرای مطموره (۱) نیستی نموده، تمام اسباب گدام از جنس غله و غیره همه در حیز تاراج آوردند.
عالیجاهان مذکور بعد حصول این فتح و فیروزی تشریف فرمای یک قلعه که متصل قلعه شاهی بود گردیده، سامان گدام مغروته (۲) در آن قلعه نگاه داشته بلا فرصت طرف قلعۀ صاحبان انگریز گوله های تفنگ زدن گرفت. هر گاه صاحبان انگریز دلیری و شجاعت از غازیان ملاحظه نمودند نهایت (۳) در ششدر حیرانی آمدند. جنرل سیل صاحب بهادر که مرد دانا و بهادر بود پیش مکناتن صاحب بهادر رفته عرض کرد که : اگر حکم
---------------------------------------------------------------
(۱)مطموره= مدفن و جای زیر خاک نهادن و ته خانه [غیاث] .
(۲)مغروته= غارت شده، الف: مفتوحه.
(۳)الف: بغایت .
باشد که بعالیجاهان مذکور جنگ نموده قلعه را گرفته شود. صاحب مذکور حکم جنگ داد.
بعده جنرل سیل صاحب بهادر، فوج ظفر موج بهمراه خود گرفته، طرف قلعۀ مذکور رفته، اولا بعالیجاهان مذکور پیغام فرستاد، که مناسب همین است که قلعه را خالی نمایند و الا بزور جنگ قلعه را تسخیر نموده خواهد شد.
عالیجاهان مذکور گذاشتن قلعه را ناگوار دانسته، زیاد از سابق اقامت پذیر گردیده در این صورت صاحب بهادر [از] هر چهار قلعه را محاصره نموده، برجهای قلعه را بضرب اتواب چون کاغذ بادی بر باد. و از هر چهار طرف قلعه را گوله ها زدن گرفت.
عالیجاهان مذکور از روی مصلحت به جوان مردی و همت از قلعه بیرون برامده مقابله کنان متوجه کوهستان گردیدند. از آن بعد فوج انگریزا داخل قلعه شده، نقارۀ فتحمندی بلند آواز نمودند و تمام اسباب گدام که غازیان بغاوت آورده بودند دستیاب شدند.
وزیر اعظم مکناتن صاحب بهادر از شجاعت و حسن تدبیر جنرل سیل صاحب بهادر بسیار خوشوقت گردیده، از روی انصاف خلاع فاخره بصاحب موصوف عنایت نمود. و از این فتح [و] فیروزی ابواب نشاط و اسباب وانبساط بر چهرۀ حال صاحبان افواج مفتوح و آماده گشت. بعد این فتح مدت پانزده روز در گلستان شهر کابل، گلهای امن و امان از نسیم آرام متبسم شدندف و خار شر و فساد در پای استراحت احدی و فردی نخلید، و کسی از سرکشان غازیان سر سرکشی از گریبان فساد بالا نکردند.