محد قلی برلاس
به مجرد اعلان پادشاهی جلال الدین اکبر در هند دو واقعه مهم پیش میشود که از نظر ارتباط با کابل و بالاحصار از ذکر آن ناگزیر .هستیم. این دو واقعه یکی بغاوت ابوالمعالی و دیگری جنبش سلیمان میرزا از بدخشان و حمله او بر کابل است. ابوالمعالی از سادات ترمذ بود که در عصر همایون مقام و شهرت زیاد داشت در آغاز جلوس جلال الدین اکبر در اثر غرور و و تخلف قدرت زیاد سر بلند کرد و مدتی در لاهور محبوس شد. برادرش میرهاشم را که حاکم کهمرد، غوربند و ضحاک بود منعم خان صوبه دار کابل و اتالیق محمد حکیم میرزا به الطایف الحیل بکابل خواسته محبوس .نمود ابوالمعالی چندی بعد از محبس لاهور فرار نموده متوجه کابل میشود که از آن بجایش ذکر خواهم کرد. واقعه دوم جنبش سلیمان میرزا و محاصره کابل .است سلیمان میرزا پسر خان میرزا پسر سلطان محمود پسر سلطان ابوسعید کورگان کسی است که در صفحات قبل این اثر بکرأت از او اسم برده شده و از موقعیکه همایون در آگره به تخت نشست و هنگامه برادران را با اعطا حکومتهای ولایات تسکین داد. بدخشان را بیکی از بچه های خاله خود سلیمان میرزا تفویض کرد و نامبرده با انواع سرکشی ها بالاخره تا زمان وفات همایون در بدخشان ماند.
در موقعیکه جلال الدین اکبر به پادشاهی رسید سلیمان میرزا که پادشاه را خورد سال (جلال الدین اکبر در ین وقت ۱۴ ساله بود) و محمد حکیم میرزا را که در کابل بود، طفل میپنداشت (حکیم میرزا دو یا دونیم ساله بود) در صدد حمله از بدخشان به کابل برآمد میگویند که در طرح این نقشه نسبت به سلیمان میرزا زنش حرم بیگ که به ولی نعمت مشهور بود سهم بیشتر داشت. حرم بیگ در روز های اولیکه همایون رهسپار هند شده بود برای ادای مراسم تعزیت میرزا هندال بکابل آمده و همشیرههای همایون مانند گلچهره بیگم و گلبدن بیگم از مشارالیها استقبال کردند حرم بیگ زن سلیمان میرزا بواقع از زنان مدبر، جسور و هنگامه جو بود و قدرت زیادی در بدخشان احراز کرده بود همین کسب قدرت باعث بستن بعضی اتهامات هم بوی شده بود چنانچه میرزا ابراهیم پسرش، مامای خود حیدر بیگ، برادر حرم بیگ را به حساب همین اتهامات بقتل رسانید و حرم بیگ بفکر حج و ظاهر رنجیده برای ادای تعزیت بکابل آمد و اوضاع حرم سرای و قلعه بالاحصار و شهر کابل را مطالعه کرد و شوهر و پسرش سلیمان میرزا و ابراهیم میرزا بالاخره از کرده خود پشیمان شده حرم بیگ را به بدخشان خواستند. عندالمراجعه به بدخشان حرم بیگ شوهر خویش سلیمان میرزا را به حمله کابل تشویق و تحریک کرد تا اینکه همایون وفات کرد و جلال الدین اکبر تازه به پادشاهی رسیده بود که سلیمان میرزا به کابل حمله آورد.
قراریکه پیشتر دیدیم کابل درین وقت بدست منعم خان اداره میشد که هم عنوان صوبه داری داشت و هم اتالیق محمد حکیم میرزا برادر کوچک جلال الدین اکبر بود. منعم خان فوری در صدد دفاع از قلعه کابل برآمد در باره و بروج قلعه مرمت کاری هائی را شروع کرد اینک شهادت متن اکبر نامه (۹۴) :
"منعم خان چون بر حقیقت کار اطلاع یافت به مقتضای عقل دور اندیش خود به جنگ صف قرار نداده بسر انجام قلعه داری اشتغال نموده دل بر تحصن نهاد و به تعمیر شکست و ریخت قلعه کابل و مرمت برج و باره پرداخت و پیش از آنکه میرزای فتنه سگال در حوالی کابل غبار تفرقه انگیزد، حقیقت شورش انگیزی و حسد اندوزی را عرضه داشت کرده بدرگاه گیتی پناه فرستاد میرزا کثرت خود را و قلت اولیای دولت را در نظر کوتاه بین آورده کوچ به کوچ اوائل سال اول الهی (که واسط بهار بود) آمده کابل را محاصره نمود و در صدمه اول اثار تسلط افساد ظاهر ساخته بجنگ و جدال قدم پیش نهاد و میان کابلیان حقیقت گذار بدخشیان جرئت نشان هنگامه کارزار گرم شد و اتش گیر و دار زبانه زدن گرفت هر روز جوانان کار طلب از جانب میرزا سلیمان بپای قلعه رفته داد دلیری و دلاوری میدادند و پا از اندازه بیرون نهاده به دروازه می تاختند و اخلاص منشان کابل در محافظت قلعه کمال اهتمام بجای آورده از بالای حصار بضرب توپ و تفنگ چاره کار این بی اعتدالان مینمودند و بهادران شیردل چابک پای از قلعه بر آمده داد جلادت و شهامت میدادند چون این نبرد آزمایان اخلاص پیشه اعتماد بر اقبال ابد پیوند حضرت شاهنشاهی داشتند با وجود افزونی مخالف مظفر و منصور میگشتند و هیچ اندیشه بخاطر حق گزین این طبقه راه نمی یافت."
در ین متن (از شکست و ریخت قلعه کابل و مرمت برج و باره) آن ذکری رفته و چون واقعه حمله سلیمان میرزا بر کابل و دفاع منعم خان در سال اول جلوس جلال الدین اکبر در سال ۹۶۳ بعمل آمده بهار این سال را در فهرست تاریخ های مرمت کاری باره و بروج قلعه کابل یا بالاحصار یادداشت باید نمود.
منعم خان که تنهائی خود و شدت عمل سلیمان میرزا را خوب احساس کرده بود از آغاز امر از جنگ صف به صف صرف نظر نموده و به فکر دفاع بالاحصار کابل افتاد شکست و ریختهای قلعه کابل که وی به مرمت کاری آن اقدام کرده حتماً در نتیجه جنگهائی بعمل آمده بود که میان کامران میرزا و همایون میرزا در ۹۵۴ ده سال قبل واقع شد و شرح آنرا در صفحات قبل خواندیم، در روزهائی که بالاحصار کابل در محاصره افتاده بود محمد حکیم میرزا برادر جلال الدین اکبر، ماه چوچک بیگم مادر حکیم میرزا حمیده بانو بیگم مادر جلال الدین اکبر، خواهران همایون گلچهره و گلبدن همه در بالاحصار بودند و جلال الدین اکبر به مجرد رسیدن از لاهور به دهلی جمعی را مرکب از محمد قلی خان برلاس، شمس الدین محد خان اتکه و میرزا حسن خان و میرزا خضر خان هزاره و بابوس و خواجه جلال الدین محمود بخشی با دسته سپاه بطرف کابل فرستاد تا زنان خانواده پادشاهی را از کابل به دهلی ببرند این جمعیت در راه بود و از رود سند نگذشته بود که کابل محاصره شد جنگ میان منعم خان صوبه دار کابل و سلیمان میرزا در پیرامون بالاحصار در تمام بهار سال ۹۶۳ جریان داشت بدخشی ها حمله ها کرده خویش را به دروازه قلعه میرسانیدند و از داخل حصار با فیرهای توپ و تفنگ از نزدیک شدن یورش آوران جلوگیری بعمل میآمد. بالاخره سلیمان میرزا، قاضی خان بدخشی را برسم ایلچی به درون حصار فرستاد. منعم خان به امید رسیدن کمک از جانب جلال الدین اکبر از هند ایلچی را به ناز و نعمت نگهداشت و ضمناً گوشهای وی را از کثرت آذوقه و جبه خانه و مهمات جنگی در داخل حصار پر کرد و آنگاه وی را رخصت نمود چون در این فرصت هیئتی که از جانب دهلی برای بردن زنان حرم پادشاهی می آمد به کناره های نیلاب (سند) رسیده و آوازه حرکت ایشان بطرف کابل مسموع شد، سلیمان میرزا حاضر به صلح نشده بار دیگر ایلچی خود قاضی خان بدخشی را به اندرون قلعه بالاحصار فرستاد و شرایطی پیش کرد که قرار آن نام وی در خطبه خوانده شود و خاک های آنطرف آب باران (یعنی آبهای مشترک غوربند و شتل و سالنگ و پنجشیر) جزء بدخشان و داخل قلمرو وی باشد منعم خان هر دو شرط را پذیرفته در یکی از مساجد بالاحصار اسم سلیمان میرزا را در خطبه خواندند. سلیمان میرزا سپاه خود را از عقب دیوارهای با الاحصار عقب کشید و حین رسیدن به آب باران مقدم بیگ یکی از کسان خود را در آنجا گماشت و خود جانب بدخشان رفت. دروازههای قلعه بالاحصار باز شد جمعیتی که برای بردن زنان دودمان شاهی مغلی خیال آمدن کابل داشتند وارد بالاحصار شدند و زنان دودمان بابری که در آن میان حمیده بانو بیگم مادر جلال الدین اکبر و دختران بابر گلچهره و گلبدن بیگم و بعضی های دیگر بودند آماده حرکت بطرف هند شدند.
منعم خان صوبه دار کابل شهر را به محمد قلی خان برلاس که با هیئت مذکور آمده بود، سپرده خود حاضر به همراهی کاروان زنان شد ولی بعد از جلال آباد از حدود کتل ستاره که تعیین موقعیت آن دشوار است فسخ عزیمت هندوستان نموده بکابل مر اجعت کرد میرزا محمد حکیم میرزا و والدهاش و همشیره اعیانی اش بنابر امر جلال الدین اکبر پادشاه در کابل ماندند در ین موارد متن اکبر نامه چنین است :
"... منعم خان (که ممالک کابل به صفت او انتظام داشت) نیز بر افزونی دولت و فراوانی سامان هندوستان نظر داشته در ملازمت حضرات قدسی سمات روانه هندوستان شد تا هم در راه بدرقه این قافله مغلی شود و هم در هندوستان خدمات شایسته بتقدیم رسانیده رونق افزای کار خود گردد و کابل را به کاردانی و سربراهی محمد قلی خان برلاس (که بطریق کمک از درگاه مغلی آمده بود) سپرد و میرزا محمد حکیم با والده ماجده و همشیره های اعیانی خود بموجب حکم حضرت شاهنشاهی در دار النشاط کابل مانده و بخواجه جلال الدین محمد بجوق حکومت غزنین قرار یافت چون قافله اقبال بعرصه جلال آباد رسید و بجهت سامان بعضی اسباب سفر روزی چند توقف اتفاق افتاد درین اثنا منهیان درگاه قضیه استیلای بیرام خان و کشتن تردی بیگ خان به تفصیل رسانیدند. بنابران منعم خان فسخ عزیمت هندوستان لایق حال خود دید و حضرات را بدرقه شده از کتل ستاره گذراند و از انجام رخصت گرفته بکابل آمد و چون منعم خان بکابل رفت محمد قلی خان را رخصت هندوستان داد و بعد از ان امرا و سائر جان سپاران درگاه در خدمت هادوج اقبال حضرت مریم مکانی زمام راحله عزم و عنان قافله توجه بمستقر خلافت منعطف گردانیدند."(۹۵)