غاوردان یا بغاوردان ؟
در جمله فر آورده های مدنیت انسانی، که فرهنگ و زبان و نسلهای بشری در آن بوجود می آید و پرورده میشود، اماکن و بلاد و ساحات حیات بشریست که شناسایی رجال تاریخ به انتساب باین بلاد ممکن میگردد، و آنچه در یک ساحه بشری خلق گردیده و آن ساحه امروز جزو یک مملکت است تمام آن مواریث مایه تاریخ و فرهنگ مردم آن کشور شمرده میشود، و بنابرین حفظ نامهای قدیم بلاد و اماکن جغرافی، از کارهای بسیار نافع است که با آن تاریخ و فرهنگ آنجا معرفی میگردد و جزو مواریث مردم همان مکان شمرده میشود.
در نامهای بلاد و اماکن بمرور زمان دیگر گونه گی نیز روی میدهد که در تحت عوامل مکانی و لسانی و اداهای لهجوی محلی، یا احیانا به تصحیف کاتبان و طبقه میرزایان بی سواد واقع میگردد. مانند اینکه اجرستان (و جیرستان تاریخی ) را حجرستان، و ارغستان را ارغستان، و کرتها را قرطهای مینوشته اند، یا تورخم پشتو را طورخم و نام توره باس را طره باز، و نام بسیار تاریخی مهراب کابلی را محراب و گزیر را گریو و پنجوایی را پنجبائی و لال پوره را لعل پور و پشین را پشنگ و صد ها چنین تصحیفات را بر کمک مظلوم تاریخی آن از بین میزود ووقایع و کسانی که منسوب بدان اماکن و بلادند و جزو تاریخ فرهنگ این سرزمین بشمار می آیند، نزد مردمان فردا و ایندگان، نا آشنا و مفقود می مانند و در نتیجه بسا از مفاخر تاریخ و فرهنگ از دست میرود.
مثلا:با تغیر نام اسفراز، تمام آن علماء و مشاهیریکه باین سر زمین منسوبند و جزو تاریخ مااند، پیش آینده گان ناشناخته می مانند و آنچه را تاریخ بما سپرده عمدا از دست میدهیم.
این کار در نشر و طبع شروح احوال مشاهیر و ترتیب و انتشار متون قدیم اهمیتی بسزا دارد، و باید آنچه در بین قدماء شهرتی بنا می داشته، آن نام را همانطوریکه تاریخ و گذشتگان ما ضبط کرده اند حفظ کنیم و در آن مطابق بذوق و باشنیدگی امروز تصرفی نکنیم. و اگر هم در نامی امروز تغییر وارد شده باشد، در پاروقی این نام جدید را شرح دهیم تا آینده گان به تخلیط و التباس گرفتار نیاید.
در حوالی نزدیک هرات جایی بود بنام بغاوردان، که ذکرش در طبقات الصوفیه خواجه عبدالله انصای و نفخات جامی و برخی از کتب جغرافیا و رجال آمده است:
در طبقات الصوفیه گوید:
با حفص بغاوردان پاس از شب برپل خفته میگفت ... (ص ۲۶۷)این سندیست که به خود هرات و پیر هرات، پیش از سنه ۴۸۱ق یعنی بزمانه پیش از وفاتش که یکی از مریدان امالی اورا در طبقات الصوفیه می نوشت تعلق دارد. و در کتابخانه نور عثمانیه استانابول مکتوبه ۶۷۱ق ) و در مخطوطه کتابخانه نور عثمانیه (استانبول سنه ۸۳۹ق) و مخطوطه کلکته (پیش از ۱۰۱۵ ق در هند) نام بو حفص بغاوردان را باضافت و باتصال حرف اول بدوم که جزو اول نام باشد- نه (به) ظرفیه نوشته اند، که برخی متاخران آنرا جدا ساخته اند.
اینکه من بغاوردن را شکل اصیل کهن این نام دانم، چند دلیل دارد:
۱.کلمه قدیم بغ=بگ که در اوستا و فرس قدیم و سنسکریت و پهلوی و پشتو و هم در کتی های زبان کوشانی افغانستان و هم در زبان روسی و برخی السنه آریایی اروپا بمعنی عظیم و بزرگ و خدا و مجازا صفت حکمرانان بوده، بطور پیشوند (پری فکس) در آغاز بسی از نامهای جغرافی و القاب و اسمای اعلام آمده که نظائر من باب انتساب اماکن یا اشخاص به خداوند بزرگ یا مجازا به حکمداران مقتدر نهایت فراوان است مانند اسمای اماکن: بغلان، بغنی، بغران، بغشور بغداده (روستایی در مردان شمال پشاور) بغاوزجان (چهار فرسخی سرخس) بغداد، بغولن (از قرای نیشاپورف فغکت، بغونکث بغنک(۱) (از بلاد ماوراء النهر) یا بگرام، بگرامی بگل (هرات بگلا (غزنه) بگپای (تالقان) بگ لک (دایزنگی) بگی (نام شخص شاه ولیخان صدر اعظم احمد شاه ابدالی).
من بغاوردان را هم ازین مقوله میشمارم، که پیشوند بغ در قدیم داشت، و (به) قید ظرفیت پیش از (غ) مخففیی است از بغاوردان قدیم که (ب) آغاز آنرا حذف کرده اند و اینکار هم غالبا در دوره تیموریان هرات در قرن دهم تخفیفا وقوع یافته است، و ما نظیری از ینگونه تخفیف و حذف در اسماء بلاد داریم. مثلا:عبدالکریم سمعانی (متوفا ۵۶۲ق)که قولش در مورد انساب و رجال حجیت واثق دارد، در نسبت لبغاوزجانی منسوب و رجال حجیت واثف دارد، در نسبت لبغاوز جانی منسوب بقریۀ بغاورجان چهار فرسخی سرخس مینویسد:
که آنرا غاوزتنان (۲) هم گویند(۳) که (ب) اول کلمه را تخفیفات حذف کرده باشد، و رنه به خود بغاوزجان هم پیشوند بغ داشته است، و قراریکه شاغلی علی اصغر بشیر گفتند، اینجا را اکنون قازغان گویند و نزدیک زور آباد (سور آباد تاریخی) در مرز های سرخس واقعست.
سند قدیمتر بغاوردان تصریح اصطخری در حدود ۳۴۰ ق است که در شرح آنهار هرات گوید: و نهر یسمی فغر= سبقر گویندو بغاوردان به غوردان (بفتحتین) تبدیل گردیده که در اتلس قریهای افغانستان (ج۳ ص ۱۰۸۱) غوران در علاقه داری گذره جنوب شهر هرات ظاهر جز غوردان است که این نام در اتلس مذکور نیست.
۲.سمعانی در تحت ماده اسکاف (بکسرۀ اول) نام ابو الفتح عبدالسلام بن احمد بن اسماعیل مقری را می آورد، که از محدثان هرات و شنونده گان حدیث از ابو المظفر عبدالله بن عطاء البغاوردانی بود، که خود سمعانی دو بار از عبدالسلام درس خوانده و احادیث یحیی بن ساعد را در هرات در ده جزو ازو نوشت.
در مقامات شیخ الاسلام طبع جدید کابل (ثور ۱۳۵۵ش) که آنرا اثر حضرت جامی پنداشته اند.
اولا انتساب صحیح و در خور اعتبار این کتاب به حضرت جامی ثابت نیست (۷)
دوم:داستان بو حفض بغاوردان (ص ۲۱) آنرا بهر دو صورت باضافت و اتصال (ب) و بفک اضافت (به) ظرفی توان خواند. در حالیکه ضبط این داستان در مناقب مختصر و در نفحات مفصل و دیگر گونه است که نویسنده هر دو داستان یکی بنظر نمی آید. وولی شاید حضرت جامی و صاحب مناقب منبعی واحد داشته باشند. در تعلیقات مقامات شیخ الاسلام (ص ۱۱۸) تعلیق نویس محترم، مانند مرحوم فکری، غاوردان را بسند قرائت خود از مناقب یا نفخات و یا کتاب تقسیم آب از قاسم بن یوسف هروی ترجیح داده اند.
ولی در صورتیکه اسناد قدیمتر بغاوردن در اصطخری و سمعانی و هم نظائر حذف (ب) پیش از (غ) در بلاد در دست باشد، نمیتوان بر یک جواز قرائت ترکیبی از کتب ما بعد، این همه اسناد قدیم را نادیده انگاشت. در حالیکه اگر همان ترکیب را باضافت بخوانیم با اسناد قدیم نقاضتی ندارد.
درینجا باید قضیه را چنین طرح کرد:
دلائل ترجیح بغاوردان باتصال (ب)
۱.دو سند قدیم اصطخری وسمعانی در نسبت صحیح بغاوردانی ورستاق بغاوردان.
۲.قرائت متون طبقات الصوفیه و نفخات و مقامات به اضافت: ابو حفص بغاوردان.
۳.تذبذب در ضبط شکل و تلفظ غاوردان، غوردان ، غاوران، خاوردان؟
۴.تحلیل کلمۀ از نظر اتمولوجی و داشتن پیشوند بغ با نظائر فراوان.
اما دلائل ترجیح غاوردان:
۱.ضبط در نسخ جدید بعد از قرن ۱۰ هـ به انفکاک (به)
۲.یکخوانش ترکیب بفک اضافت و (به)ظرفیه.
این دو دلیل محدث در مقابل چهار دلیل قدیم و حکم واقع میشوند و ضبط تلفظ کنونی هم مذبذب و متنوع است که بر یکی اعتماد نتوان کرد، االاغوردان.
پس نتیجه باید گرفت: که شکل صحیح قدیم و اصیل کلمۀ بغاوردان بود، و آنرا بعد از قرن ۱۰هـ کاتبان در نسخه نویسی و سامعان در مکالمه، تححیف و تخفیف نموده و اشکال سابق الذکر را از ان ساختند.
اکنون باید در متون کتب بغاوردان را بر سنت قدیم اصطخری و یاقوت و سمعانی ضبط نماییم، و در پاورقی یا تعلیقات شرح بدهیم، که اکنون مردم غوردان یا غاوردان گویند، و بقول هرویان گرامی، در یک و نیم فرسنگی هرات بجانب مشرق در بلوک جوی نو واقع است.
در نقشه (ص ۲۲۶) سر گذشت پیر هرات (طبع ثور ۱۳۵۵ش) که بعنوان نقاط حوالی هرات در جنوب شرق شهر هرات در شمال نوبادان، غاوردان نوشته شده، که این ضبط طبقات الصوفیه و غیره در قرن پنجم هجری و عصر پیر هرات نیست، و باید همان اشکال مضبوطه ان نباذان و بغاوردان نوشته می شد که در معجم البلدان، یاقوت و سمعانی و اصطخری و غیره کتب قدیم حتی نفجات و مقامات ثبت اند. و دانشمند بور کوی هم در سر گذشت پیر هرات بر روزهای نباذان فصلی دارد (ص۱۰۵-۱۱۳).(۸)
جائز بود که مرتب دانشمند نقشه فوق، نامهای قدیم را قراریکه در عصر انصاری در قرن (۵هـ) بود ضبط میکرد، و در قوسین اشکال جدید آنرا می نوشت مثلا: نباذان (نوبادان=نوبادام) و بغاوردان (غوردان)(۹).