غرغښت ، گرشاسب

از کتاب: غرِغښت یا گرشاسب

آیا (غرغښت یا گرشاسب) چیست؟ و نام این کتاب در کجا بمیان آمده ؟ گمان میکنم و مرا عقیده بر این است تکه (گرشاسب و غرغښت) هر دو نام یک شخص و یک قهرمان افسانوی داستانی ، نیمه تاریخی فولکلوری پهلوان زبردستی است که (اوستا) و منابع دیگر مصل (کتاب گرشاسب) نویسنده و شاعر قرن چهارم هجری ابوالموید بلخی و تاریخ سیستان نویسنده گمنام قرن ششم هجری ذکر شده . البته درین مآخذ پهلوان نامی بحیث گرشاسب نذکار رفته و مرادف آن (غرغښت) برای نویسندگان خارج از افغانستان مجهول است ولی ادب ملی افغانستان همین (غښتلی غرغښت) قهرمان ملی را در تمام داستانهای حماسی از یاد نبرده و تمام کارنامه های او را زنده نگاه داشته اند .

البته چیز تازه و بسیار نوی که برای نویسندگان خود افغانستان دارم این است که افغانها هموطنان ما که بیک سلسله بسیار بزرگ و محتشم قبایل و عشایر منقسم شده اند چنین می پندارند که شجره تمام این کتله بزرگ اعم از تمام قبائل و عشایر که درین گوشه آسیا افتاده اند به وجود سه شخصیت بزرگ سه نیکه گان اولی منتهی میشود که عبارت اند از :

(بیتنی ، غرغښت سربن) ، این سه نیکه گان بزرگ افغان ، این (تره نی ته) این سه اجداد قهرمان عبارت از (اترط ، گرشاسب ، سرند) است که فصل های جداگانه برای هر کدام آنها اختصاص دادیم و تاریخ تقریبی این ها در ١٤٠٠ سال هجری بلکه در پشت اوستا در سه هزار سال پیش از امروز زندگانی نیمه داستانی و نیمه فولکلور یک آنها مسجل شده است .

(غرغښت) و (گرشاسب) به گمان من هر دو یک چیز است و دو اسم یک شخصیت بزرگ قهرمان باستانی است که نام و نشان او در لابلای تاریخ ادبی و حماسی قدیم ترین ماخذ کشور دخیل است . این دو نام (غرغښت) و (گرشاسب) از نقطه نظر فقه اللغت به آسانی توضیح میشود . حصه اول اسما (غروگر) است که بدون اشکال (غ) و (گ) با هم تبدیل میشود و (غر) بمعنی (کوه) است کلمه دومی (شاسب) و (شعبه) و (غښت) و (غښته) یعنی (اسب) و (اسب قوی) و (نیرومندی) ترجمه میکنند و (غ) (غښت) را برخی باز به (گشت) دری برگردانیده اند و هر دو کلمه را (لوه گرد) ، ترمیم مینمایند ، در زبان ملی ما پښتو (غښته) و (غښتلی) و (غښتی ده) به معنی قوی . چابک ، نیرومند ، قهرمان پهلوان را گویند . به این (حساب گرشاسب) را به معنی (صاحب اسب تهیز رو کوهی) و (غرغښت) را (به معنی کوه گرد توانا) میتوان ترجمه نمود ، (غښتل) به معنی (چابک و نیرومند) و (غښلی) و (غښتلی ده) بصورت اسم مشبهه آمده است و چنین مینماید که غرغښت پهلوان نامی قهرمان کوه های بلند و سر بفلک کشیده (هندوکش بلند تر از پرواز عقاب) و (اسپتاگوناگیری) و (سپید کوه) یا (سپین غر) و سایر جبال این مملکت است که وصف آن در اوستا مشرح آمده است .

غرښت یا (غښتلی غرغښت) با (غمښتلی گرشاسب) یا (پهلوان غرغښت) و (پهلوان گرشاسب) یا (غرشاسب و گرغښت گرشاسب و گرشست) و (گرگشست غرشاسب) و صور مختلفی که توجیه شود، پهلوان ملی بابای ملت قهرمان نام او را اجداد اقوام پښتون و کی از رجال جنگجوی افسانوی است که چهره حقیقی او در داستانهای  ملی افغانستان خیلی معروف است و (دار مستتر) فرانسوی او را از شخصیتهای باستانی کابل زمین محسوب میداند .

بیادم میاید که در عصر پادشاهی اعلیحضرت غازی امان الله خان در سنه ۱۳۰۰ هجری شمسی که عده از محصلین مکتب حبیبیه را برای مسابقات ورزشی به پغمان میبردند و منهم جز شاگردان آن مکتب بودم روزی در طی نمایش درام بنام (جذر و مد اسلام) از (غرغښت) بحیث یک (پهلوان ملی ) ، (بابای ملت) (پدر معنوی قوم) ، (غښتلی) (غرغښت) (جهان پهلوان) یاد میشد ، شخصیکه نقش او را بازی میکرد در اخیر پرده از فراز کوهها ظاهر شده و به آواز بسیار مردانه شاگردان معارف و سایر بینندگان را به اتحاد و اتفاق و برادر و جانبازی و قربانی در راه آبادی و اعتلای وطن و ملت راهنمائی میکرد اگر راست بگویم تا به الحال که بیش از نیم قرن از آنروزگاران سپری شده است ، ندای این آواز در گوشم باقی مانده است .

شبهه نیست که (گرشاسب) یکی از پهلوانان افسانوی (اوستا) است که در "یشتها" ذکر شده و در مآخذ ادبی و تاریخی شاعر توانای بلخ ابوالوید بلخی از او نام میبرد همین قسم صاحب تاریخ سیستان از او ذکر میکند و اسد طوسی حکیم ابو نصر علی بن احمد کتاب گرشاسب نامه خود را در اثر تشویق (شاه بودلف) امیر شیبانی قراریکه در کتاب "افغانستان در شاهنامه" نوشتم مآخذ اکثر کتب ادبی و حماسی و تاریخی اسطوره یی و راستائی (اوستا) و همه سلاطین و پهلوانانی که در قرن اولیه اسلامی تا قرن پنجم و بعدها شهرت پیدا کرده اند مبدا و ماخذ دست یافته آنها على العموم همان کتاب "مزد یسنا" است . اینجا میخواهم یک مساله را تذکر دهم که "رستم" و "گرشاسب" هر دو پهلوانان جهانی است و هر دو به صفت "جهان پهلوان" یاد گردیده اند کوچکترین اختلافی که بنظر همه خوانندگان رسیده است این است "رستم" نقطه در زبان "دری" شاهنامه بشکل دیگر ذکر نشده .

در داستانها میگویند که مادرش "رودابه" اسم او را "رستم من" نهاد و این اسم حاکی از آن است که از درد زانجات یافت و حینکه طفل به دنیا آمد او را "رستم من" یعنی "نجات یافتم من" نهاد . بعضی منابع فولکلوری دیگر متذکر میشوند که اصلا نام "رستم" "روتستخم" بود یعنی از تخمه قهرمانان این همه اسمای افسانوی است و تنها اسم ادبی پهلوان جهان "رستم" است و بس . ولی پهلوان جهانی دیگر در تمام مآخذ از عصر اوستا گرفته تا جدیدترین مآخذادبی و حماسی به اسم "گرشاسب" شهرت یافته و جز به همین نام او را نمی شناسند حال آنکه "پشتو" و عنعنات ملی افغانستان همین "گرشاسب" را به صورت "غرغښت" می شناسد و برای اثبات اینکه هر دو نامهای یک شخصیت اساطیری نیمه تاریخی است استهداز فقه اللغت کوچکتری اشتباهی در این میان نمیگذارد "گرشاسب" و "غرغښت" به عقیده من دو اسم یک شخصیت افسانوی اساطیری است . اسمای "گرشاسب" و "غرغښت" از نظر فیلولوژی یک چیز است و اشکالیکه این دو اسم بخود میگیر مؤید این نظریه است حصه اول این دو اسم "گر" و "غر" یا ابدال و ترجمه آنها ابدال گ و غ "کلمه" "غر" بمیان می آید معنی آن "کوه" است دو حصه دیگر اسمای موصوف ، "شاسب" "غښت" است که معنی آن "اسب" و "اسپه" و مراد از ان "سب قوی" و "غښت" در زبان ملی پشتو "غښته" و "غښتلی" "غښتی ده" به معنی قوی و "چابک" "نیرومند" پهلوان معنی دارد و از اجتماع دو حصه نام مذکور اسب قوی در گردش در کوه و "کوه گرد توانا" و "صاحب اسب تندرو" هم آمده و "غښتلی غرغښت" قهرمان کوه های سر به فلک کشیده "هندو کش" یا "سپین غر" یا "سپید کوه" است و در آن هنگام که "سام نریمان" وقتیکه فرزند خود "زال پرورش یافته آشیان عقاب" "را در ستیغ" "البرز کوه" در ٥٠ - ٦٠ کیلومتری جنوب معبد "اناهیتا" بلخ می بالد ، دفعتا نگاهش به هیکل درشت مردی می افتد که موهایش تا سرشانه افتاده بازوهایش بر زده پوست پلنگینه در بر کرده و تیر کمان بدوش افگنده ناگهان با آوازی که کوهای را به جنبش می آورد می میگوید :

منم غرغښت ، غښتلی غرغښت موکل کوه ها از یکسو تا سوی دیگر از شرق تا غرب از شمال تا جنوب تحت نظاره منست از قلل بلند تر از پرواز عقاب تا کوه هاییکه سران به ستاره میخورد همه زیر اداره منست ، سام از دیدن این ماجرای عظیم قدرت میترسد و فوری از "البرز کوه" پایین میشود و فرزندش زال را روز دیگر سیمرغ ببلخ میرساند .

غرغښته یا غرشسبه یا غرغښت یا گرشاسب را که جز قهرمانان ملی در می آید اساطیر و افسانه های ملی تا اوائل ظهور اسلام بالا می برد و با دو شخصیت بیتنی یا بیتن یا شیخ بیتنی "بیت نیکه" سربن معاصر میسازند و بدین صورت بیتنی و غرغښت و سربن سه تن از جمله کسانی میشوند که سلاله "نسل" "پختون" از آنها در طلوع فجر عهد اسلامی به اینطرف منتشر میشوند ولی عجالتا بسیار مختصر عـرض میکنم که "غـرغښت" از جمله پهلوانان داستانی است که بار اول از وی در "یشت های اوستا" و در بنداهش ذکر شده و قدامت نام او را از خلال تذکرات پر "اوستا" باید سراع کرد که اقلا به ۳۰۰۰ سال از امروز تخمین میشود .

چون گرشاسب یال یلی بر فراشت 

سر نیزه از چرخ گردون گذاشت 

چه از نو جوانان چه مرد کهن 

زگرشاسب بودی سراسر سخن

یران پورش ارام بفروز کام 

سرند از میان سران سپاه 

گران مایه را کرد گرشاسب نام

کجا جای دارد بدین رزمگاه 

(بتن، غرغښت ، سربن )

(اترط ، گرشاسب ، سرند)