موسیقی افغانستان

از کتاب: افغانستان در پرتو تاریخ

لطیف ترین مظهر احساسات زیبای بشری که با تحول ذهن به تدریج بشکل شعب مختلف صنایع مستظرفه در آمده است (موسیقی) است که برعکس شعر و نقاشی و هیکل تراشی و معماری به وزن دقافیه و قلم رنگ و خشت و آجر ضروت ندارد و آوای درونی جذبات نشاط زندگانی است که علاوه برانسان حیوان و پرندگان هم از خود بروز داده می توانند.

موسیقی را میتوان بر شعر و سخن موزن مقدم دانست زیرا به گفته امیرخسرو بلخی دهلوی موسیقی (عروس ) و شعر(زیور) آنست و چه بسا عروس زیبا که به زیور احتیاج ندارد.

بااینکه اوای موسیقی بدون شعر و سخن موزون هم زیبا وجذاب است پایه فهم انسانی که بر شعور حیوانی حکومت می کند با ترکیب سخن موزون یعنی شعر به موسیقی، موسیقی را از نوای با معنی مبدل ساخت. موسیقی در قالب شعر و شعر در پردۀ موسیقی در تحول مدنیت ذهنی بشری مرحله ایست که علی العموم تاریخ ازآن خاطره های دارد و در افغانستان این مرحله بسیار بزرگ و مبدائی دارد تاریخی که شالودۀ موسیقی ما و کشورهای مجاور ماروی آن استوار است.

همانطور که افغانستان کانون السنه و ادیان و فرهنگ کتلۀ (هندو ایرانی و آسیای مرکزی) محسوب میشود ظهور و نشوونمای قدیم ترین (سرودآریائی) درکوهپایه های افغانستان به ظهور اولین مراتب (موسیقی آریائی) درین سرزمین حکم میکند. این موسیقی را به صفت (موسیقی باختری) یاد میتوان کرد که جایگاه دوام آن کوهپایه های هندوکش بوده و انعکاس آن در قله ها و دامنه ها و دره های سپین غر هم محفوظ مانده است.

موسیقی آریائی باختری مبداء موسیقی هندی و ایرانی و آسیای مرکزی است. این موسیقی بشکل اولی و ابتدائی خود (موسیقی نیایشی) یا ( موسیقی مذهبی) بوده و با سرودها در کانون خانواده های آریائی نشوونما کرده با مهاجران آریائی به هند و ایران منتقل گردیده است. این موسیقی در عصر (ویدی) شکلی



داشته و درعصر اوستائی تحول پذیرفته و تا تیر رنگ اولی و دومی آن درهند و ایران مبداء حرکت مدرسه های تازه تری گردیده است.

سرود ویدی به وجود موسیقی درعصر(یاما) اولین پادشاه آریائی پیشدادیان بلخی معترف است و (گاتها) که بشکل دیگر کلمۀ (کات) و (گات) پردۀ موسیقی معنی داشت به تحول مراحل موسیقی در باختر در عصر زرتشت شهادت میدهد.

تحقیقات هیئت مردم شناسی دانمارکی ثابت کرده است که هنوز هم درمیان نورستان ها، احفاد آریائی هندوکش یکنوع (گیتار) ساده با یکنوع آهنگی موجود است که از سابقه آن چهار هزار سال میگذرد یکی از داستان های چینی مدعی است که درحدود یک و نیم هزار سال ق م (نی) مخصوص توله از سرزمین باختر به چین آورده شد. این نظریات مرکزیت باختر را بحیث مدرسۀ مهم موسیقی در دل آسیا هویدا می سازد و تاثیر این مدرسه چه در هند و چه در ایران و چه در آسیای مرکزی وچه در دیار چین ثابت و محقق است.

موسیقی نیایشی باختر درهند بشکل نیایشی باقی ماند ولی در ایران درعصر هخامنشی وساسانی شکل موسیقی درباری بخود گرفت. درخورافغانستان موسیقی نیایشی آریائی باجنبه فرعی (موسیقی رزمی) تا زمان هجوم اسکندرمقدونی باقی ماند.

ورود یونانی ها و استقرار ایشان دو قرن کامل در افغانستان به موسیقی ماشکل(موسیقی در اماتیک) داد و اساس موسیقی دسته جمعی با رقص که آنرا (کونرت بالت) گویند ریخت شد چنانچه برخی از صحنه آنرا هیکل تراشی های عصر کوشانی ها حفظ کرده است.

با انتشار آئین بودائی و با ظهور امپراطوری مقتدر کوشانی مخصوصأ در طی سه قرن اول که دامنه فتوحات کوشانشاهان در هند و آسیای مرکزی انبساط یافت موسیقی سه پهلوی مشخص پیدا کرد.

الف: موسیقی درباری

ب: موسیقی صومعه یا دیری

ج: موسیقی دهاتی

درمیان این سه جنبه موسیقی صومعه و دیگری بودائی که روحی داشت؛ آرام و ملایم با انتشار آئین عمومیت پیداکرد و ساز و آواز دسته جمعی بیشتر شد و مردم را طوری به انزوا کشانید که امپراطورکنیشکا می ترسید که مبادا مردم همه تارک نیاشوند و ازخانه و زندگانی دست بشویند. در نتیجه عکس العمل های مخفی و تشویق شهزادگان در موازات موسیقی ایران سآسانی که شکل درباری داشت و موسیقی آرام مذهبی هندی موسیقی درباری افغانستان وموسیقی دهاتی آن شکل مهیچ تر بخود گرفت. و دسته های "کنسرت بالت ها" بیشتر تشکیل نمود.


در آغار دوره اسلامی موسیقی درباری تقریبأ از میان رفته و موسیقی دهاتی یعنی (فولک سانگ) با روح مهیج و زنده خود باقی ماند. همانطورکه ادبیات نو اسلامی در طی سه چهار قرن اول هجری آهسته سرد شکل تازه یافت موسیقی هم بامبادی دهاتی خود زنده ترشد و کم کم باز به دربارها راه یافت.

در دورۀ جلال غزنویان (قرن ۵-۶ هجری) (۱۱-۱۲ مسیحی) بازنده شدن روح (زرم) و (بزم) موسیقی رزمی و بزمی در پهلوی موسیقی عامیانه دهاتی احیا گردید و مطرب و رامشگر و بازیگر آواز چنگ و بانگ رود را بانوای دهل و سرنای سلطانی بلند کردند وصدای پایکوبی از بزم های نشاط از داخل کوشک های شاهی فراتر برآمد که انعکاس آن از خلال چکامه های شاعران وآثار نویسندگان آن عصر بگوش میرسد.

فتوحات غزنویان چه درهند چه د رماورالنهر و چه در ایران یکبار دیگر آهنگهای موسیقی افغانستان مخصوصأ موسییقی درباری آنرا با موسیقی های هندی و ایرانی و آسیای مرکزی همنوا ساخت فتوحات غوری ها در هند و پیداشدن جذبات اسلامی درهندوستان موسیقی قوالی را دیار پایه گذاری کرد. فتوحات مغلی ها درکشورپیرایه نوی به موسیقی بست و این موسیقی با جنبه آفاقی خود و آلات و ادوات مروجۀ مخرج انشتارنوی بطرف چین پیدا کرد و در دورۀ تیموریان هرات نفوذ متقابله موسیقی میان (افغانستان و آسیای مرکزی و چین مشود است.)

درزمان احفاد بابرکه مرکز ثقل سلطۀ مغل ها از افغانستان به قلب هندوستان منتقل شد؛ برخی آهنگ های فعلی از دیارما به هند رفت و برخی آهنگ های هندی از آنجا به افغانستان منتشرشد؛ ولی موسیقی دهاتی ما روی اساسات محلی خود جابجا ماند و دوام کرد.

موسیقی بدون فرق پهلوی های مذهبی با تقویت جنبه های مجلسی و قوالی در هند دوام کرد وبه مقتضای ایجابات مذهبی در آنجا نشونمای مزید نمود. ولی در افغانستان جز دهات و کوهپایه ها جایگاه خاطر خواهی نداشت.

موسیقی افغانی که از آغاز تاریخ پرورش یافته محیط آزاد کهساران است؛ با طی مراتب اشکال نیایشی، رزمی، درباری و باجزرومدی که در طول ۵ هزارساله تاریخی دیده با تاثرات متقاله ئی که بین آن و موسیقی خاک های مجاور بعمل آمده است بشکل محلی افغانستانی خود هنوز در گوشه و کنار مملکت موجود است که روی آن هر وقت خواسته باشیم بنیاد موسیقی ملی خود را پی ریزی میتوانیم.

 ۷/۹/۳۹