خیز که در کوه و دشت خیمه زدابر بهار

از کتاب: دیوان علامه اقبال لاهوری ، قطعه

خیز که در کوه و دشت خیمه زدابر بهار

مست تر نم هزار طوطی و دراج و سار


بر طرف جویبار

کشت گل ولاله زار چشم تماشابیار

خیز که در کوه و دشت خیمه زدابر بهار 


*** 


خیز که در باغ و راغ قافله ی گل رسید

بادبهاران وزید مرغ نوا آفرید 

لاله گریبان درید 

حسن گل تازه چید

عشق غم نوخرید

خیز که در باغ و راغ قافله گل رسید


*** 


بلبلکان در صفیر صلصلکان در خروش (۱)

خون چمن گرم جوش ای نشینی خموش 

در شکن ائین هوش , باده ی معنی بنوش 

نغمه سرا گل بپوش 

بلبلگان در صفیر صلصلگان در خروش 


*** 


حجره ئ نشینی گداز گوشه ی صحرا گزین

بر لب جوئی نشین آب روان را به بین 

نرگس ناز آفرین 

لخت دل فروردین بوسه زنش بر جبین

حجره نشینی کدازگوشه ی صحرا گزین


*** 


دیده ی معنی گشا ای زعیان بیخبر 

لاله کمر در کمر , نیمه آتش به بر می چکدش بر جگر

شبنم اشگ سحر در شفق انجم نگر

دیده ی معنی گشا , ای زعیان بیخبر


***


خاک چمن وا نمود راز دل کائینات

بود نبود صفات جلوه گریهای ذات 

انچه تودانی  حیات :

آنچه توخوانی ممات هیچ ندارد ثبات

خاک چمن وانمود راز دل کائنات