در بیان آمدن لشکر سرکار انگلیسه
در بیان امدن لشکر سرکار انگلیسه بهادر از بمبئی
و شورش فساد نمودن بلوچانف و غارت نمودن چهاونی (۱)
و رفتن فوج طرف قندهار و تسخیر قندهار
ضیغم قلم شجاعت رقم، در بیشۀ این مدعا چنین صید سرپنجل بیان مینماید که: در سنه یکهزار و دو صد و پنجا و پنج(۱۲۵۵) هجری، هر گاه صاحبان عالیشان، هر یک سرجان کین صاحب (۲) بهادر و جنرل ویلشائر صاحب (۳) و آترم صاحب (۴) بهادر و غیره صاحبان معۀ افواج بحر امواج سواره و پلاتن گوره و تلنگه (۵) و توپخانه، از کراچی بندر برامده تهته ننگر (۶) شدند. درین اثنا عالیجاه میر
--------------------------------------------------------------------
(۱)چهاونی= قرارگاه لشکر منظم. (۲) الف، ج: لکن، که صحیح ان کین است. (۳) الف: ایلدر شار. ب، : پلاشار.ک: ایلاشار که صحیح ان ویلشایر است.
[رک : تعلیق ۳۶]
(۴)رک: تعلیق نمبر ۳۶ . (۵)ک : تینکه [؟] که مطابق نظامی بود. [ر ک: تعلیق ۱۹] (۶) ک: تهنه ؟ ولی قرار ج تهته شهر معروف تاریخی است در ۵۰ میلی شرقی کراچی که مردم آنرا نگر تهتو هم گویند، و در عرض ۲۴ درجه و ۴۴ ثانیه شمالی و طول ۶۸ درجه شرقی بارتفاع ۳۹ فت از سطح بحر کاین است
[-گزیتیر سند ۸۳۷]
شیر محمد خان جمع آوری لشکر بلوچان نموده، مستعد بمقابله و مجادله گردیدند. و عالیجاهان امیران میر صوبدار خان و میر میرمحمد خان(۱) نیز بهمراه میر شیر محمد خان در این [امر] هم مصلحت و رفیق بودند. و اینقدر لشکر بلوچان جمع شده بود(۲) که از تعداد شمار خارج بودف و دم بدم طبل الحرب (۳) می نواختند، و انچه که گدام در چهاونی سرکار انگلیسه بهادر افتاده بود، همه را بلوچان به یغما بردد(۴). در صورت این هنگامه آرائی رویکار (۵) روزگار دگر گون گشته و در ملک سندهـ تفرقه واقع گردید. عالیجاه ولیم مکناتن صاحب بهادر، که در شکارپور باتفاق اولیای دولت تشریف داشتف بدریافت ابن رویکار (۵) نهایت اندیشه ناک و در
----------------------------------------------------------------------
(۱)در الف، جف ک مانند متن است. در ب میر نور محمد خان است . چون میر نور محمد خان امیر حیدر آباد طرفدار این حمله نبود،و بسعی او شورش خاموش گردیدهف بنابران صورت متن صحیح خواهد بود، که میر میر محمد خان دران دست داشت .
[ر ک : تعلیق ۶]
(۲)الف: جمع شدند. (۳) دم بدم محرب محرب مینواختند.
(۴)این قرار گاه نظامی انگلیس در سه میلی حیدر آباد بر کنار دریا واقع بود، و بتاریخ ۱۵ فروری ۱۸۴۳ع تاراج شد. و میجر آترم قوماندان قوای انگلیسی بوسیله کشتی گریخت [-گزتیر سندهـ ۳۸] واقع شده بود بسال ۱۸۳۹ع که ایام لشکر کشی بافغانستان است ربط داده است.
(۵) الف: روبکار[؟]
بحر تشویش شناوری می نمود. و در ساعت دیوان جهتمل (۱) را که از طرف میران حیدر آباد بعهدۀ نظامت شکارپور مامور بود، بار احضار داده، فهمایش نمود، که سرکار انگلیسه بهادر را مهم خراسان در پیش، و امیران سند را چنین رفتار (۲) نشاید که بافواج سرکار مرتکب فتنه و فساد می شوند. و الا اول همین مهم سنه است هر چه بادا باد! خود تماشا خواهد دید.و حکم روانگی سپه سالار کماندر چیف صاحب بهادر، و اسکندر برنس صاحب بهادر و غیره صاحبان که بآن لب دریا در لوهری دایر بودند، طرف حیدر آباد امر داده. دیوان (۳) مذکور بعد فهمایش جناب مکناتن صاحب بهادر در ساعت همین کیفیت را برای امیران حیدر آباد بذریعۀ عریضه مشروحا نوشته، جلد تر از راه دریا درمیان کشتی خورد بدست معتبری خود فرستاد.
از انجا که میر نور محمد خان که باری نور فراست و دانائی در چشم عاقبت بین خود داشت در عین ظلمت فساد، نور مصالحه روشن (۴) ساخته، میر شیر محمد خان را مانع گردید، بلکه از خود چیزی مبلغان بعالیجاه میر شیر محمد خان مدارا نموده، رفع این شور و فساد نمود. و مبلغ بیست و چهار لک (۵) روپیه
-------------------------------------------------------------------------
(۱)الف: چیته مل – سندی = چیتمل.
(۲)الف: روش .
(۳)دیوان اصطلاحا بطور لقب اعزازی هندوان استعمال شده، مثل لالا.
(۴)ک : روش ساخته.
(۵)الف: بیست چهل لک روپیه . ب : سی لک روپیه . ج ک: مانند متن.
عوض غارت گدام چهاونی در سرکار انگلیسه بهادر داده، صاحبان عالیشان را از خود ممنون و رضامند ساخته. و سپه سالار و غیره صاحبان هر گاه از لوهری چند منزل رفته، در مکان هاله کندی (۱) داخل شدند، در این اثنا خبر مصالحۀ میر شیر محمد خان و صاحبان عالیشان رسیده بعده سپه سالار و غیره صاحبان از هاله کندی معاودت نموده وارد لوهری، و از جسر دریا عبور نموده داخل شکارپور شدند.
صاحبان دیگر هر یک جنرال ویلشائیر(۲) صاحب بهادر وسر جان کین (۳) صاحب بهادر و آترم صاحب بهادر و غیره صاحبان از احاطه بمبئی (۴) بجمعیت لشکر و سامان محاربه از راه سیوستان داخل لارکانه شدند. و از انجا از راه جهل(۵) و طنبو روانۀ خراسان. و سرکار اشرف و عالیجاه ولیم مکناتن صاحب بهادر و سپه سالار کماندر چیف صاحب بهادر و اسکندر برنس صاحب بهادرو غیره صاحبان از شکاپور معۀ عساکر و
-------------------------------------------------------------------
(۱)یکی از مربوطات حیدر آباد است که بمساحت ۲۵۰۰ میل مربع در شمال آن واقع و مرکز آن هالا، شمالا از شهر حیدر آباد ۳۵ میل فاصله دارد. ج : مکان لوهری هاله کندری [؟]
(۲)ک: ایلدر شار . الف : ایلاشار ]ر ک : تعلیق ۳۱].
(۳)الف: سرجان لیگن ک : سرجان لکن . ب: سرجان کین [ر ک : تعلیف ۳۶].
(۴)در ک بجای این کلمه نقاط گذشته اند.
(۵)در ک : جهل و طنبور [؟] اما جهل در سر زمین کچهی واقع و مسکن بلوچ مگسی و لا شاریست و تنبور نیز در کچهی مکسن قوم عمرانی بلوچست ]تاریخ بلوچستان ۳۱۳-۳۱۵].
آلات محاربات، تشریف فرمای خراسان گردیدند.
وقتیکه افواج عساکر نزدیک خانگهر (۱) رسیدند، از قلعۀ مذکور تفنگ صدا نموده و گوله بجان سپه دار کمپنی دویم خورده آواره دشت هلاک شده. بعد عالیجاه پوستن (۲)صاحب بهادر [؟] خیال گرفتن قلعه مذکور در نظر داشته، معه قدری فوج و چهار ضرب توپ رخ نهاد قلعۀ مذکور شدند، و پنجا گوله توپ زدند، و هشت نفر از بلوچان در قلعه جان بجان آفرین دادند، و شش نفر از توپخانه آوازۀ موت شنیدند.
هر طرف کوهسار (۳) آسمان سای و نشیب و فراز و سنگهای بی شمار (۴) افواج مذکور دیده حیران ماندند. و
----------------------------------------------------------------------
(۱)خانگهر= همین جیکب آباد کنونیست.
(۲)تاریخ فدا حسین ۱۴: پوسین صاحب و برویصاحب سر کردگان همان لشکر.
(۳)الف: کوههای آسمان سا و پشت فراز.
(۴)درینجا در نسخه ب مطلبی است که در ک، الف، ج نیست:
"عالیجاه میر محراب خان براهوی والی قلات نیز سازش نموده مبلغ یک لکهـ روپیه بخان موصوف دادنی کردند، چنانچه چهل هزار روپیه بخان موصوف دادنی کردند، چنانچه چهل هزار روپیه بخان مشار الیه رسانیده دادند" اما محمد حسین هروی می نگارد:" که شاه شجاع بعد از حرکت شکارپور به محراب می نگارد :" که شاه شجاع بعد از حرکت شکارپور به محراب خان خط نوشت که بحضور آید، ولی محراب خان عذر پیش آورده معتمدان خود را فرستاد، و منع رهزنی و غارت بلوچان را نیز نتوانست نمود. و بنا بران لشکریان بمبئی انگلیسی بعد
(بقیه بر آخر صفحه ۳۸۴)
بلوچان کوهستان از تاخت و تاراج افواج، قصوری نکردند. هزاران قسم اسباب و شتران و اسپان و فیلان، بسبب بار برداری باسقاط رسیدند. و بسیاری مردمان لشکر، از ماندگی راه، از دست بلوچان ضایع شدند. و غلات و اسباب بسیار از لشکریان بسدت بلوچان راهزنان افتادند.
فی الجمله بهزار محنت و [صد] هزار مشقت ذیلیل و خوارف بعد از یکماه داخل شال کوت(۱) گردیدند. بعد مدت یکماه بر کوتل (۲) رسیدند. و بسبب عدم موجودی سرسات، تنگی و
----------------------------------------------------------------------
(بقیۀ حاشیه ۳۸۳)
(۱)شالکوت= کویته حالیه.
(۲)مقصد کوتل معروف کوژ ک است که بارتفاع ۷۸۰۰ فت در حدود شصت میلی شمال غربی کویته افتاده و راه معروف قندهار است و تونل راه آهن ان هم مشهور است.
عسرت گذران بحدی شده، که یک آثار (۱) آرد خشکه سری سپاهی مقرر شدهف و باقی لشکر یکپاوه آرد خشکه میدادند. و دیگر به لشکر از سرکار همین انجام شده، که عوض کمی آرد، درم نقد بموجب نرخ روز مره، ماه بماه از سرکار عنایت خواهد شد.
سحرگاه اولیای دولت و صاحبان عالیشان معه افواج از انجا کوچ نموده، بطی شش منزل داخل قندهار شدند، و شهر را خالی دیدهف شلک اتواپ سلامی نمودند، و طنبور فتح و فیروزی (۲) بنواختند. و علمها بر اوج (۳) قلعۀ [مذکور] نصب نمودند و بعداز ده روزیک دکانچه مثل تخت از گل تیار ساخته اولیای دولت را بران دکانچه جلوس داده تمام فوج اولیای دولت و انگلیسه بهادر تیار کرده، بملاحظل اولیای دولت اوردند.و اتواچ سلامی و تفنگهای مبارک بادی متواتر شلک کردند. و سکۀ ضرب مبلغان بنام کمپنی (۴) جاری نمودند. و منادی دور دور اولیای دولت و سرکار انگلیسه بهادر، در شهر قندهار گردانیدند.
چون فتح قندهار باین قسم که مذکور شده، نصیب اولیای دولت و سرکار انگلیسه بهادر گردیده، و سردار (۵) صاحبان قندهار(به) سبب دغا بازی حاجی کاکری از مقابله
--------------------------------------------------------------------------
(۱)الف: و متفرق و پس خیز
(۲)الف: فیروزی بی مدعی فضل خدا.
(۳)الفک بر بروج قلعه.
(۵)بک بمعه عیال و اطفال به جمعیت عملۀ خود و چند عرابه توپ ، عازم ملک ایران تعلقه قاجار شدند
مایوس، و از قندهار بی مقابله و جنگ، چنگ فرار در نوا اوردند. (۱)
-------------------------------------------------------------
(۱)نام حاجی خان کاکری اصلا تاج محمد خان بود که درینجا از حضور شاه شجاع به لقب نصیر الدوله نواخته شد. عساکرانگلیسی و شاه شجاع بتاریخ ۱۲ صفر روز یکشنبه ۱۲۵۵ هـ بشهر قندهار رسیده و یکروز بعد دران شهر تخت نشینی کرد. و حاجی خان مذکور و حاجی دوست محمد خان اسحاق زئی گرمسیری به پیشگاری او مقرر شدند، و دو لک مالیه اضافی را به مردم بخشید. ازینجا کپتان دارکی بدربار کامران بهرات فرستاده شد، و مبلغی هم بنام تعمیر قلعۀ هرات بکامران ارسال گردید. [-عروج بارکزئی ۱۷۱ و واقعات ۱۱۶] موهن لال تاریخ تخت نشینی شاه شجاع را بر تخت قندهار ۲۵- اپریل ۱۸۳۹ می نویسد، و گوید مه میجر تاد بدربار هرات فرستاده شد.[-حیات امیر۲-۲۱۵] دارکی، تاد یکنفر است، [-ر ک : تعلیق ۴۴].