حرکت یوسفزی بقیادت باکو و ملا چالاک
اورنگ زیب نسبت به گذشتگان خود شخص سختگیر و خشمناک منتقمی بود، همچنانکه با مخالفین خود در هند و با پدر و برادرانش سختی کرد، در صفحات افغانستان نیز شدت زیادی را اختیار نمود، چنانچه دیدیم در دورۀ شاهنشاهی مغول بارها قبایل افغانی بیاد عظمت گذشتۀ خویش در سرحدات هند سر برداشتند، ولی از طرف شاهنشاهی مغول در امور داخلی شأن مداخله بعمل نیامد(۳) و سرداران ملی شأن به حکمرانی می پرداختند. اورنگ زیب خواست که این وضع را از بین بردارد بنابران سرداران ملی برای حفظ آزادی داخلی خویش کوشیدند، و بر خلاف این پادشاه اعلان جهاد ملی را دادند.
اولین حرکتیکه در صفحات سرحدی غربی هند دیده شد، از طرف یوسفزی ها بود، چنانچه یکی از قواد ملی که باکو نام داشت، به فتوا و امداد ملا چالاک ( از پیروان عبدالوهاب، و سلطان محمود گدون آزادیخواهان معروف افغان ۴) با خشونت افغانی خود در مقابل حکومت مغول استاد و با یک قوۀ پنج هزاری از اقوام یوسفزی بر قلعۀ چهارچل پکهلی تاخت و آنرا بدست آورد، و بر متصرفات حکومت اورنگ زیب تعرض نمود، اورنگزیب میرخان صوبه دار کابل را در سال (۱۰۷۷ه) در مقابل شأن گماست، و کامل خان فوجدار اتک هم بکمک وی برامد،جنگهای سخت ومدهشی واقع گردید و قوای افغان درین جنگها تا چهل و پنجاه هزار رسید و بسی از جنگاوران طرفین کشته گشتند، مامورین اورنگزیب که خونخوار ترین آنها آغر خان نامداشت، در انتقام جویی از شاهنشاهی خود کم نبودند، در پشاور و کابل کله منارهای مقتولین افغان بپا ساخته و در یکی از جنگهای کله دو هزار نفر مقتول افغان را بدربار هند ارسال داشتند، اورنگزیب نیز در کمال قساوت امر داد که ازان در مرکز شاهنشاهی هند کله مناری را بسازند(۵)ولی این عملیات حربی اورنگزیب نتیجه نداد و قوای ملی افغان زیادتر از آنچه میکردند در مقابل حکومت مغول مقاومت نمود، بنابران شاه مجبور گردید و یکی از معتمدین خود( محمد امین بخشی ) را که صوبه دار لاهور بود، به حکمرانی کابل گماشت و در وسط ذیقعده (۱۰۷۷ه) اورا بمقابل قوای ملی افغان ارسال داشت(۶) ، ولی این شخص هم از عهدۀ کار نبرآمد، و بعد از کمی اورنگزیب پسر خود شهزاده محمد اعظم را با بسی از سرداران لشکر و بیست هزار سوار بکابل فرستاد و این قوا روز سه شنبه چهارم ربیع الاول (۱۰۷۸ه) با شهزاده محمد اعظم از حضور شاه مرخص گشتند.