138

وثیقه اول

از کتاب: یمگان

مورخ چهارم ربیع الاول ۹۱۲ هجری قمری


این و ثیقه فرمان ((ناصر میرزا)) یکی از حکمرانان تیموری بدخشانست ،مع الاسف مهر درست خوانده نمی شود مهر مدور و به خط ثلث است و چون بسیار مقرمه کنده شده ، تنها در قسمت تحتانی ((سلطان ناصر بها))در و در قسمت بالا (عمر شیخ) خوانده می شود که عمر شیخ پسر سلطان ابو سعید بن محمد (بن) میرانشاه بن امیر تیمور کور گانست و عمر شیخ پدر محمد ظهیر الدین بابر موسس سلطنت مغلیه درهندوستان مدفون کابل متوفی (۹۳۷) می باشد.

 ناصر میرزا برا در کوچک با بر است که ما در وی (غنجه جی امید) از مردم (اندیجان) بود و ناصر میرزا در سال (٩٥٣) هنگامی که همایون از کابل به جنگ میرزا سلیمان عازم بدخشان بود، به امر همایون در قره باغ کوهدامن کشته شده و شاید روستای قلعه ناصرخان در کوهدا من موسوم به نام او باشد.

ابو الفضل داستان قتل او را چنین می نگارد :

((چون به او لنگ قرا باغ نزول اقبال فرمود ، رای جهان آرا بران قرار گرفت که وجود یادگار ناصر میرزا را از شکنجه هستی  دولت را در مستقر امن امان جای دهند که فتیله فتنه و شراره او نزدیک است که دودمانها بسوزند، این امر به محمد علــى تغایی که حراست به عهده او بود رجوع شد مشارالیه از کمال سادگی گفت: 

من هرگز گنجشکی نکشته ام، میرزا را چون توانم کشت ؟

آنحضرت ((همایون)) از ساده لوحی او در گذشت و این خدمت را به محمد قاسم موجی رجوع فرهود ، و ی میرزا را در همان شب به قتل رسانید .))

این و ثیقه به (خط) شکست بسیار زیبا نوشته شده و بسیار شبیه است به خط درویش ((عبدالله سلطان بلخی)) که از استادان خط و تا آخر دولت سلطان حسین میرزای بایقرا (۹۱۲) در قید حیات بود و همچنین به خط منشی اختیار الدین شباهت دارد. منشی اختیار الدین نیز در همین سالها بسر می برد.

در پشت و ثیقه جابجا مهرهای قضات و ارباب حل و عقدبه مشاهده می رسند.


متن و ثیقه اول


چون حضرت مالک الملک على الاطلاق را تبه سلطنت دو جهانی (دو کلمه محو شده) جاودانی را که مستجمع مضمون  ((انا جعلناک خلفیة )) ... (سه کلمه محو شده) مزین داشته و تاج خلافت به تارک مبارک نهاده و زمام حل و عقد عنان قبض و بسط شهر یاری به قبضه اقتدار و انامل اختیار ما ... (دو کلمه محو شده) شکر این موهبت عظمی و ادای نعمت کبری بر همت گرد ون شوکت واجب و متحتم است که مضمون کلام افصح الانام کما قال علیه السلام : ((بالعدل قامت السموات والارض)) نصب العین خود دانسته ، اسعاف مطالب محرومان و انجاح مارب مظلومان و سیله ذخیره آخرت داشته طریق سلوک سلطنت و معاقد خلافت را موافق شریعت بیضا و مطابق فحوای آیه کریمه ((واتبع ملت ابراهیم حنیفا)) گردانیده به یمن صفات حمیده و شیم مرضیه شجره لت و اقبال را ساعته فساعته نظار تی تازه و طراوتی بلا اندازه حاصل آید و به حکم ((احسن کما احسن الله الیک)) و به موداى منطوق فرموده ((ان الله لا یضیع اجر المحسنین)) عمل نموده این خیر جار یه تقدیم رسانیده شد که: 

تما می مواضع دهچه . . . (دو کلمه خوانده نشد) از هزار جه یمگان از توابع ولایت بدخشان من ابتدا توشقان ئیل و قف کرده شد و مسلم داشته آمد برمزار پر انوار حضرت سلطان الاولیا وبرهان الاتقیا ، قرة عین الرسول ، ثمرة فواد البتوال ، الموصوف بصفات الملک القا در  حضر ت امیر سید ناصرروح الله روحه و ادام فی العالمین فتوحه خالصا لله تعالى طلبا لغفرانه که آنچه واجبی مال و اخراجات دهجه مذکوره باشد مصرف مشایخ عظام و اهالی کرام که مجاور مزار متبرک مذکورند، باز گزارند که به خدمت اهل الله و ابنای سبیل و ارباب استحقاق و به و جه معاش خود صرف نمایند.

سبیل فرزندان کامکار و امرای ملک (. . .) گردون مدار و وزرای صائب رای کفایت آثار و حکام و دارو غگان و عمال سلطانی و ناظمان مهمات اعمال دیوانی و رعایا و متوطنان و جمهور سکنه ولایت مذکوره اینکه :

مواضع دهچه مذکور را به موجب فرموده و احکام سابق به و قفیت مزار متبرک مذکور مقرر و مسلم داشته ، هیچ آفریده به علت مال و اخراجات و عوارضات و قیمات قلمات و دارو غگان و میر هزارانه و صاحب جمعانه و قابضانه وضا بطانه و اخراجات اتفاقی وخرج فلاح و یساوری و پیشکش و لشکر و ایگارو بیگارو دودی و مددی حق الشمارو سر گله گی و صدیکه چهل یکه و خرج صابون و امانه وسرانه و کل تکالیف دیوانی و وجوهات سلطانی معاف و مسلم دانسته، مطلقا مزاحم و متعرض نشوند حوالات و مطالبات ننمایند و هیچ حکمی را ناسخ این حکم ندانند.  . .  (سه کلمه خوانده نشد) الطاف با رعایای مواضع مذکور را سوی ومستثنی دانسته و هر کس که بعد الیوم به خلاف فرموده و نوشته صدر عمل نماید (. . .) وچون به تو قیع رفیع منیع اشرف اعلی مزین و محلی گردد اعتماد الها تحریرا فی ٤ ربیع الاول سنته اثنى عشر و تسعماته (۹۱۲)