کنیشکا
در میان سکه های قدیمۀ که یکی دوری آن از نظر اکثر مردم دیار ما گذشته یکنوع سکه های بزرگ و کلفت مسی موجود است که عموماً بواسطۀ بزرگی و کلفتی با مرور روز گار و مصائب زمانه مقاومت کرده است البته عدۀ را زنگ گرفته ، عدۀ بیشتری از یکطرف و یک پهلو خورده و ساویده شده وعده دیگر آنطور لشم شده که چیزی روی آن معلوم نمیشود مهذا لک شکل و قیافه ووزن و اندازه این سکه ها طوری است که کسانیکه جزئی تماس به مسکوکات قدیمه دارند آنها را به نگاه اول جزء یک خانواده قرار میدهند که عبارت از خاندان "کوشانی" است. این سکه ها در افغانستان و هند خیلی زیاد بوده و هست خارج از نقاط تاریخی و خرابه های شهرهای باستانی و بدون اجرای حفریات عده زیاد آن در دست مردم میباشد که دران جمله طبیعی سهم مسکوکات کنیشکا خیلی زیاد است. پیشتر گفتیم که این مسکوکات مربوط به خاندان "کوشانی" است بناء علیه کنیشکا هم از همین خاندان است. اگر پرسیده شود که کوشانی ها کی بودند؟ فورا یکی از این سکه ها را گرفته و مقابل سوال کننده میگزاریم. در یکطرف این مسکو کات روی معلوم همرفته اشخاصی معلوم میشوند به قیافه آریائی سیتی بد وی که مقتضیات و فضای آسیای مرکزی والبسه اراضی سرد مناطق نیمه علف زار و نیمه کهستانی چین و سنکیانگ آنها را قیافه خشنی داده است. این مردمان در مراتب اولى حیات خویش اول از همه در مأخذ چینی به اسم "یوتچی" یا "یوچی" یاد شده اند. مستر "کنو" یکی از علمای نور ویژی میگوید که چینی ها (یوچیها) را در نیمه دوم قرن سوم ق . م یعنی دو هزار و دو صد سال پیش از امروز می شناختند. این یوچی ها هم بذات خود شاخۀ یک کتلۀ بزرگتری بودند که در زمره کتله های بشری بنام اقوام "سیتی" یاد میشوند و بعضی شاخه های دیگر آن "مساجت" ها و اسکائی ها وغیره میباشند که هر کدام در تاریخ عمومی آسیا و تاریخ خصوصی افغانستان کم و بیش دخالت و سهمی دارند.
یوچی ها بحیث شاخۀ سیتی اقوام هند و اروپایی بیشتر از همه بطرف شرق رفته و مدتی در وادی های "کوتچه" و "قره چار" و "توئن هوانگ" و "کانسو" اقامت و باز ردیوستان تماس فریب داشتند . ایشان با قوم زرد پوستی موسوم به هیوانگ نو مخالفت های زیادی داشته و در طول و عرض آسیای مرکزی زد و خورد و جنگ های زیادی میان آنها واقع شد تا اینکه در مقابل دشمن قوى ومقتدر ضعیف شده و به تغییر محل بطرف خاک های غرب اسیا مجبور شدند. اول به حوزۀ رود "ایلی" و "تارم" رسیدند و باز در اثر واقعات وحدوث اتفاقات دیگر بیشتر بطرف غرب تغیر محل داده به منطقه بین سر دریا و آمو دریا فرود آمدند جای اسکائی ها را اشغال کردند وانها را بطرف غرب یعنی بطرف دریاچه خزر و بطرف جنوب یعنى بطرف رود خانه آمو و خاک های جنوبی آن راندند.
این یوچی ها در سال ۱۳۸ ق ، م هنوز در فرغانه و مناطق ماوراء النهر امر از حیات داشتند. در این وقت ها در جنوب سواحل آمو یعنی در خاک های باختر مردمان متمدن و تجارت پیشه ئی بنام "تاهیا" می زیست ، یوجی ها با "تاهیا" راه مراودات دوستانه و تعلقات تجارتی و خویشاوندی را باز کرده و چون دولت یونانو باختری آریانا بیشتر متوجه کشور کشائی در هند بود و شیرازۀ آن در اثر ورود اسکائی ها خویشاوندان پیش قدم یوچی ها متزلزل شده بود. یوچیها به باختر ریخته و به این ترتیب در شمال هندوکش وارد شدند . با این شرح مختصر اگر سوال کننده محترم به سکه های که عرض کردم عطف توجه کند و نگاه دقیق تری به آنها اندازد از روی قیافه که روى مسکوکات بضرب رسیده خواهد دید که کوشانی ها تیپ بدنی مخصوص داشتند که عبارت از سر بلند نوک تیز دماغ بزرگ الاشه های عریض بود. این قوم که نزد چینی ها بنام یوچی معروف بودند در بعض مأخذ هندی به اسم یکی از شاخه های دیگر کتلۀ سیتی بنام (تخار) هم شهرت یافته اند ولی چون بعد از عبور آمو دریا بزرگترین قبیلۀ آنها به اسم و "کوی شوانگ" قبایل فرعی و جزء را دور خود جمع کرده و به این اسم اخیرالذکر اولین سلطنت تاریخی آنها را در سرزمین باختر تشکیل کرده است از این بعد در تاریخ افغانستان ایشان را بنام (کوشان) یاد کرده اند و ماهم یاد میکنیم.
کوشانیها از نقطۀ نظر عرق ، زبان ، سیاست ، آئین ، ادبیات ، داستان ، اداره ، کشور گیری ، تجارت نقش عمیق در تاریخ قدیم افغانستان مانده اند که شرح هر کدام آن مقاله ، مبحث ، فصل و کتابی بکار دارد که درین مختصر نگنجد و جای آن نیست زیرا عنوان این مقاله تنها "کنیشکا" مقتدرترین پادشاه و امپراطور آنها است .
معمولا کوشانی های بزرگ را به دو خاندان سلطنتی تقسیم میکنند یکی خاندان "کدفیزس" که از حوالی ٤٠ مسیحی تا حوالی ۱۱۰ مسیحی تقریباً ۷۰ سال سلطنت آنها دوام کرده است و دیگر خاندان "کنشکا" که بعد از وقفه تقریباً ده ساله از حوالی ۱۲۰ مسیحی تا نزدیکی های ٢٦٠ مسیحی سلطنت ایشان طول کشیده است .
کنیشکا مؤسس همین خاندان دوم کوشانی یک تن از پادشاهان خیلی معروف افغانستان قدیم است و شاید بزرگترین پادشاه دورهای پیش از اسلام مملکت باشد . کوکات ، کتیبه ها ، داستانها ، مأخذ تحریری ، از او حرف میزنند. بیشتر از همه قصه و داستان اطراف شخصیت او را فرا گرفته و این بزرگترین نشان بزرگی این پادشاه مقتدر است که اداره ، نام و شهرتش را از چوکات سرحدات آریانا بیرون کرده و در هند و تبت و ترکستان چین و چین برای چندین قرن منتشر ساخته است. داستانهای بودائی کنیشکای کوشانی را بیشتر به پادشاه معروف موریا "آشوکا" نزدیک و مقابل ساخته و چون آشوکا از او پیشتر می زیست و در اجراآت و کارروائی و مخصوصاً امور مذهبی و عمرائی هر دو یکرنگ و قابل مقایسه میباشند اکثر داستانهای یکی را بدیگری منسوب کرده اند و این امر در فلکلورو داستان بر عظمت و قدامت کنیشکا افزوده است. کنشکا در کتیبه ها و مسکوکات به اسم کنشکا ، کانیشکا ، کنشکا ، کنشکی شاهی کنیکه یاد شده و این اختلاف شاید بیشتر از صورت خواندن های مختلف اسم او نشئت کرده باشد در بعضی سکه ها خودرا به لقب (شا او نانو شا او کنشکی کوشانو) یاد کرده که ترجمه تحت اللفظى آن "شاه شاهان کنیشکای کوشانی" میشود . از استعمال کلمۀ (شا) و اسم ترکیبی (شا او نانو شا او) معلوم میشود که زبان سیتی کوشانی ها بازبان دری افغانستان نزدیکی زیاد داشت و شاخه ئی از السنه ایرانی بود روایات به کنیشکا لقب دیگری هم داده اند که عبارت از "شاه یا شهزاده گندهارا" است البته امروز هم در اروپا شهزادگان را بعضى القاب اعزازی میدهند که بنام شهزادۀ آنولایت یاد میشوند مثلا "در انگلستان شهزادۀواز" و در ایطالیا "شهزا ده بینه مون" (ولز) و (پیئه مون) هر دو علاقه های دو مملکت فوق الذکر است . کنشکا ازین جهت به لقب شاه یا شهزاده گندهارا یاد شده که "گندهارا" را نسبت به تمام اقطار امپراطوری خویش بیشتر دوست داشت و از نقطه نظر موقعیت جغرافیائی دل امپراطوری بود و علاوه بر همه پایتخت های تابستانی و زمستانی و خزان و بهار او در نقاط مختلف همین گندهارا یعنی در کابل وقوع داشت.
کنیشکا مردی بود که بکشور کشائی شوق زیاد داشت شاهان کوشانی سلف او در راه نابود ساختن اوضاع ملوک الطوایفی اقدامات جدی نموده و به استثنای بعضی حصص جنوبی آریانا مثل گدروز یا سائر حصص و ولایات را بدور قوۀ مرکزی جمع نموده بودند. پیش از کنشکا پارۀ اقداماتی در حواشی هند و ترکستان چین هم بعمل آمده بود ولی به ناکامی منجر شد بنا علیه لشکر کشی های کنیشکا در بعض حصص مخصوصا ترکستان چین جنبۀ انتقا گیری هم داشت بهر حال قرار نظریۀ "و نسنت سمیت » کنیشکا کشمیر را در سال های اول سلطنت خود فتح کرد و دهکدۀ "کانشپور" بین رود خانه "بیهات" و "سیریناگار" هنوز بنام او شهرت دارد . از روی روایات معلوم میشود که "پتالی پوترا" پایتخت خاندان قدیم هندى (موریا) که عبارت از (پتنه) حالیه باشد در عصر کنشکا فتح شده بود از روی کتیبه ها و مجسمه های کنشکا که از نقاط مختلف هند پیدا شده رائی مدققین بر این است که فتوحات کنیشکا تا سواحل رود گنگا ادامه یافته بود و تقریباً نیمه شمالی هند جز و امپراطوری او بود از این جهت کنیشک در تاریخ قدیم هند سهم وشهرت دارد وبحیث امپراطور کوشانی هندی هم تلقی شده است . امپراطور بزرگ کوشانی در خاک سنکیانگ یعنی ترکستان چینی هم قشون بری کرده است و چون درین وقت کنیشک احصص شمالی هند را فتح نموده بود احتمال زیاد دارد که قشون کشی خود را از راه دره های همالیه و پامیر بطرف خاکهای کاشغر و یارکند وختن انجام داده باشد. آخر کنیشکا این نقاط راهم فتح کرد و دامنۀ امپراطوری خود را به حوزه رودخانه های بزرگ آسیائی اکسوس (آمودریا) اندوس (سند) گنگا و تارم انبساط داد و نام خویش را در روایات هندو تبت و چین و مغلستان داخل نمود.
آنچه که در فتوحات سنیکانک وحوزه تارم که درین وقت تحت سلطۀ شهزادگان چینی بود روح انتقام جویانه پاد شاه بزرگ کوشان را نشان میدهد گرفتن برغمل از خاندان شاهی این علاقه ها میباشد و این کاری است که کنیشکا در مورد سائر اراضی مفتوحۀ خود مثلا خاک های هندی نکرده. کنیشکا با فتح ترکستان چینی و گرفتن بر غمل های شاهی شکست سلف خود "ویما کد فیزس" را جبران نمود. در میان برغمل های کنشکا از شهزادگان چینی وحتی پسر امپراطور چین هم ذکری رفته ولی تا جائی که از کتاب تاریخ "شاهان هان" که وقایع را تا ۱۱۳ مسیحی قید نموده معلوم میشود پادشاه کاشغر یکی از بستگان قریب خود را که "شن - پان" نام داشت بقسم برغمل به دربار امپراطور کوشانی فرستاده بود. علاوه بر او شهزادگان دیگر چینی هم در میان برغمل ها بوده که از میان پسران ب بستگان امرای چینی علاقه های ختن ویار کند و غیره انتخاب شده بودند .
کنیشکا پادشاه با این برغمل ها بکمال لطف و مهربانی رفتار میکرد در پایتخت های سلطنتی به آنها جاهای مناسب داده بود برای اینکه از سرما و گرمای زیاد در امان باشند تابستان در نقاط زیبای کاپیسا و زمستان در گندهارای سفلی به آنها امر اقامت داده بود. اقامتگاه یرغمل ها در کاپیسا معبدی بود موسوم به "شالو کیا" که یکی از مراکز مذهبی و علمی پایتخت تابستانی کوشانی شمرده میشد و تا اندازۀ که از روی یادداشت های زائر چین هیران - تسنگ معلوم میشود این معبد در دامنه های شمالی "کوه پهلوان" فراز مجرای رودخانۀ خروشان پنجشیر وقوع داشت و راهبین و برغمل ها از منظرۀ زیبای رودخانه و اراضی سرسبز و اشجار غلو و کوه بچه ها و دره های مناطقی که امروز به ریزه کوهستان معروف است حظ می بردند.
کنیشکا پادشاه به کاپیسای قشنگ و سرسبز و حاصل خیز علاقه مندی زیاد داشت اگرچه در روایات به صفت "شهزاده گندهارا" یاد شده ولی چون گندهارا عبارت از درۀ کابل است و رودخانۀ پنجشیر یکی از معاونین آن میباشد درۀ گندهارا در قسمت علیای خود به دید کاپیسا منتهی میشد. همچنان که امروز دره های قشنگ سمت شمالی بهترین گردشگاهای ایام بهاری اهالی مرکز است ۲۰۰ سال قبل هم شهرت بسزا داشت . در کنار مجرای مشترک رودخانه هائسی که امروز بنام پنجشیر وشتل وخاواک وغوربند یاد میکنیم و شاید به اضافت یکی از رود خانه های سیلابی دیگر (پنجهیر) یعنی "پنج نهر" یا "پنج رودخانه" ازان همه به تنهائی نمایندگی کند ارگ سلطنتی کوشانی با دیوارهای بلند و ضخیم خود استوار بود. آب های گونا گون رودخانه ها در پای حصار شهر مستی میکرد و در آیام آب خیزی اوائل بهار امواج ارغند و خشمگین آن به شدت به صخره های دیوار حصار میخورد. دیوارهای خرابه های بگرام که امروز به طول ۲۷۶ وعرض (۱۱) متر چون تپه هائی نزدیک به سواحل رود خانه افتاده حکایت از بزرگی ارگ و بلندی دیوارهای آن میکند . کاپیسی مقر بهاری سلطنتی کوشان شاهان بزرگ از نقطه نظر استحکا وسوق الجیشی اهمیت بسزا داشت .
اگرچه از روزگار کنیشکا تا ایام ما ۱۹۰۰ سال سپری شده هنوز دبدبه و شکوه امپراطور مقتدر در پیرامون خرابه های این شهر کهن محسوس میشود افسانه ها ، روایات ، داستانها و اشعار رزمی هر کدام به رنگی کنیشکای ادب پرور ، کیشکای دیانت پژوه کنیشکای آبادی پسند. کنیشکای فاتح و کنیشکای مقتدر و نیرومند را رسم کرده اند در یکی ازین داستانها نقل میکنند که زمانی امپراطور کنیشکا میخواست در پای کوه فیل سر (پیلو سارا) (یکی از رشته کوهای شمال غربی کاپیسا است که تا حال هنوز از نقطه نظر تحقیقات علمی معین نشده) معبدی آباد کند. فراز کوه دریاچه ئی بود و در آب های عمیق و یخ بسته دریاچه شاه ماران آبی اقامت داشت وقتیکه معماران شاهی شروع به طرح بنای معبد کردند شاه ماران آبی از در مخالفت پیش آمده به باد و باران و عناصر طبیعی حکم داد تا مانع شوند و نگذارند که معبد شاهنشاه آباد شود. معماران به امر پادشاه بزرگ ساخته میرفتند و عناصر به ایمای شاه ماران آبی خراب مینمودند. قضیه را به پادشاه بزرگ اطلاع دادند. آواز شیپور از چهار برج ارگ سلطانی بلند شد. شهر و ماحول و دور و نزدیک آن را سپاه کوشانی فرا گرفت. شاهنشاه بر فیل شاهی برآمد. روحانیون با لباسهای بلند زردگون در اطراف موکب شاهی حرکت میکردند. غریو سواران و نیزه داران در کوهای کاپیسا انعکاس افکنده بود. شاه ماران آبی که از فراز کوه جلال سلطنتی را تماشا میکرد تغیر لباس داده لرزیده و ترسیده خود را کنار معبر سلطان رسانید و عفو خواست و گفت : خواهشمندم سلطان بزرگ پادشاه جهان از تقصیر نا توانی چون من بگذرد چون ماران آبی جنس لجوجی هستند و زود عهد و پیمان خویش را فراموش میکنند خواهشمندم امر بفرمایند تا فراز کوه نقارۀ بزرگ نصب کنند و هر روز صبح آنرا بنوازند تا آوازه عظمت و نیروی سلطان بگوش برسد و تحریکات شیطانی ما آرام گیرد و معماران شاه به آرامی خاطر تعمیر معبد را به پایان برسانند. هر روز صبح موقعی که آفتاب از فراز تیغه های کوهای شرقی حوزه شاداب کاپیسا را روشن میکرد آواز نقارۀ سلطنتی از جوار کوه های سالنگ در دره های دور و نزدیک کاپیسا انعکاس می افکند و در حمایت شکوه سلطانی معبد بزرگ کنیشکا آباد گردید.
کنیشکا در عمران و آبادی شوق و توجه زیاد داشت همان طور که داستانها تعمیر ۸۰ هزار آبدات خیریه و مذهبی را به شاهنشاه موریا آشوکا نسبت میدهند عدۀ زیاد آبادی های مذهبی را به کنیشکا شاهنشاه کوشانی هم نسبت مینمایند. از جمله آبدات معروف و مجللی که یکی بصورت احتمال قریب و دیگری بصورت حتم به کنشکای بزرگ نسبت میشود تعمیر دواستوپه در بامیان و پشاور است. اینقدر میدانیم که پیش از تراش هیکل های بزرگ ۳5 متری و 53 متری بار اول استوپۀ در هوای آزاد در پای جدار کبیر بامیان در مجاورت شرق نقطه ئی که حالات ۳5 متری ایستاده است آباد شده بود. بنای این استوپه را زایر چین هیوان - تسنگ در یادداشتهای خود به "پادشاه قدیمه" نسبت میدهد که متاسفانه نام او را نمیگیرد. مدققین این پادشاه قدیمه را همان کنیشکای بزرگ میدانند که شخصیت نافى وعهد با شکوه سلطنت او انقلابی در فلسفه و عمرانات بودائی افغانستان و هند تولید کرده بود، کسان دیگری هم هستند که حتی عمران اولین بت بزر رگ بامیان یعنی بت ٣٥ متری راهم به همین پادشاه نسبت میدهند. عمران استویۀ بزرگ پشاور بدست کنیشکا موضوعی است که در ان شبه ئی نیست زیرا نام و تصویر این پادشاه بزرگ روی قطی فلزی که مخصوص نهادن یادگارهای بودا بود در ۱۹۰۹ از پشاور کشف گردیده است و یکی از آثار غریب صنعتی گریکو - بود یک گندها را میباشد. روی سر پوش این جعبه بودائی شسته که بدور صورتش هالۀ نور کشیده شده و برگ های گل نیلو فراطراف سرپوش را فرا گرفته است به سمت راست و چپ بودا دوژنی در حال احترام دیده میشوند به دورا دور حاشیه سر پوش حاشیۀ دیده میشود که در آن قطار قازهای وحشی رسم گردیده است . در اطراف خود جعبه بودائی در حال تفکر برجسته نمایش یافته و ارباب انواع فرعی حمیل گل را روی بازوهای خود گرفته اند. اینجا پادشاه بزرگ کنیشکا را ایستاده نمایش داده اند کلاه بلندی که در مسکوکات دیده میشود بر سردارد. در خرابه زاری که این جعبۀ مهم تاریخی یاد گار کنشکا کشف شده روزی امپراطوری مقتدر کوشان معبد مجلل و باشکوهی بنا کرده بود بقرار نظریۀ موسیوسیلون لوی هند شناس فرانسوی یکی از عجایب دنیای شرقی بود و یادگارهای بی نهایت گران بهادران وجود داشت. هندشناس فرانسوی مذکور با ترکیب یادداشت های زائرین مختلف چینی راجع به طول و عرض و ارتفاع اصلی استوپه معبد مذکور نظریاتی دارد که خلص آن قرار آتی است :"این عمارت از (۲۰۰) متر بیشتر ارتفاع داشت روی زمین صفۀ پنج مرتبه ئی بنا یافته بود که احاطۀ آن بین ۳۰۰ تا ٤۰۰ قدم بود و بصورت مجموع ( ١٥٠) قدم ارتفاع داشت بالای این صفۀ سنگی که کار تهداب راهم ازان میگرفتند استوپه را از چوب به بلندی (٤٠٠) قدم ساخته بودند که شامل ۱۳ طبقه یا مرتبه بود بالای این استوپه ستونی از آهن به ارتفاع (۸۸) قدم برپا کرده بودند و در این میلۀ آهنی بزرگ ۱۳ یا 15 یا 25 چتر مسی مذهب نصب بود" (به صفحه ۱۳۱ کتاب لندسی وی لیز اتریس تالیف سیلون لوی مراجعه شود) این جزئیات در مورد یکی از معابد بودائی نشان میدهد که کنیشکای بزرگ در امور عمرانی مذهبی چه توجه مخصوصی داشت و در اثر این توجه شاهانه چه عمرانات با شکوه در اقطار امپراطوری کوشانی بمیان آمده بود. تعمیر عمارتی به این بزرگی از سنگ و چوب و فلزات وجود استادان بزرگ فن و مهندسین ماهر و هیکل تراش های قابلی را ایجاب میکند. خواندن جزئیات چنین عمارت بزر گ جرئت میدهد که انسان بناو اساس هیکل بزرگ 35 متری بامیان را به پادشاه نیرومند و صنعت دوست کوشانی نسبت دهد . ازین قبیل عمارات که نمونۀ انرا در اطراف پایتخت زمستانی کیشکا (پشاور) شرح دادیم در اقطار امپراطوری زیاد بود. بلاشبه در ننگرهار و کاپیساهم آبدات باشکوهی بر پا کرده بود که اوازۀ عمران یکی انرا در پای کوهای پر برف شمال غربی کاپیسا افسانه های باستانی حفظ کردهاند. پیشتر گفتیم که کنیشکا در عمل های چینی را در جوار پایتخت های خویش رهایشگاهای شاهانه داده بود همان معبد "شالوکیا" که محتملاً در دامنه های شمالی کوه پهلوان" واقع بود معبد مجلل دیگری بود که به امر واراده کنیشکا پادشاه ساخته شده بود. البته این را هم میگویند که معبد مذکور به پول واعانه خود یرغمل ها ساخته شده بود.
کنشکا در امور مذهبی نظریات وسیع داشت . قراریکه مسکوکات او نشان میدهد همه مذاهب و ادیان خاک امیرا طوری خود را احترام میکرد از این جهت عده از مدققین در بودائی بودن شاهان کوشانی منجمله کنیشکا شبه دارند . موضوع سائر شاهان کوشانی را که از هدف اساسی این مقاله بیرون است. عجالتاً کنار گذاشته و راجع به خود کنیشکا پارۀ مطالب مربوط را ذکر مینمایم با وجودیکه از مدفقین در بودای بودن کنیشک شبه دارند عده دیگر جدا او را پیر و دیانت بودائی و حامی بزرگ آن میشمارند حتی پروفیسر جی، پرزی اوسکی در کتاب "افسانه های اشوکا" عالمی را بنام "سودار ساوا" Sudarcava اسم میبرد که کنشکا پادشاه را در آئین بودائی داخل کرده است. کنیشکا اگر در مسکوکات خود سائر از باب انواع باختری و هندی و یونانی را نقش کرده و اسم برده، در عدۀ تصویر (بودا) را هم ضرب زده و نام گرفته اگر موضوع در روشنی داستان ها مطالعه شود چنین مینماید که کنشکا داخل دین بودا شده باشد . بدیهی
است که داستان هائیکه بود یزم راجع به کنشکا ساخته عین همان داستان هائی است که در مورد "اشوکا" امپراطور موریا نقل میشد. همان طور که میگفتند که "اشوکا" بعد از جنگ ها و قتل و خون زیاد داخل دیانت بودائی گردید عین آنرا در مورد کنیشکا هم نقل میکنند و میگویند که امپراطور قبل از اینکه داخل دین ساکیا مونی بودا شود آدم بی دین ، ظالم ، خون خوار و جنگ دوست بود و بعد از خون ریزی های وحشت انگیز از کرده خویش پشیمان شده و بدین آرام و صلح طلب بودائی داخل شد .
شبه نیست که کوشانی ها در خاکهای آریانا به مذاهب مختلف قدیم مملکت و عقاید خارجی هندی و یونانی و غیره مواجهه شدند. همین کنیشکا سکه هائی دارد که از نقطه نظر عقیده و آئین ارباب انواع قدیم اوستائی باختری مثل (اناهیتا) و (میترا) ارباب انواع داستانی یونانی مثل (هلیوس) و (سلن) یعنی آفتاب و مهتاب و جمع دیگر روی آنها نمایش یافته ولی طوریکه ذکر شد سکه هایی هم دارد که در آن تصویر و نام بودا ثبت است چون این قبیل مسکوکات را به سال های اخیر سلطنت کنیشکا نسبت میدهند احتمال دارد که بعد از چند سال حکم فرمائی پیر و آئین بودائی شده باشد یا اینکه دین رسمی او همان دین بودائی بوده و برای خوشنودی پیروان سایر مذاهب امپراطوری خود هر عقیده را احترام میکرده و بحیث امپراطور در مسکوکات خود از سایر ادیان هم نشانی به ضرب رسانیده است.
از روی یاد داشت هایی که خاورشناس فرانسوی "سیلون لوی" در ژورنال از یاتیک سال ۱۸۹٦ راجع به (هندویست) نشر کرده روابط کنیشکا با علما و دانشمندان بودائی بخوبی آشکار میشود و معلوم میشود که پادشاه با علما و دانشمندان محشور بوده ازین گذشته این را هم میدانیم که شاهنشاه کوشانی از خود مشاور مذهبی داشت موسوم به (پارسوا) که از علمای نام آور عهد او بود. داخل شدن کنیشکا در دیانت بودائی دوره جدیدی را برروی دین مذکور باز کرد. اروپایی ها تاثیر شخصیت اورا در دین بودا به تاثیر شخصیت "کلوویس" در دین مسیح تشبیه میکنند. در حقیقت امر کنیشکا در نفس فلسفه آئین بودائی و در انتشار و عمومیت آن در خاک های آسیانی بذل توجه نمود و آئین محلی و محدود و تنگ را از چوکات هند در چوکات آسیا انتشار داد.
محفل بزرگ مذهبی که به امر و اراده کنیشکا تحت ریاست (واز و میترا) عالم دانشمند عصر در یکی از دره های زیبای کشمیر تشکیل شد و (500) نفر نماینده محافل مذهبی در آن شرکت جست چیزی است که در دفتر خاطرات تحول آئین مذکور فراموش نمیشود. آئین بودائی با داشتن طریقه منحصر به فرد "هتایانی" یعنی (راه کوچک نجات) آئینی بود از نقطه نظر فلسفه تنگ و محدود و از نقطۀ نظر صنعت منحصر به نمایش مجالس مذهبی به کمک سمبول و علامه و از نقطه نظر هیکل تراشی محدود به پاره صحنه های خشک مذهبی و بس کنشکا طبق عظمت خاک و روحیات امپراطوری خود در آن انقلاب وارد کرد و این انقلاب را با علمایی که با آنها محشور بود در جلسه بزرگ کشمیر عملی کرد. طریقۀ جدید "مهایانی" یعنی (راه بزرگ نجات) بمیان آمد و در ان ادیان سابقه و قدیم افغانستان مخصوصا دین زردشتی تاثیر افگند و از نقطۀ نظر صنعت باب جدیدی باز شد. بده پرستان هندی جرات نداشتند که (ساکیامونی) را بشکل و قیافۀ انسانی در مجالس نمایش دهند و این کار در افغانستان با صنعت کاران باختری و گندهاری که شیوۀ هیکل تراشی یونانی چشم ایشان را خوب تر باز کرده بود عملی گردید با کشور کشائی های پادشاه مقتدر کوشان دروازۀ سنکیانگ و حوزۀ سر دریا و تارم بر روی مبلغین باز شد قافله های دانشمندان بحرکت آمدند و از راه همالیه و پامیر علما به دیار خطا وختن و چین بنای تبلیغ را گذاشتند.
پس کشور کشائی های کنیشکا را باید مقدمه و آغاز دوره جدیدی دانست که از برکت آن آئین و صنعت و معارف وخرد و بینش افغانستانی و هندی به دیار چین انتقال یافت.
کنشکا و عصر او از نقطه نظر جنبش های ادبی در تاریخ افغانستان قدیم سهم بارز دارد. پیشتر گفتیم که شاه از خود مشاور مذهبی بنام "پارسوا" داشت. همچنین از عالم دیگر معاصر او "واز و میترا" اسم گرفتیم، این شخص اصلا از اهل گندهارا بود و مقام علمی او درین عصر از ریاست او در محفل بزرگ کشمیر معلوم میشود . کنشکا پادشاه مشاور ادبی هم داشت موسوم به "اسوه گوشا" که در نویسندگی و فنون ادب سر آمد علمای زمان بود. شهرت زیاد کار این نویسنده ماهر را بجائی رسانیده که شخصیتش را داستانهای گوناگون فرا گرفته است. بقرار بعض از داستان ها کنیشکا بعد از فتح (یتالی یوترا) پایتخت دود مان موریا یعنى (پتنه) امروزی او را "غنیمت شاهی" انتخاب نموده و بحیث نویسنده و منشی و مشاور ادبی به دربار خود منصوب نمود . انقلاب فلسفی در آئین موضوع تحریر کتب و رسایل جدید را در عصر کوشان قهراً میان آورد. کثرت علماء تبلیغ ، ترجمه و نقل داستان ها و کتب مذهبی برای نقاطی که در داخل خاک امپراطوری و در خارج به آن ضرورت داشتند ایجاب مینمود تا مردم به نوشتن بیشتر توجه نمایند. "اسوه گوشا" نویسنده نامی عصر کنیشکا کتب متعددی در زبان علمی امپراطوری یعنی سانسکریت نوشت. در این وقت پراکریت های متعدد و زبان سیتی خود کوشانی ها که شاخه ای از السنه ایرانی است در امپراطوری کوشانی رواج داشت. درین پراکریت ها آثار مذهبی را هم مینوشتند ولی در محفل بزرگ مذهبی کشمیر چنین فیصله شد که نتیجه مناظره و مشاجرۀ علما در زبان سانسکریت تحریر شود و به دسترس معابد مملکت گذاشته آید ازین رو سانسکریت زبان علمی و ادبی کشور کنیشکا شد چنانچه آثار و شواهد کتب مذهبی در متن سنسکریت ورسم الخط های مختلف از نقاط مختلف افغانستان چون هده و بامیان و وردک و بلخ کشف شده "سیلون لوی" خاورشناس فرانسوی میگوید که "اسوه گوشا" با نگارش آثار برجسته ابواب مختلف نویسندگی را کشود.
درامه شعر رزمی ، قصه حکایت ، داستان مینوشت ، باب مناظره ادبی را باز کرد ، نویسنده مبتکر بود به جرئت بیانات سابق بود او آثاری را که دشوار و از فهم مردم دور بود بزبان شیوای ادبی در آورد" کوشانی ها مخصوصاً کنشکا برای ادبیات خدمت شایسته انجام داده است بی طرفی و عدم تعصب او در مسائل نژادی و مذهبی وادبی شد که نویسندگان و ادبا مانند علما و روحانیون مذاهب مختلف از نعمت آزادی برخوردار باشند. در سایۀ نظریات مساعد او سانسکریت بحیث زبان علمی و ادبی ترقی زیاد کرد بعضی مدققین آثار ادبی دورۀ کوشانی را از آثار برجسته سانسکریت و پراکریت میدانند و روی هم رفته عصر کوشانی های بزرگ را که دران دوره بارز دارد از دوره های ترقی ادبیات میشمارند. کنشکا "اسوه گوشا" نویسنده معروف دربار کنیشکا در موسیقی هم مهارت زیاد داشت. طوری تار میزد که شنونده را بیخود میساخت این موسیقی نو از ماهر به این عقیده بود تا آلام درونی بشری را که آئین بودائی در صدد تسکین آن بود با نوای سحر انگیز موسیقی آرام کنند. این تارزن معروف اشتباه نکرده آهنگ بود تار او الیاف دل شنوندگان را بحرکت می آورد و آن الام نهانی را ازین بهتر دوائی نبود، امپرا طور کنشکا از افسون تارزن و نویسنده دربار خویش آگاهی یافت و بوی گفت خوشم که چنین مهارتی در انگلستان تو نهفته است ولی میترسم ازینکه مبادا در اثر استماع نوای دلکش تارتو کشو ز من خانی شود زیرا آهنگ دل نواز تار تو مردم را از مشاغل زندگانی کناره ساخته و به صحرا سر میدهد. در آغاز مقاله از مسکوکات بزرگ و کلفت مسی حرف زدیم به صورت خصوصی اگر نگاه بکنیم مسکوکات کنیشکا مطالب متعدد تاریخی و تهذیبی را برای ما روشن میکند. تنوع و کثرت مسکوکات دلیل بر طول سلطنت و عظمت قلمرو امپراطوری او است کنیشکا قسمت اعظم مسکوکات خود را در مفرغ ومس بضرب رسانیده و ضرب سکه های طلایی که بار اول در عهد کوشانی با سلطنت "ویما کد فیزس" آغاز شده بود در زمان سلطنت کنشکا به پیمانه زیاد تر دوام کرد از ممیزات مسکوکات کنیشکا با شاهان سلف کوشانی اویکی این است که زبان یونانی در مسکوکات او از استعمال افتاده ولى رسم الخط آن با تغیراتی هنوز باقی ماند. فهمیدن این مطلب طبیعی اشکالی ندارد زیرا زبان یونانی کم کم در محیط فراموش شده و پادشاه و مردم ضبعا به استعمال زبان خود کشور شایق بودند ولی چیزیکه خوب فهمیده نمیشود این است که رسم الخط خروشتی که رسم الخط خود مملکت بود و تا این زمان در مقابل رسم الخط یونانی در یکطرف مسکوکات استعمال میشد چرا از استعمال افتاد ؟ البته رسم الخط مذکور بکلی ناپدید نشده بلکه در کتیبه ها عمومیت داشت موضوع دیگری که مسکوکات کنیشکا پادشاه را بر یاد شنهان سلف او تمیز میدهد کثرت و تنوع ارباب انواع است مشارالیه بدون امتیاز مذهب و دین تمام ارباب انواع اوستائی و هندی و یونانی را که در آریانا معروف بود در مسکوکات خود اسم برده و نقش کرده ارباب انواع اوستائی مسکوکات او عبارت است از : مبرو (میترا ، یا آفتاب) ما او (مهه یا مهتاب) اترو (اتار ، یا آتش) ارواسپو اروت اسپه یا صاحب اسب های تند رو که اینجا عبارت از آفتاب میباشند، از ارباب انواع میتولوژی یونانی هم عده ای در مسکوکات او نقش است مثل : هلیوس (آفتاب) سله نه (مهتاب) وغیره علاوه بر اینها طور یکه قبلان کرنمودیم بار اول (بودا ساکیامونی) موسس آئین بودائی بشکل وقیافه کلاسیک خود به لباس راهبی در حالی که کاسه گدائی در دستش میباشد در بعضی از مسکوکات او نمایش یافته و به رسم الخط یونانی "بود و ساکانا بود و" یعنی (بود اساکیا مونی بودا) تحریر میباشد.
مسکوکات کنیشکا عموماً مدور و کلفت است و انواع خرد و بزرگ دارد. در طرف راست سکه عموما خود پادشاه ایستاده دیده میشود و به لهجه سیتی شاخۀ از السته ایرانی که به رسم الخط یونانی تحریر میباشد عموماً خود را "شا اوتا نوشا او کنیشکی کوشانو" خوانده است در این جمله کلمه "شاه" که در زبان دری افغانستان (فارسی) تاحال معمول است واضح دیده میشود و جملۀ "شا اونو نوشا او" (شاه شاهان) یا (شاهنشاه) معنی دارد - به این ترتیب جمله کامل فوق الذکر را میتوان (کنشکا شاهنشاه کوشانی) ترجمه نمود. مسکوکات کنیشکا از افغانستان و قسمت های شمال غربی هند که جزء امپراطوری او بود به تعداد زیاد پیدا شده و میشود "مسن" انگلیس یک قرن قبل عدۀ معتنابهی از مسکوکات کوشانی را از نزد اهالی بگرام بدست آورده است در نتیجه هفت دوره مختلف حفریات مخصوصاً از حصه بازار شهر باستانی مذکور مسکوکات کنیشکا تعداد زیاد کشف شده است.
کنیشک پادشاه بزرگی که نقش سیاست او در امور داخلی چه مذهبی ، چه عمرانی، و غیره شرح یافت در سیاست خارجی هم رول بزرگ بازی کرده است مشار الیه طوریکه دیدیم با فتوحات و کشور کشائی دامنه امپراطوری خود را در سمت هائی که مناسب میدانست وسعت داد. اگرچه پیش از کنیشکا پادشاهان دیگر آریانا به فتوحاتی در حوزۀ سر دریا و تارم و گنگا موفق شدند ولی کامیابی های کنیشکا و دوام نفوذ او به خاک های مفتوحه در تاریخ قدیم افغانستان چیزی بیسابقه است. کوشش او برای تشکیل دولت ومملکت پهناور به اقتضای وقت موافق بود زیرا در خاک های چین امپراطوری "هان ها" و در غرب خاک های اروپائی و آسیائی امپراطوری "رومن" انبساط داشت و این دو مقتدرترین دولتهای شرقی و غربی بودند و تقربیا تجارت دنیای وقت در دست آنها بود به این ترتیب دولت کوچکی میان آنها به آرامی زندگانی نمیتوانست تا اینکه بزرگ و مقتدر و نیرومند نباشد کنشکا بسعى و مجاهدت خویش دوات کوشانی افغانستان را پیش از پیش تقویت بخشید آنرا وسعت داد و ازان امپراطوری ساخت که با امپراطوری شرق و غرب همپایه باشد. موقعیت جغرافیائی آریانا و امپراطوری کوشانی در میان خاک های امپراطوری های چین و رومن عامل مزیت دیگری شد حتی پارت های غربی که طرف تهدید رومن ها واقع شده بودند دست نگر سیاست کوشانی ها شدند. شبهۀ ئی نیست که روابط سیاسی میان کوشان شاهان و قیاصرۀ روم با "کد فیرس" ها یعنی اعضای خاندان اول کوشانی آغاز یافته بود ولی کنیشکا منبسط گردید. موضوع استقرار روابط سیاسی میان کوشان شاهان و قیاصرۀ روم چیزی است یقینی که مولفین و شعرای رومن بدان اشاره ها کرده اند. تنها بعلت اشکال نام های کوشان شاهان وتعین صحیح سنۀ جلوس وسلطت و وفات آنها عجالنا بصورت حتم در مورد روابط فلان کوشان شاه و فلان قیصر روم اظهار نظر کمی مشکل است. از روی نظریات موجوده که در اطراف عصر وسلطنت کنیشکا قائم شده میتوان گفت که او با "ترا جان" امپراطور روم معاصر بوده تراجان بین سالهای ۹۸ و ۱۱۷ مسیحی می زیست و کنشکا هم از همین اواخر قرن اول مسیحی تا اواسط قرن دوم زندگانی داشت چیز مهمی که اخیراً اطلاع یافته ایم این است که موسیو گبرشمن مدیر سابق هیئت باستان شناسی فرانسه در افغانستان اخیر موفق به تعین سنۀ وفات کنیشکا در ١٤٠ مسیحی گردیده است مشارالیه این مطلب را در طی کنفرانسی در پاریس تصریح کرده است که متاسفانه هنوز آن بکابل نرسیده است تا دیده شود که نظریات او بچه اساس استوار است. این موضوع هم معلوم است که ترا جان قیصر روم بر علیه پارت های غربی قشونکشی نمود و در این راه کامیابی هائی حاصل کرده بود بعضی از مدفقین کنشکا را با "مارک اورل انتوان" امپراطور دیگر روم که در ۱۲۱ مسیحی در روم متولد شده و از ١٦١ تا ۱۸۰ مسیحی سلطنت کرده است.
هم معاصر میدانند و میگویند هم نمایندگان سیاسی میان آنها مبادله شده بود شبه ئی نیست که این امپراطور به اصطلاح یونانی ها و رومن ها با بربرها در حصص شمالی و شرقی امپراطوری خود جنگ ها کرده است ولی سنه و عصر سلطنت کنیشکا خوب تر دوره زمامداری تراجان برابری میکند لذا گفته میتوانیم که میان کنیشکا امپراطور کوشان و تراجان قیصر روم نمایندگان سیاسی مبادله شده بود. پیشتر گفتیم که تراجان باپارت ها طرف واقع شده و با دولت پارتی جنگ کرده و موفقیت حاصل نموده است. یکی از سیاست رومنها به نزدیک ساختن خود به کوشانی های آریانا این بود تا ایشان را بر علیه پارت ها تحریک کنند یا اقلا در موقع حدوث جنگ میان دولت روم و دولت پارت ایشان بی طرف بمانند و مداخله نکنند پس این مطلب هم تائید میکند که تراجان نزد امپراطور مقتدر کوشان کنیشکا نمایند و فرستاده و از دربار کنیشکا نمایند به روم به دربار ترا جان رفته باشد.
کنیشکا بطرف شرق با دولتهانهای چینی هم ارتباطی داشته دولت چین و امرای تابع آن در علاقه های غربی آن مملکت بعد از شکست در مقابل کنیشکا فهمیدند که سیادت چین درین قسمت ها در معرض خطر است وجود یرغمل های چینی در دربار کنیشکا چشم زعمای آن کشور را به نیروی کنیشکای کبیر باز کرد. لذا دولت چین از سیاست جنگ و ستیز که تاقبل از زمان کنشکا تعقیب مینمود گذشته و خواستگار استقرار روابط دوستانه گردید چینی های تجارت پیشه که از فروش ابریشم و پارچه های نفیس ابریشمی در سواحل شرقی بحرمدی ترانه و دورتر در قلب امپراطوری رومن پول زیاد میگرفتند غیر از تقاضای دوستی با دولت کوشانی کار دیگری نمیتوانستند زیرا همسایه غربی چین دولت کوشانی آریانا قوی شده بود و راه تجارتی معروف ابریشم که آنها راه اتصال چین به سواحل شرقی مدیترانه بود از حصص شمالی امپراطورى کوشانی میگذشت از دو طرف مجرای رود آمو مال التجاره چینی به بلخ واصل میشد. همین قسم از راه دره ها و کوتل های همالیه هم اگر مال النجاره چینی میگذشت وارد قسمت های هندی امپراطوری کنیشکا میگردید پس در اثر احتیاج مبرم تجارتی چینی ها مجبور به تحکیم روابط دوستانه سیاسی با کنیشکا بودند و نمایندگانی یا تحفه وهدایا میفرستادند. مسئله تجارت در استقرار روابط سیاسی کوشانی ها و رومن ها هم دخیل بود معاصر به زمان کنشکا "تراجان" و کمی بعدتر "مارک اورل انتوان" قیاصرۀ روم برپارت های غربی هم غلبه یافته و در خاکهای آسیائی دلچسپی بیشتری گرفته بودند. همان قسم که چینی ها از نقطۀ نظر تجارت به دوستی امپراطور گوشان احتیاج داشتند رومن هاهم عینا این احتیاج را حس میکردند رومن ها به ادویه وعطریات هندی ، ابریشم و پارچه های نفیس چینی و سرمه و سنگ های قیمتی و احجار کریمه آریانا محتاج بودند و پول گزاف طلائی درین راه خرج میکردند. این دادوستد تجارتی هر دو امپراطوری شرقی (چین) و غربی (روم) را وادار به دوستی کوشانی ها مخصوصا کنیشکای بزرگ ساخته بود. کنیشکا از استقرار روابط سیاسی با دو امپراطور محتشم وقت علاوه بر بلند بردن حیثیت خود و مملکت خود مفاد زیاد تجارتی و سیاسی میگرفت و در نتیجه ترانزیت اموال طلای رومن به تعداد زیاد در دو طرفه هندوکش انتشار یافت و تجار مملکت خیلی ثروتمند شدند. آنچه بالا گفتیم تا سال ۱۹۳۷ که حفریات بگرام وارد مرحلۀ جدیدی شد چیزهائی بود که برای اثبات آن شواهد عملی در بین نبود تعلقات کنیشکا با قیاصرۀ روم و خاقان های چین ، استقرار روابط تجارتی ، رفت و آمد کاروان های بزرگ بین سواحل شرقی مدی ترانه و وادی های ماورای شرقی پامیر وبسا مسایل دیگر محتاج به شواهدی بود خوش بختانه حفریات ۱۹۳۷-193۹-1940-1941 درین زمینه مرتب روشنی افگنده رفت. آنچه درین چهار مرحله از بگرام کشف شده آثار گران بهای قصر سلطنتی کاپیسی است . ظروف شیشۀ آبی رنگ و سفید گیلاس های منقوش با صحنه های جنگجویان و پهلوانان رومن فوراً موضوع تعلقات کوشانو رومن را بخاطر جلوه میدهد. مجالس پهلوانی و مقابله با حیوانات که نمایندۀ ذوق روحی رو من ها بود و خاطرات آن در محوطه عظیم "کلو زیوم" و عصر سلطنت "نرون" نقش خاطرها است دفعتاً در جدار گیلاس ها در میان خرابه های شهر باستانی بگرام بنظر میخورد . این ظروف آنهم در اطاق های قصر سلطنتی "کاپیسی" چیزی است به تعلقات و ارتباط دو امپراطوری شهادت میدهد . این ظروف اگر از راه تجارت آمده باشد ضرور به توصیۀ شخص شاه خریداری شده اگر این طور نباشد تحفه هائی است که از طرف رومن ها به دربار کوشانی فرستاده شده بود. همین قسم وجود ظروف لاک چین که قسمت های چوبی آن از بین رفته و حلقه های فلزی مدورلب ظروف و بعضی پارچه های "لاک" آن باقی مانده نشانه ارتباط وتعلقات کوشانی ها با "هان های" چین است و طوریکه دیدیم این تعلقات فی ما بین طرفین در دورۀ سلطنت کوشان کنیشکا تقویت یافته بود.
پیشتر کنیشکا را بحیث پهلوان یکی از داستانهای کاپیسا رسم کردیم . داستان مذکور عزم راسخ سلطان کوشانی وارادۀ شاهانه اش را در عمران آبدات بزرگ و مجلل وانمود کرد . اینک میخواهیم از خلال داستان دیگر که کامیابی های فاتحانۀ کنشکا را در هند ترسیم میکند صورت این پاد شاه بزرگ را بشما معرفی کنیم. پیش از اینکه وارد موضوع داستان شویم در باب اصلیت وصورت رسیدن آن به عصر ما چند سطری مینگاریم شبهۀ ای نیست که اصل داستان یکی از قصه های هندی است که حتما در اثر آوازۀ فتوحات کنیشکا بمیان آمده. مدت ها در محیط هند دهن به دهن نقل شده تا اینکه به گوش یکی از زائرین چینی موسوم به "هیوان تو" Hiuan Tso رسیده و آنرا به دیار چین برده و در فصل 15 کتاب (یو - یا نگ - تسا - تسو) که قرار عقیدۀ چین شناس فرانسوی موسبو "پلیو" در ۸6۰ مسیحی تالیف شده، داخل گردیده است . هوبر Ed. Huber قصۀ مطلوب را از کتاب مذکور استخراج کرده و موسیو "سیلون لوی" آنرا در شمارۀ ماه ژانویه ومارس ۱۹٣٦ مجلۀ آسیائی (ژورنال از پاتیک) گرفته است . ما هم ازین جاروح مطالب را اقتباس میکنیم . عین همین داستان را ۱۷۰ سال بعد البیرونی حکیم ومؤرخ و ریاضیدان بزرگ در بار غزنه هم حین مسافرت و مطالعات علمی وادبی خویش در هند شنیده و در کتاب تاریخ هند خود نقل کرده است و با جزئی تحریفی که زادۀ مرور زمانه است در مجمل التواریخ هم آمده است . خلاصه روح داستان مذکور به اساس متون چینی عاری از تحقیقات اضافی مدققین قرار آتی است : در زمانه های باستان در گندهار پادشاهی بود دلا ورودا نا موسوم به "کیانی سوکیا" یعنی کنبشکا، این پادشاه بر علیه همه کشورها لشکر کشید و کسی تاب مقابلۀ او را نیاورد باری ، حین لشکر کشی ها به خاک هند دو تکه پارچه فوق العاده نفیس بحضور شاه آوردند. پادشاه - یک پارچه را برای خود نگاه کرد و پارچۀ دیگر را به ملکه داد ملکه از آن پیرهنی ساخت و نزد شاه آمد. پادشاه چون نیک دید درست بالای سینه ملکه نقش دستی به زعفران ملاحظه نمود . پادشاه ازین مشاهده متاثر شده و به ملکه خطاب کرده این که پیراهنی پوشیده اید با این نقش دست چه معنی دارد. ملکه در جواب گفت: این همان پارچه است که پادشاه بمن داده است. کنیشکا به غیظ آمده و به قهر خزانه دار شاهی را احضار نمود و از او درین مورد توضیحات خواست خزانه دار جواب بعرض رسانیده و گفت : نقش دست همیشه در این پارچه بوده وغلام تقصیری ندارد پادشاه به احضار تاجری که آن را فروخته بود امرداد ، اور احاضر کردند و چنین به نقل آغاز کرد : درهند جنوبی پادشاهی سلطنت دارد موسوم به (ساته واهنه) این پادشاه در زمانه های ماضی در اثر نیاز و استدعا صاحب نفوذ خارقه نمائی شده بود. هر سال پارچه های نفیسی را که از درک مالیات رعایا جمع میشد پیش خود میخو است و بعد ازینکه هزارها هزار آنرا روی یکدیگر میگذاشتند دست خود را در رنگ زعفر آن تر میکرد و بالای سطح پارچه ها میگذاشت و نقش دست او تمام پارچه های مذکور را فرا میگرفت. سپس تجار پارچه های مذکور را بهر جا میفروختند اگر مردی از آن لباس میساخت نقش دست در پشت او واقع میشد و اگر زنی پیراهن میساخت نقش دست روی سینه های او می آمد . کنیشکا پادشاه به در باریان خود امر داد تا ازآن پارچه لباس بازند و بپو شند. نقش دست طوریکه تاجر گفته بود درپشت انها پدیدار شد کنشکا پادشاه از مشاهده این کیفیت عجیب به غیظ وغضب شده شمشیر خویش را تکان داد و گفت "خواب و خوراک بر من حرام است تا با شمشیر خویش دست و پای این پادشاه را قطع نکنم " سپس قاصدی بطرف هند جنوبی فرستاد تا تصمیم وی را به شاه آن ناحیه اعلام دارد . چون قاصد بدانجا رسید پادشاه (ساته واهنه) وزرا جمع کرده و از روی دسیسه گفتند بلی درست است که پادشاه ما "ساته وا هنه" نام دارد ولی او اصلا وجود خارجی ندارد ما هیکل طلائی او را روی تخت نشانده ایم وقوۀ اجرائیه بدست ما وزرا میباشد چون قاصد پیغام را بدین منوال به کنیشک پادشاه رسانید به سواره نظام و فیلان جنگی امرداد که بجنوب هند بکشور "ساته واهنه" یورش برند اهالی کشور مخاصم پادشاه خود را در مغارۀ کوهی پنهان کردند و آدمی از طلا ریختند و بر تخت نشانیدند و بر علیه متهاجم بر آمدند. کنشکا پادشاه به تزویر دشمنان پی برده از اعمال صالحه گذشته خویش استعانت خواست بازوها و پاهای مرد طلائی را برید و در عین زمان بازوها و پاهای "ساته واهنه" پادشاه که در مغازۀ مخفی بود قطع گردید و از بدنش جدا شدو
این داستان که متن آنرا ادبیات چین حفظ کرده از بسیار واقعات مفصل تاریخی معتبر تر است و چون داستانی است باستانی و روح توده، همان توده ئی که شاهد واقعات بودند آنرا بمیان آورده عصارۀ واقعات انعکاس نظریات ، یک دورۀ مهم تاریخ افغانستان وهند در آن حل و مزج است. به این جهات روح هندی ، همان روحی به حفظ خاطرات پارینه در لفافه داستان و افسانه سخت مستعد است آنرا با مرور زمان طولانی فراموش نکرده و بعد از ۱۷۰ سال که سیاح مورخ و دانشمند دیگر به تعقیب (هیوان - تسو) چینی بنام البیرونی وارد هند شد باز آنرا شنید و ضبط کرد. چون میان روزگار کنشکا پادشاه کوشانی و "ساته و اهنه" شاه دکن و هند جنوبی که اصل واقعه در آن رخ داده و ایام بیرونى تقریباً (۹۰۰) سال فرق است طبیعی در مرور این دورۀ طولانی بعضی نام های شخص و محلی در داستان مذکور فرق کرده است. اگرچه ابوریحان بیرونی تنها در قسمت هند عوض "ساته واهنه" و "هند جنوبی" فنوج ورا جای قنوج شنیده و در قسمت دیگر اسم "کنیک" یعنی کنیشکا کمافی اصل باقی مانده است از روی تطور حوادث تاریخی میشد نام محمود غزنوی را بشنود زیرا معاصر زمان او عوض کنیشکای کوشانی محمود زابلی غزنوى بقصد دیار هند لشکر کشی داشت، بهر حال چون مورخ و دانشمند بصیر دربار غزنه هزار سال قبل داستان باستانی فتوحات کنیشکا را با مختصر تغیری شنیده آنرا هم اینجا ذکر میکنیم تا فهمیده شود که نام و آوارۀ جهان گیری کنیشکا بکدام پایه در اعماق روخ هندریشه دوانیده بود. البیرونی می نویسد : "راجای فنوج پارچه در نهایت زیبائی برای کنیشکا فرستاده بود.
کنیشکا به خیاط خویش امر کرد که از آن لباسی برای او درست کند. خیاط به دوختن لباس مذکور جرأت نکرد زیرا برش پارچه را هر طوری میگرفت نقش پای میان شانه ها آمد. کنیشکا تحفه می را حقارت تعبیر کرده و بقصد گوش مالی را جای فنوج لشکر کشید وزیر را جای قنوج برای دفع خطر خویش را به تهلکه افگنده و در صدد حیله برامد به راجا گفت من بینی و گوش خویش را بریده و بحیث طاغی از در بار تو میگریزم و به استقبال متهاجم میروم و او و عساکرش را در بی راهی های بیابان ناپدید میسازم چون کنیشکا و قشونش پدیدار شد وزیر خود را به رکاب کنشکا افکنده حال خویش را عرض کرد و به قصد رهنمای قشون از راه کوتاه بطرف قنوج به حرکت آمد. اما عوض اینکه کنشکا وقشونش را درست رهبری کند ایشان را به بیابان بیکران وارد ساخت و تصور نمود که باین با این خدعۀ حربی کار ایشان را خواهد ساخت ولى کنیشکا نیزۀ خویش را در ریگ فرو برد و فوراً ازان جا چشمه آب صافی پدیدار شد وزیر را عفو کرد ولی به او حالی نمود که کار بادارش را جای قنوج ساخته شده است حین مراجعت به فنوج وزیر مذکور مطلع شد که همان روزیکه کنشکا نیزۀ خود را در رینگ فروبرد دست و پای راجای فنوج از بدنش جدا گردیده بود .
قراریکه ملاحظه میشود روح این دو داستان حماسی که پهلوان آن کنیشکای کبیر کوشانی است یک چیز میباشد و از فشونکشی این پادشاه نیرومند بطرف هند حکایت میکند. این دو داستان طوریکه بالا اشاره شده هر دو در هند شنیده شده راوی اولی "هیوان تسو" چینی ورا وی دوم ابوریحان بیرونی حکیم و مورخ معروف دربار غزنه است. مرورزمان میان عصر راوی اولی و دومی در طی ۱۷۰ سال جزئی اختلافی در آن وارد کرده ولی روح اساسی داستان از بین نرفته است. هر دو داستان کنشکا را پادشاه مقتدر و نیرومندی رسم کرده که پاسواره نظام و نیزه داران خویش بعزم دیار هند برا مده و آخر به فتح دور ترین نقاط آن کشور پهناور موفق گردیده است ریشه عمیق داستان در خاطرات توده هندی نشان میدهد که فتوحات پادشاه کوشانی در عمق روحیات مردم هند تاثیر افکنده و بحیث یکی از واقعات فوق العاده مهم در یادگارها ثبت گردیده است.
کنشکا پادشاه بزرگ کوشانی که بر خاک های افغانستان و قسمت بزرگی از خاک هند حکمفرمائی داشت علاوه بر مسکوکات زیاد و گوناگون کتیبه ها و مجسمه هائی هم از خودباقی گزاشته که هر کدام به رنگی شاهد نام آوری و عظمت او است از جمله کتیبه های کنیشک یکی از مقام (سوی هار Sui-Whar) "ملتان» نزدیک" (وها والپور) از کنار رود خانه ستلج که از معاونین رود چناب میباشد کشف گردیده همین قسم کتیبۀ دیگر از مقام "سهت مهت" (Sahetmahet) (کرا واستی قدیم) بدست آمده که به سال ۱۲ سنه دارد. در اثر حفریاتی که در حوالى (ماتورا) در قریه موسوم به (مات Mat) بعمل آمده سه مجسمه کنشکا پیدا شده که آن سر ندارد و به این ترتیب متأسفانه راجع به شکل و قیافه این پادشاه بزرگ چیزی گفته نمی توانیم یکی از این مجسمه ها به اندازۀ قامت طبیعی انسان است و در دامن لباس اسم "کنیشکا" تحریر میباشد. تصویر این مجسمه بین دو صفحه ٢٧٦ و ٢٧٧ کتاب ارلی هستری اف اندیا تالیف و "نسنت سمت" نشر شده و معلومات مفید دلچسپ و صحیح راجع به طرز لباس واسلحه امپراطور معظم کوشانی بدست میدهد اگر چه لباس و اسلحۀ شاهنشاه کوشانی و جزئیات آن از روی سکه های روشن اوهم بخوبی معلوم میشود اما این مجسمه که به بزرگی قامت و اندام طبیعی ساخته شده برای مطالعۀ موضوع به مراتب بهتر تر است. روی همرفته از روی مسکوکات واز روی این مجسمه بخوبی معلوم میشود که کنیشکا وحتى سائر کوشانی ها از پارچه های کلفت نمدی و پشمی لباس می پوشید. لباس کنیشکا پادشاه درین مجسمه عبارت است از پیراهن درازی که از دلک پا پایان تر آمده و روی پیراهن کمر بند عریض چرمی دارد. از کمربند تا دامن پیراهن خطوط مارپیچی دیده میشود که شاید یک نوع خامک دوزی باشد بالای این پیرهن در از چینی پوشیده که تقریباً ده سانتی از پیراهن دراز تر است و در قسمت مقابل دو گوشۀ آن قات خورده و از زیر آن پیراهن نمودار میباشد.
در پاهای پادشاه موزه های کلفت چرمی یا نمدی است که تسمۀ در بندیا آنرا محکم گرفته است و یک گوشۀ تسعۀ مذکور از میان کف و کری پا گذشته است در دست راست او چیز شش رخ وزین است که یا غلاف کدام سلاح است و یا سلاحی است که از چوب یا فلز ساخته شده در دست چپش خنجری است راست و طویلی که آنهم در غلاف میباشد و تسعۀ آنرا به کمربند و چپنش نگه داشته روی هم رفته نوعیت لباس بیشتر اختصاص به آسیای مرکزی دارد.
از روی مطالعات مختصر و موضوعات جداگانه که تا اینجا به عمل آمده تا اندازه کافی بخوبی معلوم میشود که "کوشان کنشگاه بزرگترین پادشاه دودمان کوشانی و بلا شبه، یکی از بزرگترین شاهان و شاهنشاهان ادوار قدیم افغانستان است و شهرت اوسر زمین قدیم آریانا و کشورهای مجاور هندو تبت و آسیای مرکزی و حتی نقاط دور دست امپراطوری روم را فرا گرفته بود. کتیبه های متعددی که از قلمرو امپراطوری کوشانی پیدا شده به او و به عصر زمامداری او اشاره میکنند و ادب و تاریخ سانسکریت و تبتی و چینی ورو من وحتی عربی و ترکی و فارسی از اونام برده اند.
شهرت کنشکا در داستانهای عامیانه در مدت ۱۸۰۰ سال دهن به دهن انتقال یافته و نام او به تنها علامۀ فارقۀ تمام دوره چند قرنه سلطنت وحکومت عرق کوشانی شده است چنانچه به همین جهت اکثر شاهان و خاندانهای شاهی دوره های ما بعد موضوع عرق و تسلسل سلطنت خویش را به کنشکای کوشانی نسبت میدهند. یکی از شواهد برجسته درین موضوع تذکرات ابوریحان بیرونی است که به اساس آن شاهی های کابل اعم از ترکی شاهی گرفته تا بر همن شاهی همه خویش را احفاد کنشکا میدانستند و این مسئله انقدر اغراق آمیز هم نیست زیرا میدانیم که از نقطه نظر عرق و خون کوشانی ها در دو طرفۀ هندوکش رول مؤثری بازی کرده اندوخون کوشانی به پیمانۀ زیاد در عروق باشندگان افغانستان داخل شده است از نقطه نظر تسلسل تاریخی هم این مسئله به حقایق نزدیک است زیرا بعد از سلطنت دونیم قرنه کوشانی های بزرگ که در حوالی ۲۲۰ مسیحی منتهی میشود سلاله های کیداری و یقتلى ورتبیل شاهان و برهمن شاهان کابلی یکی بعد دیگر وارث تخت و تاج کوشان شاهان بودند و بسیار وقفه های کوچک و محلى تسلسل سلطنت کوشانیان را بر هم زده است بناء علیه جا دارد که بعضی شاهان و خاندانهای سلطنتی ما بعد خویش را به بزرگترین و مقتدر ترین پادشاه و امپراطور کوشانی کنیشکای کبیر نسبت دهند.
احمد علی "کهزاد"