138

مولینا یعقوب چرخی و رساله نائیه

از کتاب: نی نامه مولینا یعقوب چرخی

تذکره نویسان از نسب آبهای وی ساکت مانده اند مولینا  نورالدین عبدالرحمن جامی نزدیک ترین کسیست که از شرح احوال وی در تذکره نفحات سخن رانده زیرا چون مولینا یعقوب در سال 851  بقول تذکرة خزینة الاصفیا وفات یافته جامی در سال وفات او سی و چار ساله بود هنگامیکه جامی تذکره نفحات الانس من حضرت القدس را بپایان رسانیده ۳۲ سال از وفات مولینای چرخ سپری شده بود . بعد از جامی علی بن حسین کاشفی می باشد که کتاب رشحات عین الحیات را تالیف نموده و از مولینای چرخ هم در فصل جدا گانه و هم در ضمن شرح احوال دیگران مکرر ذکر نموده و کتاب رشحات ۵۸ سال پس از وفات وی بپایان رسیده.

این هر دو مولف بزرگوار تنها بذکر نام و موطن وی پرداخته و از نسب وی ساکت گذشته اند دارا شکوه در سفینة الاولیاء و مولوی غلام سرور لاهوری در خزینة الاصفیانیز از نفحات ورشحات پیروی کرده اند.

خوشبختانه در سه اثر خودی که بدسترس ما میباشد خود او نام پدران خود را ضبط نموده.

در دیباچۀ تفسیر سورۂ فاتحه و دو جزء آخر قرآن کریم نسب خودرا چنین نگاشته: یعقوب بن عثمان بن محمود الغزنوى الچرخی ال سررزی. در رساله نائیه چنین ضبط کرده یعقوب بن عثمان بن محمود بن محمدغزنوى ثم الحر فى ثم السورزی در رساله و جود او لیاء و مراتب ایشان چنین نگاشته شده یعقوب بن عثمان بن محمد محمود الغزنوى، ثم الچرخی ثم السورزی گویا در رساله دوم و سوم بین نام پدر و جد اختلافی موجود است که نساخ چنین کرده اند.

چرخ یکی از روستاهای بزرگ است که امروز بهمان نام سابق جزء تشکیلات ولایت لوگرد میباشد مسجد قدیمی با مدفن یکی از گذشتگان در آنجا موجود است در مسجد محراب نفیسی از چوب با آیات قرآن و کتیبه های بسیار زیبا بخط کوفی دیده می شود و در حضیره نیز سنگهای مرمر با کتیبه های کوفی و رقاع می با شد دورتر از مرکز چرخ مزار دیگری موجود است که مردم آنرا مدفن مولینا یعقوب میدانند ولی معلوم است مدفن پدران مولینا ست که دارا شکوه مولف سفینة الاولیاء دیده و در تذکره خود از ان ذکر کرده است خواندن کتیبه های محراب و سنگ های مزارات در بخش دوم می آید دیگر از مواضع لوگرد شهر سجاوند است که مزار مولف تفسیر عین المعانی و مدلل و وقوف قرآنی و سراج الدین مولف رساله سراجیه در علم فرایض (میراث) آنجا میباشد و سلطان ابو سعید مغلی گنبد بزرگی بران تعمیر نموده و نام این شهر و ستاک در حدود العالم ذکر شده و بیهقی در تاریخ آل ناصر مکرر از ان ذکر کرده دیگر از مواضع لوگرد شهرک بلق است که در بیهقی ازان مذکور افتاده و بلقینی نساب معروف از آنجا بوده و اکنون آنرا برک و بر کی می نا مند دیگر روستای شنیز است که مزار خواجه اسمعیل شنیزی رهبر سنائی آنجاست در ممالک ما برخى از خاندانها خود را از نبایر مولینا یعقوب چرخی می دانند و بنام آن بزرگوار خویشتن را نسبت میدهند.


یکی از نبایر مولینا تا زمان بیدل در هندوستان نیز زنده بوده و بیدل در چار عنصر از او یاد کرده و او را بدین نام خوانده است (سید محمود که از نبایر یعقوب چرخی بود و حکومت داشت) از این جمله سیادت مولینا نیز معلوم می شود.

چنانچه خود مولینا در تفسیر خود چند جا ذکر کرده معلوم است پدرش از ارباب علم و مطالعه ومردی پارسا و متصوف بود، ریاضت و می بدان اندازه بود که روزی از خانه همسایه آب آوردند چون آب آن در کاسۀ یتیم بود نخورد.

واین رباعی را از زبان پدرخود آموخته بود:

جز فضل تو راه کی نماید ما را 

جز جود تو بندگی که شاید ما را 

گرچله هر دو کون طاعت داریم 

بی لطف تو کار بر نیاید ما را 

جای دیگر نیز پدرش به وی دعایی را آموخته بود که همیشه پس از قرائت سورۀ عم بخواند. مسکن پدران وی از قدیم همین روستای چرخ و محلات آن بوده است در سالۀ نائیه باین معنی تصریح کرده و در ضمن داستان شیخ محمد سر رزی گفته است سررز دهیست از دهات چرخ که در اول بساتین چر خست مسکن آباء و اجداد این فقیر آنجاست و جای دیگر در همان کتاب آورده است که در کوههای چرخ موضعیست آنرا سنگ خواجه گویند محل و مقر صاحبدلانست و نزدیک وی کوهای عظیم است و در تگ وی گردابها می باشد.

در مورد فرزندان و عایلۀ وی تنها از تفسیر او این قدر معلوم میشود که فرزندی داشته که در عمر هفده سالگی رخت از جهان بسته و پدر را بمرگ خویش داغدار گردانیده مولینا در این باب چنین مینگارد:

این فقیر را فرزندی بود چار ماه کم هفده ساله با نواع کمالات آراسته حسن صوری و خلق معنوی داشت چون وی فوت شد خاطر متألم شد بر سر قبر وی متوجه بودم بخاطرم از روحانیت او این بیت گذشت: 

با دو قبله در ره توحید نتوان رفت راست

یا رضای دوست باید یا هوای خویشتن

و این بیت را با ابیات دیگر بخط میمون خود در پشت کتابی نوشته بود و بسیار می خواند:

بر در میدان الا الله به تیغ لا اله

شرط عقلست هر چه غیر است آن بقربان داشتن

چون جمال زخم چوگان دیده شد در کوی دوست

خویشتن را پای کوبان گوی میدان داشتن

(این دو بیت از سخنان خواجه حکیم سنائی غز نو یست ) .

جامی و کاشفی هر دو در تذکره نفحات و رشحات لقب او را مولینا ضبط کرده اند. سال ولادت وی در هیچ یک از تذکره ها ضبط نگردیده و سنین عمر او را نیز شمرده اند حتی سال و فات او را نیز ضبط

نکرده اند.

تنها مولوی غلام سرور در خزینة الاصفیا بذکر سال وفات او پرداخته و 851  ضبط کرده است و این کلمات را مادۀ سال تا ریخ یافته .

شمس الهدایت - کامل ملک سیرت - یعقوب محبوب خدا

    851        851                   851 

خودش در کتب خود بجز یکجا از تاریخ اسفار و تالیفات خویش ذکر نکرده که از ان بسنین عمرش پی برده می شد و آن یکجا این است که در تفسیر آیۀ (ورتل القر آن ترتیلا) گوید:

چون در بلدۀ فاخرۀ بخارا درآمدم از شهر هرات آمده بودم شبی بخاطرم آمد که بکدام علم مشغول شوم حضرت پیغمبر صلى الله علیه وسلم را بخواب دیدم که قرآن میخواند آهسته آهسته بخاطرم آمد که چرا آهسته میخوانند بازهم در خواب بخاطر رسید که (ورتل القرآن ترتیلا) در حق ایشانست و دانستم که اشارتست بقرائت تفسیر قاضی ناصر الدین بیضاوی و این رؤیای صالحه در سنه اثنین و سبعمائه بود (782) از این حساب بر می آید که مولینا یعقوب در سال هشتصد و هفتاد و دو این خواب را در بخارا دیده و این شصت و نه سال قبل از وفات او بوده و اگر در ان عمر که آغاز طالب العلمى و استعداد سفر از هرات تا بخارا بوده اقلا بیست سال عمرش می گذشت پس عمر او را کم از کم در حدود هشتاد و نه سال باید تخمین کرد. و چون فاصله میان وفات او و خواجه بزرگ بهاء الدین نقشبند (60) سال می باشد و وی بخدمت خواجه بهاء الدین نقشبند رسیده باین حساب نیز باید عمر دراز یافته باشد.


دوره تحصیل ومسافرت :


مولینا یعقوب چرخی چندی در هرات بود هرات دران روزگار مهد علم ومرکز تصوف و عرفان شمرده میشد در هرات در مسجد جامع می بود خودش میگوید:

چند گاه که در هری بودم از خانقاه خواجه عبدالله انصاری قدس سره که در بازار ملک واقعست طعام میخوردم بسبب آنکه در شریطه آن تو سعتی هست و در اصل وقف نیز احتیاط نموده اند. خواجه عبیدالله احرار از زبان مولینا یعقوب میگفت که در شهر هرات از موقوفات آن جز در سه موضع چیزی نمیتوان خورد در خانقاه خواجه عبدالله انصاری - در خانقاه ملک - در مدرسه غیاثیه غیاثیه . سفری هم در مصر نموده و در آنجا نزد مولینا شهاب الدین بدرس پرداخته و شیخ زین الدین خافی در مصر باوی همدرس بوده. سفر دیگر به بخارا نموده و معلوم میشود که در انجا نیز اول بقصد تحصیل رفته و از علمای شهر بخارا اجازه فتوی گرفته و خواسته است از راه بلخ به چرخ باز گردد و در اثنای حرکت جانب بلخ به خدمت خواجه بهاء الدین نقشبند رسیده و چنانچه پس ازین بیاید از بلخ فسخ عزیمت نموده و بدشت کولک رفته و بخدمت خواجه تاج الدین رسیده و از نجا بار دیگر به بخارا رفته و بعد از وفات خواجه بزرگ بهاء الدین نقشبند بدخشان رفته و از بدخشان به چغانیان آمده و درانجا بصحبت علاء الدین عطار رسیده و در ملازمت ایشان بوده است تا هنگامی که خواجه عطار از جهان رحلت کرده بعداً از چغانیان به حصار آمده و در انجا جان بجان آفرین سپرده است.

دورۀ توقف اول در بخارا معلوم نیست اما تبه مر دوم معلوم است تا سال 791 که وفات خواجه بزرگ بهاء الدین نقشبند است در بخارا بوده و در چغا نیان نیز تا سال 802 که سال وفات خواجه علاء الدین عطار است سکونت اختیار کرده و پس ازان در حصار رفته و کم از کم 48 سال در حصار بسر برده و این در صورتی ثابت میشود که واقعا در سال 8051 وفات یافته با شد.


پیوند معنوی

مولینا یعقوب چرخی بخدمت خواجه بزرگ بهاء الحق والدین نقشبند که سلسله نقشبندیان به انفاس و ارشاد وی نازانست رسیده و بصحبت علاء الدین عطار سالها بسر برده است شرح ملاقات نخستین خود را بخواجه بزرگ چنین می نگارد: پس از انکه از علماء و اکابر بخارا اجازه فتوی گرفتم عزیمت آن کردم که بوطن اصلی مراجعت نمایم روزی مرا بحضرت خواجه ملاقات افتاد تواضع و تضرع بسیار کردم که گوشۀ خاطر بمن ارزانی دارید. فرمود اکنون که عزیمت مراجعت کرده ئی نزد ما آمده ئی ؟ گفتم دوست دار خدمتم گفت از چه جهت - گفتم بدان جهت که بزرگید و مقبول خلایق .

گفت:

دلیل بهتر باید، شاید این قبو ل شیطانی باشد.

گفتم :

این حدیث صحیح است که چون خداوند یکی از بندگان خود را بدوستی برگزیند محبت ویرا در دلهای بندگان خود افگند خواجه بزرگ تبسم فرمود آنگاه طاقیۀ مبارک را بصورت یاد گار بمن عنایت فرمود .

چون مولینا عزیمت نمود که از راه بلخ بچرخ آید خواجه بوی گفت در دشت کولک با مولینا تاج الدین ملاقات کن مولینا یعقوب میگوید که من متعجب شدم که بلخ کجا و دشت کولک کجا!

ولی گفتۀ خواجه بزرگ ثابت شد و مولینا بنابر علتی فسخ عزیمت نمود و در دشت کولک رفت و آنجا چنانچه خواجه فرموده بود به صحبت مولینا تاج الدین رسید.

جامی از ملاقات اول مولینا خواجه بزرگ صحبت نمیکند، مولینا پس از ملاقات با مولینا تاج الدین در دشت کولک بار دیگر به شهر بخا را رفت.

چون محبت خواجه بزرگ روز بروز در قلب وی تقویه میشد در صدد آن بر آمد که دست ارادت بخواجه بزرگ دهد و در حلقه نقشبندیان در آید مردی شوریده و مجذوب در بخارا بود که مولینا به آن عقیده تمام داشت روزی نزد وی رفت و مشوره خواست آن مجذوب شوریده حال برفتن تاکید کرد و خطوطی چند بر زمین کشید مولینا به آن خطها تفاول نمود چون آن خطها فرد بود آنرا اشارت غیبی دانسته بخدمت خواجه بزرگ رفت.

خواجه گفت ما با ختیار خودکاری نکنیم یک امشب اینجا باش: به بینم تراقبول میکنند یارد .

مولینا میگوید من در تمام عمر شبی به آن سختی بسر نبرده بودم. چون فردا نماز بامداد را در خدمت خواجه ادا کرد خواجه بزرگ اورا در زمرۀ فرزندان معنوی خود قبول فرمود و به (وقوف عددی) موظف گردانید و گفت تو در صحبت خواجه علاءالدین عطار خواهی بود و اورا بارشاد خلق توصیه نمود و چنانچه مذکور داشتیم مولینا پس از و فات خواجه بزرگ از بخارا به بدخشان و از آنجا به چغانیان رفت و در آنجا بخدمت خواجه علاوالدین عطار رسید و پس از وفات وى بحصار رفت و هم دران شهر وفات یافت


وقوف عددی :

مبنای طریقه خواجگان نقشبندی بر یازده کلمۀ قدسیه میباشد که هشت کلمه از خواجه عبدالخالق غجدوا نیست و سه کلمه قدسیه از خواجه بزرگ بهاء الحق نقشبند است رحمهما الله تعالى آن هشت کلمه قدسیه که از خواجه غجدوانی روایت شده این است : هوش در دم - نظر بر قدم - سفر در وطن - خلوت در انجمن یاد کرد - باز گشت - نگهداشت - یاد داشت .

1- هوش در دم: آنست که سالک در هر نفس بیدار باشد که تا هر نفسی که فرو میرود بر می آید مقرون بذکر الهی گردد خواجه نقشبند بر آنست که چون توجه بدانستن این امر نیز سبب تشویش سالک میگردد بهتر آنست که در توجه الى الله چنان استغراق دست دهد که توجه بدانستن این امر نیز مزاحم حال سالک نگردد.

۲- نظر بر قدم : آنست که سالک مبتدی همیشه در رفتار برپشت قدم های خود و در نشستن به پیش روی خود متوجه باشد و سالکان منتهی از مقامیکه بران قدم گذاشته اند تاهنگامیکه آن مقام را بکمال نرسانند بمقام بالاتر نظر نکنند.

3- سفر در وطن : آنست که سالک از صفات ذمیمه بشری بصفات عالیۀ ملکی انتقال نماید.

4- خلوت در انجمن : آنست که در هر کار دلش با خدا باشد - بهر کاری که باشی با خدا باش. 

5- یاد کرد : ذکر دوام بلا غفلت است چه با زبان و چه با دل ـ چه با نفی و اثبات و چه تنها باثبات.

خواجۀ بزرگ فرماید مقصود از ذکر حضور قلب است با وصف محبت و تعظیم. 

٦- باز گشت: آنست که سالک بعد از اتمام اذکار بمناجات پردازد و بگوید الهی تو مقصود منی و رضای تو مطلوب من است . این مناجات همه خاطرات زشت و زیبا را از قلب سالک دور میکند.

۷- نگهداشت : مراقبت دل و طرد خطرات از آن است. آن سه کلمه که از خواجه بزرگ روایت شده این است :

1- وقوف زمانی : محاسبۀ اوقات است که چند از آن بخیر گذشته و چند به شر مولینا یعقوب گوید خواجه بزرگ مرا در حال قبض با ستغفار ما نمود و در حال بسط بشکر - و می فرمود رعایت این حال و قوف زمانیست.

2- و قوف عددی:

آنست که در ذکر قلبی عد د فرد را و عایت کنند.

3- وقوف قلبی:

آنست که دل را بذکر الهی متوجه گردانند تا اغیار را در ان راه نباشد و این بمنزله ضرباتی است که در طریقه قادریه و چشتیه معمولست .

آثار:

آنچه از مولینا یعقوب چرخی بنظر نگارنده تا کنون رسیده. سه کتاب و رساله است .

۱- تفسیر سوره فاتحه و بر دو جزء آخر قرآن مجید.

٢- رسالة نائیه

3- رساله مختصر در اثبات وجود او لیاء و مراقبت ایشان.

١- تفسیر مولینا:

بزبان دری است و تاکنون چند بار در هندوستان و پاکستان بطبع رسیده.

در آغاز این تفسیر میگوید که دوستان اصرار کردند که سوره فاتحه و سورۀ ملک را تا آخر قرآن تفسیر کنم و در ان از تفسیر کشاف و کواشی انتخاب نمایم مأمول آنها را اجابت نمودم .

این تفسیر بسیار عالمانه وصوفیانه نگارش یافته و عبارت آن سهل و ساده و بسیار روان میباشد. معلوم است مصنف بزرگوار تفسیر ابن عباس و حقایق وبصایر ومصابیح ـ و کواشی و کشاف و شرح کشاف و تیسیر و سیط و تفسیر کبیر را در نگارش تفسیر خود بیشتر در نظر داشته و از انها نام برده است همچنین کتاب تبصرة الاولیاى امام معین الدین نسفی و نوادر محقق ترمذی از ماخذ وی بوده است.

بیشتر ابیات سنائی و مولینا را در کتاب خود آورده و نثر روان و ساده خود را به آن زینت داده نثرهای خواجه عبدالله انصاری را در ضمن و جایز سایر مشایخ آورده و از پیر هرات در کمال احترام و محبت یاد کرده و در بعضی مطالب خود نیز اظهار نظر نموده و سخنان دل انگیز و پخته و عارفانه گفته است چنانچه در تفسیر این آیت "خذوه فغلوه ثم الجحیم صلوه الا به میگوید:

ای در ویش سخنی بخاطر این فقیر می آید گوش دار ! چون عنایت ابدیۀ حضرت پروردگار به بنده رسد خطاب آید که ای فرشتگان و حمت - این بنده را بگیرید و غل بندگی بر گردنش نهید و در آتش محبتش در آرید و زنجیرهای نور بر گردنش کشید وویرا پیش عاشقان ما برید تا در میان ایشان باشد.

حلقۀ بس باشداین دیوانه را 

این همه زنجیر در زنجیر چیست

ودرین جا داستانی از امام فخررازی و شمول وی در سلسله صوفیان ذکر میکند که در شرح حال امام بنظر نخورده و بسیار دلچسپ است مع الاسف تاریخ تالیف این کتاب پیدا نیست.

۲- رساله نائیة :

این رساله در شرح دیبا چه مثنوی معنوی و حکایت پادشاه و کنیزک و داستان شیخ دقو قی و شیخ محمد سررزی می با شد گویا مولینا یعقوب کتابی را که خداوندگار بلخ یعنی آن عارف شو ر یده وصا حبدل آشفته حال در جوش سماع و رقص های مقدس به آواز ناله نبی ونغمة رباب منظوم کرده، خواسته است در خانقاه خا موش خواجگان یعنی در خلوتگاهی که صوفیان مراقب متفکر آن از سیر آفاق به سیرا نفس گرائیده و در هر نفس از مراقبه و حضور، شمار گرفته و نظر را از قدم بر ندا شته وحتی ذکر را نیز به جهر نمی کنند. شرح و تأویل کند.

رساله نائیه پس از جواهر الاسرار شیخ حسین خارزمی او لین اثریست که در شرح ابیات مثنوی معنوی نگاشته شده و قدیم ترین رساله ایست که یکی از عرفای دیار مولینا جلال الدین در مورد شاهکار بزرگ ترین عارف بلخ تالیف نموده است.

عارف چرخی بآئینی که سلسله نقشبندیان در مورد سماع دارند ثابت نموده که "نی" عبارت از روح انسانست و تا آخر رساله در مورد آن تأویلات لطیف نموده و کلمات مثنوی را به مجاز و استعاره بگردانیده است.

در نسبت این رساله بمولینا یعقوب چرخی هیچ محلی برای اشتباه و دیدنیست زیرا :

اولا خودش در دیباچه از نام نسب خود به تصریح سخن رانده و نسب خود را به عین همین عبارات در تفسیر خود نیز تصریح کرده است.

ثانیا - ابیاتی در این رساله دید میشود که عین آن در تفسیر او نیز موجود است.

مانند این بیت:

هر که به تبریز دیدیک نظر شمس وی 

طعنه زند بر دهه سخره کند برچله

و مانند این بیت :

آنرا که در پذیرد معبود ، لا لعله 

او را چه حاصل آیدرنج چهارچله 

ثالثاً - بعناوین و القابی که از حکیم سنائی و مولینا در رسالۀ نائیه ذکر کرده در تفسیر نیز همان النقاب و عنوان ها را آورده است . 

رابعا - چنانچه در این رساله از قول خواجه بزرگ و علاء الدین عطار استشهاد نموده و آنها نراشیخ و مرشد خود خوانده در تفسیر نیز این کار را کرده است.

خامسا -  سبک و روش عبارت هر دو کتابست که از ان نسبت هر دو کتاب بمولینا ثابت میشود.

عبارت این کتاب بسیار ساده و واعظانه می باشد و گاه گاه در ترتیب جملات تقدم و تأخر بنظر می رسد یکی از خصوصیات عبارت آن استعمال فعل (می بود) بفتح و او به جای (میباشد) است البته راجع به سبک و اسلوب نگارش رساله درضمن تعلیقات خود که در جلد دوم در نظر داریم با شباع سخن میرانیم.

مایۀ تاسف این است که ازین رساله جز همین یک نسخه نزد نگارنده نبود تا نسخه بدل ها را مقابله و تصحیح می کردیم. نسخۀ موجوده بسیار اغلاط و نواقص لفظی دارد. حتی در بعضی جملات سقطهایی نیز اتفاق افتاده رسم الخط بعض کلمات مسخ و مطموس شده و جایی نیز به کلی کلمۀ غیر مقروء می باشد در آخر رساله کاتب نام کتاب و تا ریخ کتابت را چنین نگاشته : 

"تمت الرسالة المیمونة الشریفه الموسومه بشرح المثنوى المعنوى المولوى بحسن توفیقه تاریخ فى یوم الخمیس الاحد عشر ین شهر ربیع الاول سنه 1096 فی قریة برناباد  بخط این کاتب رساله دیگر بنام مسلک العارفین در شرح اقوال و معارف جناب شیخ بزرگوار دیار ما مولینا سعد الدین هروی کاشغری می باشد که از رسایل نفیس است.


رساله سوم:

رسالۀ سوم مولینا که بمطالعه نگارنده رسیده رساله مختصر در اثبات وجود اولیاء و مراتب ایشانست این رساله در سیزده صفحه خشتی با خط بخارائی کتابت شده و در آخر کتاب کشف المحجوب على هجویری وقایه گردیده رسالۀ مولینا و کشف المحجوب هر دو بخط یک کاتب می باشد.


افتتاح رساله باین جملات شده:

"الحمدلله الذى زین السماء الدنیا بمصابیح و جعلها رجوما للشیطین و زین الارض با لرسل والانبیاء والأولیاء والعلماء وجعلهم حججاً و براهین لرفع الظلمات الشکوک من العلمین" و بعد میگوید راجی للعفو الرحمن یعقوب بن عثمان محمد بن محمود غزنوى ثم الجر خی ثم السورزى "

اعتماد مولف بیشتر در این رساله به کشف المحجوب شیخ على هجویرى غزنوی معروف به )دا دا گنج بخش( می باشد و در هر جا از کتاب کشف المحجوب بنام کشف سرا لمحجوب یاد کرده است . از کتاب رشحات بر می آید که مولینا یعقوب چرخی مصنفات متعدد داشت اما مع الاسف از آن ها نام نبرده .

چو غلام آفتابم همه آفتاب گویم

نه شبم نه شب پرستم که حدیث خواب گویم

یک داستان از مولینا یعقوب:

جامی در نفحات می نگارد: خواجه عبیدالله احرار فرمودند که خدمت مولینا یعقوب با شیخ زین الدین خافی هم سبق بودند روزی از من پرسیدند که میگویند شیخ زین الدین خافی به حل وقایع و تعبیر منامات مشغولی دارند و دران باب اهتمام نمایند.

گفتم آری چنانست ساعتی از خود غایب شدند و طریقه ایشان چنان بود که ساعت بساعت از خود غایب میشدند چون حاضر شدند این بیت را خواندند:

ارادت خواجه عبیدالله احرار مولینا یعقوب چرخی:

خواجه عبیدالله احرار یکی از بزرگترین مشایخ طریقه نقشبند یه است مولینا نور الدین عبدالرحمن جامی عارف بزرگ و شاعر نا مور  هرات بعد از سعد الدین کاشغری دست ارادت با و داده و در اکثر تألیفات خویش ازان رهبر روحانی با احترام ذکر کرده و دیباچه کتب خود را بنام وی موشح گردانیده این شخصیت عالی مقام دست ارادت بمولینا یعقوب چرخی داده است. 

خواجه احرار - از هرات براه چل دختران تا حصار رفت و از فرط اخلاص اکثر پای پیاده این راه دراز را پیمود هنگامی که بخدمت مولینا رسید اول مولینا به سیمای خشمگین در نظر وی جلوه کرد و بیاضی نیز در جبهه مبارک پدیدار بود خواجه احرار را کراهیتی در خاطر پیدا شد. مولینا دست خویش را باز کشید بار دوم بصورتی در نگاه خواجه احرار متجلی شد که خواجه بی اختیار گردید و دست خود را دراز نمود مولینا گفت : این دست مرا خواجۀ بزرگ بهاء الدین نقشبند بدست گرفته بود و گفته بود دست تو دست ماست هر که دست تو گیرد دست مارا گرفته است آنگاه طریقه خواجگان و وقوف عددی را بایشان تلقین کرد.

جامی گوید که مولینا همیشه میفرمود طالبی که بخدمت عزیزی می آید چون خواجه عبیدالله احرار میباید آمد چراغ مهیا کرده و روغن و فتیله آماده نموده همین گوگردی لازم داشت.

خواجه احرار گفته است مولینا انصاف میداد چون از خدمتش اجازه خواستم طریقۀ خواجگان را بتمام بیان کرد و چون بطریق رابطه رسید فرمود :

"در گفتن این طریقه دهشت نکنی و بمستعدان برسانی"

15 رجب 1377 قمری

مطابق روز استفتاح

شیر شاه مینه

(خلیلی)