138

خواجه آصفی

از کتاب: آثار هرات

در روضة الصفا مینویسد (ج ۷، ص ۹۴)

پسر خواجه نعمت الله است طبع سلیم و زکای مستقیم ،داشته از سایر شعرای روزگار ممتاز و در تربیت امیر نظام الدین علی شیر و گاهی هم به ملازمت بدیع الزمان میرزا اشغال داشته .است دیوان غزلیات آن جناب مشهور و این مطلع هم در آنجا مسطور است:

بسی خود را در آب دیده چون ماهی وطن دیدم

که تا قلاب زلفش را به کام خویشتن دیدم

وفاتشان در سال ۹۲۳ هجری قمری واقع و جهت مادۀ تاریخ  آن میرزا سلطان ابراهیم این قطعه را سروده است:

چون آصفی آن چشم خرد را مردم

در ابر اجل گشت نهان چون انجم

پرسید دل از من که چه آمد تاریخ 

گفتم ز برات آمده روز دوم

آتشکده خواجه آصف را در قسمت شعرای هرات (صفحه ۱۵۱) قید نموده و پدرش را به همان نامی که صاحب روضة الصفا یاد کرده است معرفی مینماید و پس از آن که پایه فضل خواجه را معترف گردیده میگوید که او صاحب دیوان است و مثنوی در بحر مخزن الاسرار به نظم در آورده که به نظر رسیده بنا به علت وزارت سلطان ابوسعید، آصف تخلص می کرده اخر الامر در سنۀ . . . . وفات یافته است؛ و این چند سطر را از اشعارشان نقل مینماید:

قاتل من چشم میبندد دم بسمل مرا 

تا بماند حسرت دیدار او در دل مرا


با من سخنت نیست ولی بهر تسلّی 

گویم به دل خود به زبان تو سخنها


ز نیل نیست بناگوش نازکت را خال 

ز سایه در گوش تو شد کبود آنجا


نریخت درد می و محتسب ز دیر گذشت

رسیده بود بلایی ولی به خیر گذشت


دست تو را طبیب گرفت از پی علاج 

این دست را مباد به آن دست احتیاج


چندان می اش دهید که بیهوشی آورد

شاید که یاد ما به فراموشی آورد


مسوز ای برق خار تربتم را 

که دامن گیر جانان من است این 

برون آور ز چاک سینه دل را 

که خون آلوده پیکان من است این


می تپد بهر تو در سینه دل سیمتنان 

ای همه سیمتنان سنگ تو بر سینه زنان


رباعی:


زاهد چو تو در صومعه هشیاری نیست

چون من به حریم و دیر خمّاری نیست

کار تو صلاح و کار ما رسوایی 

ما را و تو را به یکدگر کاری نیست


از آثار خواجه آصفی و خصوص از مطلع مسوزای برق . . . . الخ و رباعی ای که از آخر نوشته شد واضح میگردد که کلامش با خمیرۀ عشق ممزوج و با خون دل سرشته بوده و در غزلیات هر قدر توانسته احساسات رقیق قلبی و خاطره های نازک عشقی را امّا به طور ساده و بی تکلف گنجانیده است. امیر علی شیر مرحوم در تذکرۀ مجالس النفايس صفحه (۱۹۲) حاشیه بر باغ ارم خواجه آصف را یکی از وزرای با اخلاق و متواضع و غریب صفت نشان داده همین مطلع (نریخت درد مُی و محتسب الى آخره) را نقل و یک مطلع ترکی را هم به آن ضمیمه بوده است.