کاوی، کوانی، کیانی

از کتاب: افغانستان ، فصل سوم ، بخش مدنیت اوستائی

  "کاویم هورینو" یا "فرشاهی کاوی"


قرار اشارات اوستا بعد از دودمان "پارا داتا" یا "پیشدادیان" که شرحش گذشت دستۀ دیگری به سلطنت رسیده اند که اول نام شان به کلمۀ "کاوى" شروع میشود. پیشتر دیدیم که کلمۀ پارا داتا با تحولات آئین و زبان و ایجابات زمانۀ جدید با جزئی تغیر و ترجمه "پیشدادی" شد. کلمۀ "کاوی" ترجمه هم نشده بلکه در خود کلمه قرار اصول صوتی تغیراتی بعمل آمده است. قرارمتن اوستا وجود این کلمه در اول نام های یکعده پادشاهان شبهه ئی نمانده که "کاوی" نام دردودمان سلطنتی نباشد، بلکه عنوان مخصوص و یشت مخصوصی در اوستا موجود است که بصورت "کاویم هورینو" فرشاهی دودمان سلطنتی کاوی را یاد دهانی میکند و یک قسمت زیاد یشت برای تذکار اسما و کار نامه های شاهان این خاندان وقف شده است.

خود کلمۀ "کاوی" مجرد از مفهوم دودمان سلطنتی در تاریخ کشورما سابقۀ قدیمی تری دارد زیرا حتی در سرود ویدی هم ذکر شده و آنجا هم بیشتر متصل به "یوسا نا Usana" یعنی اسم "یوسا" است که از آن "کاؤس" ساخته شده و در موردش انرا مطالعه میکنیم.

"کوی"، "کاوی" و "کاویا" در سرودهای ویدی گاهی تنها و گاهی به اسم "یوسانا" متصل است. "برگین" فرانسوی "کاوی" یا "کوى" را "دانا" و "کاو یا" را "دانائی" ترجمه نموده وازین تذکار دو مطلب بدست می آید یکی اینکه کلمۀ کاوی و کوی و کاوی از عصر ویدى باینطرف در ادب و زبان و عنعنات کشور ما داخل است و دوم اینکه معنی آن که دانا و دانائی میباشد از اوائل ظهور آن نزد ما روشن میگردد. "یوسائی" که در سرود ویدی به این صفت یاد شده یکی از ریشی های دانا و دانشور کشور ما بود و چون در عصر ویدی خانواده ها اسمای خانوادگی برای خود انتخاب می نمودند از احتمال بعید نیست که "کاوی" در همان دوره های باستان نام یکی از خانواده های بزرگ و نجیب کشور ما بوده و آخر به سلطنت رسیده باشد. پس از نقطۀ نظر معنی اسم خانواده دودمان کاوی را میتوان دودمان "دانا و فرزانه" خواند و قراریکه بعدتر شرح حال پادشاهان این خاندان بزرگ و محتشم را خواهیم دید بر طبق نام خانوادگی خود هر یک پادشاه عاقل و دانا بوده و مصدر خدمات برجسته برای آریانا و تهذیب آریانی شده اند. 

در دورۀ اسلامی، منابع جدید، داستان سرایان، وشعرا همان طوریکه، از پارادات پیشداد و ازان پیشدادی و پیشدادیان ساختند از "کاوی" بواسطۀ حروف علت (ا - و - ی) که در آخر کلمه بود اول کاوه، کوانی و کاویانی و باز کیان و کیانی درست کردند و چون "کیان" شکل جمع را بخود گرفته بود از ان صورت واحد و مخفف "کی" بمیان آمد که بیشتر از همه در ادبیات دری معمول است. راجع به خاندان سلطنتی کاوی دو ملا حظۀ دیگر هم در بین است که تذکار آن در اینجا بی مورد نیست اول بر خلاف سلاله پارادا تا که پادشاهان آن از خانواده های متفرق مملکت تشکیل شده بود شاهان کاوی همه اولاد و احفاد "کوا کواتا" (کی قباد) موسس این دودمان بودند. دوم قراریکه از بعضی اشاره های زمیا دیشت اوستا بر می آید احتمال دارد که اصل این خانواده از حوزۀ سفلی هیرمند و حوالی هامون سیستان بوده باشد زیرا در اینجا ها بشهادت مورخین کلاسیک شاخۀ از "آریاهای سوار کار" کتلۀ باختری بنام "آریاسپه" توطن اختیار کرده بودند. بهر حال "کوا کواتا" موسس دودمان کاوى طوریکه بعدها مفصل خواهیم دید در کوه البرز (جنوب بخدى) تاج بر سر نهاده و مانند پادشاهان پیشدادی مرکز سلطنت او واولادۀ او شهر بخدی بود.


کاوی کواتا - کی کوات - کی قباد: بعد از تطبیق "پاراداتا" و پیشدادیان یاماویما، جم و جمشید، کاوی و کاوه و کوانی و کاویانی و کیانی، میخواهیم دنبالۀ تطبیقات خود را بین متن اوستا و خاطره های پریشان داستان ها ادامه داده در روشنی هر دو مطالب خود را تصریح کنیم گفتیم که دودمان "کاوی" اوستائی عبارت از کوانی و کاویانی و کیانی است. ببینیم در باب موسس این دودمان که دومین خانوادۀ سلطنتی آریانا است اوستا و داستان های رزمی مملکت که در حقیقت انعکاس آنست چه میگوید.

اوستا موسس خانوادۀ سلطنتی "کاوی" شخصی را میداند که "کاور کواتا" نام داشت.

داستان های رزمی کشور ما موسس سلالۀ کیانی "کیقباد" را قلمداد مینمایند. کیقباد هو به هو، عیناً تلفظ دری عصر اسلامی نام "کاوی کواتا" اوستائی باختری است که "کاوی" آن به شرحیکه ذکر رفت (کی) شده و "کواتا" اول "کوات" و بعد (ک) اول به (ق)، (و) به (ب)، و(ت) آخر بر طبق اصول فقه اللغة به (د) مبدل شده و (د) مبدل شده و (قباد) گردیده است. تطبیق نام موسس دودمان "کاوی" اوستائی و کیانی داستان ها و منابع جدید عصر اسلامی و توافق سایر نام های این خاندان در دو منبع مذکور محکمترین دلیلی است که کیانی بدون شبهه و تردید عبارت از دومین خانوادۀ شاهی آریانا است که او ستا بعد از پارادا تا ذکر کرده و دورۀ حکمفرمائی ایشان یکی از دوره های در خشان تاریخ باستانی کشور ما می باشد.

اسم "کاوی کواتا" در اوستا در دوجا صریح ذکر شده یکی درزمیادیشت فقرۀ ۷۱ و دیگری در فرور دین یشت فقرۀ ۱۳۲ در یشت اول الذکر اول "کاوی کواتا" و بعد از او شش نفر دیگر از اعضای خانواده و جانشینان او تذکار شده اند و در فروردین پشت که فهرست مکمل تمام پادشاهان و پهلوانان و بزرگان آریانا و توران است بعد از "کاوی کواتا" هفت نفر دیگر از خاندان او اسم برده شده.

در داستان های تازه تر چنین آمده که "کاوی کواتا" یا کی قباد رمه های زیاد داشت و در جوانی خودش رمه های گوسفند خود را گرفته و در دامنه های کوه "اوش داشتار" Oshdashtar و یا البرز که در ۳۰ کیلومتری جنوب بلخ واقع است میچرانید که ناگاه دو باز سفید از هوا پیدا شده و تاج دوباز طلائی را که در چنگال خود گرفته بودند بر سر "کواتای" جوان گذاشتند. کواتا ازین پیش آمد متحیر شد و چوپان ها را از دور و نزدیک وشاخه های کوه صدازد، پیر مردی که در میان چوپان ها بود آمدن بازها و آوردن تاج را لطف یزدانی و فرشاهی کیانی تعبیر نموده و فوراً به "کاوی کواتا" بیعت کرد و دیگران از و متابعت کردند و کواتای جوان را به شهر بخدی مشایعت کرده و بر تخت سلطنت نشانیدند. این موضوع هم در داستان های حماسی تصریح شده که بعد از وفات گرشاسپ تخت سلطنت خالی بود و رستم به کوه البرز رفته و کیقباد پادشاه را از آنجا آورد.

بهر حال صورت داستان ها هر چه باشد اوستا دریشت هائی که از پادشاهان  و دودمان کاوی ذکری بمیان می آرد سر سلسلۀ آنها "کاوی کواتا" را میشمارد. وقتیکه کاوى کواتا (کیقباد) در بخدی بر اورنگ پادشاهی آریانا نشست به رویۀ شاهان پیشدادی بنای عدل و داد گستری را نهاد و حاضر شد که با تمام قوا خاک آریانا وتهذیب باختری را از دست گزند توریا (آریا های بدوی ماورای آمو و سر دریا) و عناصر غیر آریائی برهاند و به این سیاست خود کمال موفقیت حاصل نمود.

در فروردین یشت فقرۀ ۱۳۲ و ز میاد یشت فقرۀ ۷۱ به تعقیب نام "کاوی کواتا" یک عده دیگر از منسوبین این دودمان اسم برده شده اند که اوستا هم در مورد همۀ آنها معلومات بیشتری نمیدهد و از داستان ها هم که انعکاس اوستا است چیز روشنی راجع به تمام آنها بدست نمی آید برای اینکه نام آنها بکلی از قلم نماند در پاورقی از ایشان اسم می بریم و پادشاهان معروفی را که بعد از کاوه کواتا به سلطنت رسیده اند تعقیب میکنیم.


کاوی یوسان، کاوه یوسا، کیکاؤس: کاوه یوسان یا کاوه یوسا یا کی کاؤس پسر "کاوه کواتا" با کیقباد است که بعد از وفات پدر بر تخت بخدی جلوس کرد. قراریکه در مقدمۀ این مبحث اشاره نمودیم اسم "یوسان" یا "یوسا" بصورت "یوسانا" و متصل به کلمۀ "کاوی" در سرود های ویدی هم ذکر شده ولی آنجا مطلب از یک نفر ریشی دانا موسوم به "یوسانا" است.


آبان یشت فقرۀ 4 راجع به کاوه "یوسا" کی کاؤس چنین میگوید:

"کاوه یوسای دلاور و خیلی دانا به "اردوی سورا اناهیتا" (ربة النوع اب) بالای کوه "ارزیفیه" صد اسپ هزار نر گاو و ده هزار گوسفند قربانی کرد و خواهش نمود که بر تمام ممالک حکمفرمائى کند و فرمانش بر تمام انسان ها وظالم ها و کور و کر جاری گردد. انا هیتا این استدعای او را پذیرفت".

کاوه یوسا جوان زیبا و قشنگ و با حرارت بود و بسیار میل داشت که بر طبق آرزو رسیاست شاهان سلف آریانا دشمنان تهذیب آریانی را در شمال و غرب محو و نابود کند و خاک آنها را متصرف شود چنانچه اول از همه بنا گذاشت که بطرف سرحدات غربی آریانا رو آورده و مخالفین تهذیب آریائی را که در مازندران بودند از بین بردارد. در اوستا این مردم بحیث "دیوها وشیاطین مازانا" چندین جا ذکر شده اند و سیاست پادشاهان خاندان پیشدادی و کیانی آریانا این بود که با ایشان جنگ کنند.

"شیاطین مازانا" یا "دیوهای مازندارن" عبارت از اهالی بومی این قطعه است که دار مستتر ایشان را نژاد وحشی میخواند. ایشان غیر آریائی بودند و تهذیب و آئین آزیائی را قبول نمیکردند اوستا ایشان را به همان نگاه می بیند که سرود ویدی داسیوهای بومی هند را دیده است. یکی از سیاست پادشاهان پیشدادی و کیانی آریانا این بود که با ایشان مقابله کرده و نگذارند که افکار سیاه و خون بیگانه به کشورشان سرایت کند، چنانچه "تریتونا" (فریدون) تاکوهای آنها رفت و هزاران نفر ایشان را بقتل رسانید. همین قسم کاوه یوسا (کی کاوس) این رویه را تعقیب نمود و چون ایشان در جنگل ها و کوه ها مستور بودند و سر کوبی وفتح علاقه آنها کار آسان نبود بحیث دیو و جادوگر وغیره تلقی شده بودند.

کاوه یوسا بعد ازینکه برای سرکوبی آنها عازم مازندران شد در اول وهله پیشرفتی حاصل نتوانست و نزدیک بود شکست خورد و کشته شود لیکن فوراً قشون دیگر از آریانا و مخصوصاً از علاقه های جنوبی هندوکش بدان صوب رفته پادشاه و قشون آریانی مظفر شد و آن قسمت های خاک بیگانه راهم جزء آریانا ساخت و حکمرانانی در هر حصۀ آن مقرر نمود. خلاصه کاوه یوسا یکی از پادشاهان خیلی بزرگ و مقتدر آریانا بود و او را چهارمین پادشاهی میدانند که بعد از جمشید بر "هفت کشور" یعنی بر دنیای معلوم آنوقت سلطنت کرده است در پایان عمر که شکوه و جلال سلطنتش به منتهای اوج رسید مانند یاما غرور بر او مسلط شد و فرشاهی از او برگشت و سلطنتش به پایان رسید.


کاوی سیاور شان کاوه سیاورشنا کی سیاوش: سومین پادشاه دود مان کاوی "کاوی سیا ورشان یا کاوه سیاور شنا یا سیاوش" است. که با توریاها جنگ میکند و آخر به مرگ فاجعه نا کی پدر و دحیات میگوید. مشارالیه در ماورای شمال اکسوس که درین وقت تحت سلطه توریاها آمده بود قلعۀ مستحکمی بنام "کنگه Kanah" بنا نهاد و میگویند که "کاوه هو سراوا" یعنی پسرش کی خسرو در اینجا تولد یافت.


کاوه هو سراوا - کی خسرو: "کاوه هو سراوا" پسر کاوه سیاورشنا (سیاوش) است و منابع جدید از اسم او "هو سراوا" "خسرو" ساخته اند و به "کی خسرو" معروف شده است. کاره "هو سراوا" بعد از مرگ پدر بر تخت آریانا جلوس کرده و کارنامه های او چه در یشت های اوستا و چه در منابع رزمی و حماسی دوره های اسلامی خیلی معروف است. مشارالیه در آبان یشت، گوش یشت فروردین یشت اردیشت زمیا دیشت و در دیگر موارد اسم برده شده و در همه جا به حیث انتقام گیرنده خون پدر از توریا ها، حافظ ومدافع نیرومند خاک آریائی موسس امپراطوری آریانی و فاتح بزرگ شناخته شده اینک اول از یکی دو جا مضمون متن اوستا را در مورد او ترجمه کرده و بعد شخصیت و کارنامه های او را مطالعه میکنیم:

آبان یشت فقره ۴۹:

"پهلوان "هو سراوا" گردش کنان به امپراطوری آریا عقب دریاچه کیکسته Caecasta که عمیق دارای آب شور است صد اسپ و هزار نرگاو و ده هزار گوسفند برای اناهیتا (ربة النوع آب) قربانی نمود و خواهش کرد که بر شیاطین و انسان ها و ظالم ها وکورها وکرها (یعنی همه مخلوقات) پادشاه شوم و در جمع سوار کارانی که در جنگل برای مقابلۀ دشمن میروند همان دشمنی که بر اسپ سوار است همیشه سر سلسله باشم."

در کوش یشت فقره ۲۱ - ۲۲ - ۲۳ این خواهش را میکند که بر رهزن تورانی فرانگرا سیانا (افراسیاب) قاتل پدرم پهلوان "سیاوارشنا" غالب شوم وقاتل اور اعقب دریاچۀ "کیکسته" بقتل رسانم.

درزمیادیشت فقرۀ ۷۷ چنین شرح یافته: "که هو سراوا پادشاه بی دین را (مقصد از ایورواساره Aurvasara یکی از مخالفین کاوه هسراوا است که او هم تورانی است) مدت مدیدی در جنگل تعقیب کرد رهزن به سواری اسپ در مقابل او میجنگید. هو سراوا پادشاه بر دشمنانش غالب شد. رهزن تورانی فرانگراسیانا "افراسیاب" و "کرسه وزده" Keresavazda  "گرزیو از برادر افراسیاب" را به زنجیر بر بست تا انتقام پدرش پهلوان سیاور شنا را ایشان بگیرد.


* * *


این چند پارچه که مستقیم از متن اوستا انتخاب و ترجمه شده و نماینده اشارات سائر قسمت های مربوطه "کاوه هو سراوا" هم میباشد من حیث مفکوره نظریه، سیاست، دفاع خاک و منافع آریا، وسعت امپراطوری آریائی باختری، سوق الحبیشی، سوار کاری، محاربه، سوار کاری دشمن موقعیت جغرافیائی و محل و قوع جنگ ها مقابله کتله آریائی باختری و توریا، بالاخره غلبه بر دشمنان همه را مدنظر ماچون پردۀ نقاشی تصویر میکند و جاداشت که شعرای حماسی کشور در دوره های بعدتر این کار نامه های درخشان را با خیالات شاعرانۀ خودگل و برگ داده و ازان داستان های رزمی بسازند. از روی اشارات اوستا و شرح داستان های تازه تر معلوم میشود که کاوه هو سراوا وقتیکه بر تخت بخدی جلوس کرد به فکر اصلاحات داخلی افتاده پرا گندگی هائی را که در اثر قتل "کاوه سیا ورشنا" ومداخلۀ توریاها تولید شده بود همه را بر طرف کرد. امن و امنیت کامله را در داخل آریانا قایم نمود و پهلوانان کشور را که در اثر پیشرفت تو ریاها افسرده شده بودند برای انتقام گیری و دفاع منافع آریائی دل داری و تشویق نمود و "امپراطوری آریائی" را که بهمین صورت در اوستا ذکر شده رنگ وحدت بخشید. این ها هر کدام خطوط برجستۀ سیاست داخلی این پادشاه و مرد بزرگ است. مشارالیه خوب درک کرده بود که توریاها از روز پیدایش سلطنت آریانی در باختر در صدد ایذا هستند و بعد از مرگ سیاور شنا جسور تر شده اند بناءً علیه بهر ترتیبی که باشد باید مملکت و تهذیب باختری مدافعه شود و بهترین راهی برای این کار اول اصلاحات داخلی، تربیۀ پهلوانان و قشون وسوار کاران، اتحاد قوم و وحدت خاک بود که همه به بهترین نهجی صورت گرفت. 

آنگاه بطرف توران حمله برده فرانگر اسیانا "افراسیاب" و برادرش "کرسه وزده" (گرزیواز) و "ایورواساره" یعنی پادشاه توریاها و برادرش و دیگر روئسای آنها را به کیفر جسارت های شان رسانید.

پیشتر قرار شهادت خود اوستادیدیم که این فتح عقب دریاچۀ عمیق و آب های شور "کیکسته" بوقوع پیوست بعضی ها این کلمه را نام قدیمۀ دریاچه "ایورومیه" در آذربایجان میدانند ولی دستۀ دیگر مدققین موقعیت آنرا بطرف شمال شرق آریانا قرار میدهند "و گایگری" آنرا عبارت از دریاچۀ "ایسیک کل" Issik-kul میداند و به این ترتیب جنگ های "کاوۀ هو سراوا" بر علیه توریاها خوب تر فهمیده میشود.

بهر حال با شرحیکه گذشت کاوه هو سراوا (کی خسرو) یکی از پادشاهان خیلی بزرگ مدبر و شجاع دودمان کاوی آریانا است و برعلاوه اصلاحات مفید داخلی کشور و تهذیب باختری را از تهدید تورایا ها رهانیده و یک جنبش جدید در پیکر پهلوانان و مدافعین مادی و معنوی مملکت دمید و همنوائی پهلوانان

آریانا با سیاست پادشاه شان "کاوه هو سراوا" از خود اوستا واضح است و بطور مثال از یک نفر آنها ذکر میکنیم:


توزا یا طوس:

یکی از پهلوانان خیلی رشید و دلاور آریانا که در اوائل به "کاوه هو سراوا" هم سرخم نمیکرد همین "توزا" بود که پسان در سلک پهلوانان شاه شامل شد. مشارالیه پسر "نا اوتار" نوذر و نواسۀ منو چیترا منوچهر بود، اوستا در آبان یشت فقرۀ ٥٣ او را بحیث "جنگجوی توانا" صفت نموده است و در این جا چنین میگوید: "تورا جنگجوی توانا بالای ساغری اسپ خود برای "اناهیتا" قربانی نموده و خواهش نمود مرا صحت بده و در مقابل بد خواهان محافظه کن، اسپ هایم را قوت بده دشمنانم را مغلوب ساز مخالفین و کسانیکه بمن بدی میرسانند از بین بردار"


فقرۀ ٥٤ همین یشت:

"ای اناهیتا نظر لطف بمن داشته باش تا پسر دلاور "ویسا کا" Vaesaka را در قصر "خشاتروسو کا" در قلعۀ بلند و مقدس "کنگه" مغلوب کنم و تورانی ها را به تعداد پنجاها، صدها، صدها و هزارها هزارها، وملیون ها، وملیون ها و ملیاردها بقتل رسانم"

قراریکه ملاحظه میشود "توزا" نظریات پادشاه آریانا "کاوه هو سراوا" را تعقیب نموده و آرزو و نیتش مغلوب ساختن توریاها بود و برای این کار سلامتی خود و نیرومندی اسپ های خود را نیاز میکرد. مانند "توزا" به هزارها پهلوان نیرومند و با شهامت از میان اولاد آریانا ظهور کرده و به زور بازوی آنها پادشاهان پیشدادی و کیانی نقشه های اصلاحات و کشور کشائی خود را عملی کردند و آوازۀ شهامت و مردانگی همین پهلوانان بود که صفحات حماسی ویدی و او ستائی و شهنامه ها را رنگین ساخته است.