111

تصادف و تصادم

از کتاب: زبان د آری

تصادف رخدادی بدون برنامة پیشینه . تصادف کردن به معنای روبه رو شدن . ملاقی شدن . تصادفی یعنی بدون پلان قبلی . مصادف یعنی برابر و مطابق . حلول سال نو مصادف است با روز جمعه. من اورا تصادفی در مسجد دیدم . من واو در منزل یکی از دوستان تصادف کردیم یعنی باهم دیدیم .


تصادم به هم خوردن دو چیز . تصادم موتر یعنی موتر زدن کسی را یا چیزی را . دو موتر در چهاراهی با هم تصادم کردند . او در تصادم موتر جان باخت . موتر به درخت تصادم کرد.