ضیاء محمد طبیب غزنوی
این مقاله در شرح حال یکی از اطبای معروف صاحب تالیف طبی که از جملۀ غزنویان مقیم هند بود، چند سال قبل بزبان اردو بقلم حکیم عبدالوهاب ظهوری پروفیسور کالج طبی حیدر آباد دکن نگاشته شده است چون این شخصیت طبی از دانشمندان افغانستان است ما مقالت مذکور را ترجمه و اقتباس میکنیم.
(عبدالحی حبیبی)
یکی از اطبای صاحب که قرنها در هند بوده ضیا محمد غزنوی است که بسبب گمنامی این طبیب جید و ماهر را نمی شناسیم، در کتب خانۀ آصفیه حیدر آباد دکن کتاب خطی نادری بنام مجموعۀ ضیائی موجود است که در عهد محمد بن تغلق شاه (۷۳۰ هـ) تالیف و در حدود (۱۱۰۰هـ) نوشته شده و دارای (۲۳۷ورق ۱۷ سطری به حجم نه و نیم در پنج انچ است ) مولف این کتاب ضیاء محمد مسعود رشید زنگی عمر غزنوی معروف به مبارکباد، یکی از اطبای ماهر عصر خود بود، که در عهد سلاطین اسلامی هند بدربار آن شاه محشور بود.
اگر چه تاریخ طب در آن عهد خیلی روشن نیست، ولی ضیاء الدین بدایوانی در تاریخ فیروز شاهی تحت عنوانی ذکر اطبای علاوالدین خلجی (ص ۳۶۲ طبع کلکته سال ۱۸۶۰م) ذکر بعضی اطبای معروف را آورده که البته در معلومات بعضی اوضاع طبی آنعهده بدرد میخورد، اما راجع به تالیفات و یا عملیات بعضی اوضاع طبی آنعهده بدرد میخورد، اما راجع به تالیفات و یا عملیات این فن تفصیلی در هیچیک تاریخ مشاهده نمیرسد. در نسخه طب فیروز شاهی که هنوز به مطالعۀ آن موفق نشده ایم، بعضی تتفاصیل در خصوص پشیرفتهای فن مذکور و شفاخانه های آنعهده مندرج بود و شرح آن ترقیات فن طب را که در عهد فرمانروایان دیگر دودمان تغلقیان قبل از محمد بن تغلق از (۷۲۶ هـ) (تا۷۵۲هـ) بعمل امده بود توضیح میداد، ولی (مجموعۀ ضیائی) کتاب بسیار خوبی است که درین مورد بما معلومات مغتنمی میدهد، از قرار تاریخ هند این امر مسلم است که محمد بن تغلق شاه در اوایل سلطنت خود دولت آباد را به عوض دهلی بصوف دار السلطنت خود قرار داده بود و به رعایای خود دستور داد که از دهلی بصوب دولت آباد انتقال نمایند، در نتیجۀ آن هزاران افراد دسته دسته در قافله های متعدد طرف دکن رهسپار وعده یی از آنها در اثنای راه با مرگ ناگهانی مصادف گردیدند.و کسانیکه زنده ماندند، دستخوش قحط و مرض گردیدند.
اوضاع مذکور را مؤلف (مجموعۀ ضیائی) در مقدمۀ تالیف خود بدین الفاظ تذکار نموده:
میگویند بندۀ اضعف العباد ضیا محمد مسعود رشید زنگی عمر غزنوی عرف مبارکباد، که در شهور سنه سبعمائه و ثلثین بحکم فرمان خداوند عالم المخصوص بعنایت الرحمن ابو المجاهد محمد بن تعلق شاه السلطان که نفخ صور جاری باد رسیدم در شهر سلطان تنبول که آن را تلنگ گویند دیدم، شهر عظیم و سوادی خوش و لایتی دلکش، فراوان و میوه ها بی پایان و درون شهر حوضها و جویها آب روان، اما درین سال نوبت زحمت و و با بود چنانچه بیشتر آدمیان. که در صحت ویرا شده بودند برحمت حق پیوستند.)
پس از ان مولف موصوف راجع به مبتلا شدن خود به ناخوشی های گونا گون ذکر کرده میگوید که چندین اطبا بمعالجۀ من پرداختند اما سودی نه بخشید، شبی بدرگاه ایزدی رجوع نموده مناجات کردم. در عالم خواب دیدم که خواجه شمس الدین مستوفی به کتاب مجموع شمسی خود اشاره نموده هدایت فرمودند، که برو برای مداوای مرض خود به آن مجموعه رجوع کن. هر گاه صحت یافتی علم طب را آموخته بخدمت خلق پرداز، مؤلف طبق هدایات خواجۀ موصوف عمل نموده چون صحت یافت کسب علم طب نموده و (مجموع شمسی) و کتابهای دیگر را درین فن خواند. همان بود که در نتیجه مطالعات وسیع فنی طب، لب آن بنام" مجموعۀ ضیائی ترتیب و واقعۀ را بدین الفاظ در مقدمۀ آن تذکار نمود:
ولی بنده مدت دو سال و چهار ماه بانواع زحمت مستولی بود، هر لحظه و لمحه طبیبان ماهر را طلبیده و حال خود باز نموده می شد و هر چه چه میگفتند علاج کرده می آمد، تا مگر آن زحمت بحصت انجامد، و درد دل بیار آمد، میشد تا شبی بصبح دمی در حضرت عزت که شفا بخی درد مندان علیلان است بنالیدم، همان شب عمر خویش خواجه شمس الدین مستوفی را خواب دیدم که میگوید من کتابی جمع کرده ام در طب (مجموع شمسی) نام و تو درین کار وقفی داری آن را پیش گیر و دوای خوی ساز، تا محتاج دیگری نباشی، و خلق را نیز از و نصیبی باشد. همچنان کردم تا حق تعالی بکرم خویش صحت بخشید، و بعد از ان دنبال جمع این چند ورق شدم.)
پس از ان مولف (مجموعۀ ضیائی) کتابهای ذیل را بطور ماخذ تالیف خود تذکار نموده:
قانون شیخ بوعلی سینا، ترجمۀ مقرون جالینوس ؟ کامل الصناعه، ذخیره خوارزم شاهی مولفه اسمعیل جرجانی، مجموع ملکی، شماالملوک، مقاصد الابدان، بستان العطارین، صحت علامۀ مخزن الشفا و معدن الغنا مجموع شمسی که ترجمۀ فارسی کتب اطبای هندیست طب گیلانی مجموعۀ محمد یمولفه خواجه تاج الدین ابوبکر فیروز گهی حکیم، سر مکنون محمد تزکان تازی، و هر مس الحکیم، نکتة الاصول فی فواید الخیولف کتاب سلطان سنجر ملک شاه رحمه الله مشتمل بر علاج و ادویه برای اسپان، زهرة الزواهر فی معدن الجواهر، نزهة الغنا و حدیقة الشبان و منافع الناس."
از مطالعه دقیق نامهای کتب فوق باین نتیجه میرسیم که:
این کتب در آن عصر در خاک هند مروج بوده، و مستند شمرده میشد، و مولف موصوف بر لسانهای عربی و فارسی و سنسکریت وقوف تام داشت، چون طب عربی و یونانی بخطۀ هند رسید، از روی آب و هوا و مزاج و طبیعت ساکنین آنجا بعضی تغیرات درین فنون رونما گردیده مواد جدید برآن افزوده شد، مثلا فن طب آیور ویدک تحت مطالعه آورده شد و موادیکه مفید تر و بهتر در آن موجود بود، برین فن افزودند فن مذکور نه تنها برای معالجه انسانان بکار برده میشد، بلکه برای تداوی حیوانات مانند اسپان نیم مستعمل بود زیرا در آن زمانه یگانه وسیله جنگ و دفاع همین اسپ بود. پس باب چهل و پنجمین کتاب مذکور که بر چهل و چهار فصل منقسم است دربارۀ معالجۀ اسپان بحث میراند این باب از دو کتاب دیگر بنام نکتة الاصول فی فواید الخیول و کتاب سلطان سنجر ملک شاه ماخوذ است جراحی و دستکاری شعبه های خاص این فن شمردۀ میشد در باب ۴۰ طریق معالجه رواج داشت در باب ۴۱ بعضی طریقه های مخصوص کشتن سیماب و طلا و نقره و مس از کتاب حکیم معروف هندی ناگارجن و از کتب دیگر هنود اخذ و بر اسلوب استعمال آن بحث کرده است علوم و نجوم و تسخیر طلسمات نیز در آن زمان مورد دلچسپی عموم بوده بلکه در ازاله امراض مختلف بکار برده میشد.
در نوشتن باب ۴۲ از دو کتاب دیگر بنام (سرمکنون هر مس الحکیم) و (گفتار محمد ترکان تازی) استفاده کرده است. علاوه برآن کتابهائیکه در فهرست مذکور است، و در خارج هند نوشته شده اگر تنها همان کتابهائیکه در خود هند تالیف گردیده بدست برسد معلومات مفید و کار آمدی از ان بدست خواهد آمد.
مخطوطۀ موجوده صرف ۳۴ باب دارد، و نصف آخر آن موجود نیست و از بودن نسخۀ کامل این کتاب در جائی خبر نداریم. جلد اول این کتاب یک خاتمه هم دارد، که در بارۀ معجون نانخواه اغلاط آن تخم گارز.. عاقر قرحا... بوده ولی نا مکمل است (ترجمه از همدرد صحت) (۱)