سیر تاریخی انهدام بت های بامیان
طی ۱۴۰۰ سال گذشته مجسمه های بامیان بارها در معرض آسیب های شدید قرار گرفتند با آنکه انهدام قطعی آن ها تا سال ۲۰۰۱ به تعویق افتاد اما در طی قرن های گذشته آن ها همواره با خطر نابودی روبرو بودند.
در زمان جهانگشایی اعراب مسلمان تندیس های بسیاری نابود شدند و یا جدا آسیب دیدند، من به دو مورد آن که بلاذری در فتوح البلدان آورده است اکتفا میکنم:
قتيبه اهل سمرقند را در حصار گرفت و بارها با يکديگر تلاقی کرده بجنگيدند. پادشاه سغد نامه يی به ملک شاش که در طاربند مقیم بود نوشت و او با جمعی از جنگجويان خويش بیامد و مسلمانان با ایشان مقابله کردند و نبردی شدید درپيوستند. آنگاه قتيبه بر آنان تاخت و شکستشان داد . . . به قولی غوزک با قتيبه به هفتصد هزار درهم و سه روز پذیرائی از مسلمانان صلح کرد و بتخانه ها آتشکده ها نيز جزء همين صلح بود پس بتها را برون آورده زيورهايشان را برگرفتند و آنها را آتش زدند... هنگامی که قتيبه بتها را به دست خود آتش زد جماعتی از ایشان به اسلام گرویدند. (۱)
و:
ابن سمره بر مناطق بين زرنج و کش از ناحیه هند چیره شد و در ناحیه راه رخج بر مناطقی که بين محل خود وی تا بلاد داور قرار داشت غلبه کرد و چون به بلاد داور رسيد اهل آن را در کوه زور به محاصره گرفت و سپس با ایشان مصالحه کرد. شمار مسلمانانی که همراه وی بودند هشت هزار تن بود و هر يک از ایشان چهار هزار نصیبش شد. آنگاه سراغ زور رفت و آن بتی زرين با چشمانی از یاقوت بود. ابن سمره دست بت را بريد و آن دو یاقوت را برگرفت و به مرزبان گفت: زر و گوهر را بستان، من تنها میخواستم تو را آگاه کنم که بت نه زيانی میرساند و نه سودی. (۲)
طبعا اعراب با آن سلاح های ابتدایی شان توانایی نابود کردن تندیس ها را نداشته اند و تندیس های بامیان هم به همین خاطر از نابودی به وسیله اعراب نجات پیدا کردند.
در زمان یورش خانمان سوز چنگیز مغول به خراسان مناطق بسیاری با خاک یکسان شدند، شهر غلغله یکی از این مناطق بود .
مردم غلغله به شدت در برابر مغول های متجاوز ایستادگی کردند و در نبرد با مغول ها مواتوگان نوه چنگیز خان را کشتند، مغول ها هم در مقابل تمام زنده جان های این شهر را از دم تیغ گذراندند و شهر را با خاک یکسان کردند. (۳)
البته مغول ها هم مانند اعراب قدرت و اسلحه ای که بتوانند تندیس ها را نابود کنند نداشتند.
بعضی ها با استناد به الفهرست نوشته اند که امیر یعقوب صفاری بنیان گذار سلسله صفاریان و فرمانروای بزرگ خراسان معبدی را در آنجا منهدم کرده و تندیس های معبد را به دربار خلافت فرستاده بود اما در الفهرست چنین مطلبی به چشم نمیخورد و این هم از آن اراجیفی است که در تاریخ نگاری افغانستان زیاد به آن برمیخوریم.
نویسنده الفهرست به صورت کوتاه نوشته که یعقوب لیث پس از فتح بامیان تعدادی از تندیس های آن را به بغداد فرستاد. (۴)
در الکامل ابن اثیر هم سخنی از انهدام معبد به میان نمی آید و او نوشته است که امیر یعقوب پس از فتح کابل هدایای گرانبهایی برای خلیفه فرستاد که در میان آنها تندیس هایی بود که از کابل و دیگر شهرها گرفته بود. (۵)
طبری هم در ضمن حوادث سال ۲۵۷ ه ق می نویسد:
در ربیع الاول همین سال فرستاده یعقوب بن لیث بیامد با بت هایی که میگفت آن را از کابل گرفته است. (۶)
در نوشته مسعودی هم سخنی از انهدام معبدها به میان نمی آید:
به سال دویست و هشتاد و سوم از جانب عمرو بن لیث هدیه ها رسید که از جمله یکصد اسب مهاری خراسانی بود با جمازه های بسیار و صندوق های فراوان و چهار میلیون درهم نقد ، باب روئین نیز همراه آن بود که به شکل زنی ساخته بودند و چهار دست داشت و دو حمایل نقره مرصع به جواهر سرخ و سپید بر آن آویخته بود و در مقابل این مجسمه بتان کوچک بود که دست و صورت داشت و زیور و جواهر بر آن بود... و این به روز پنجشنبه چهارم ماه ربیع الاخر همان سال بود... عمرو بن لیث این بت را از شهرهای هندوستان که گشوده بود و از کوهستان های مجاور بست و معبر و دیار دوار که اکنون به سال سیصد و سی و دو در بند است گرفته بود که اقوام مختلف شهری و بدوی آنجا هست، شهریان مردم کابل و بامیان هستند که به دیار زابلستان و رخج پیوسته است. (۷ )
همچنان میگویند که نادرشاه افشار شاهنشاه ایران زمین این بت های نگون بخت را به توپ بسته اما برای این روایت منبعی ارائه نداده اند، به روایت غبار بعدها همسر دوست محمد خان بارکزی کشف کرد که اندام خصوصی بت بامیان پوشیده نشده بنابر این فرمان داد تا آن را به توپ ببندند! (۸) میگویند اورنگ زیب پادشاه افراط گرای هندی هم این مجسمه ها را به توپ بسته بود. بنا به روایتی او توپ بزرگی ساخته بود و به فرمان او آن را به بامیان بردند تا روی تندیس بودا امتحان کنند! و به روایت دیگر او هنگام گذر از بامیان نگاهش به مجسمه ها می افتد و فرمان به توپ بستن آن ها را صادر میکند.
در دوران عبدالرحمن خان هم بامیان شاهد حملات سهمگینی بود و آثار باستانی آن آسیب دید و چنان که مردم بامیان گفته بودند یکی از همسران او هم تمایل خاصی به نابودی این تندیس ها داشت ، در دوران کوتاه سلطنت نادر هم به گواهی مردم محل تلاش هایی از سوی او و همسرش برای انهدام بودا انجام شد که موفقیت آمیز نبود. (۹)
با وجود تمام این ناملایمات تندیس ها با وجود آسیب هایی که دیده بودند هنوز پابرجا بودند تا اینکه دولت اسلامی افغانستان به رهبری رئیس جمهور ربانی سقوط کرد و طالبان روی کار آمدند و تصمیم گرفتند تا این آثار گرانبهای تاریخی را نابود کنند.
در سال ۱۹۹۸ طالبان صورت یکی از تندیس ها را تراشیدند، پس از آنکه حزب وحدت و حزب حرکت در ماه آپریل سال ۱۹۹۹ بامیان را از طالبان پس گرفتند حزب وحدت اعلام کرد که طالبان به یکی از تندیس ها آسیب شدیدی رسانده اند. (۱۰)
در ماه می همان سال طالبان دوباره بامیان را تصرف کردند و در سال ۲۰۰۱ آنها با سخت کوشی تمام مشغول تهیه لوازم نابودی تندیس ها شدند، البته این تصمیم به طور آنی گرفته نشده بود بلکه طالبان از سالها قبل چنین برنامه ای داشتند. این کار با مخالفت گسترده کشورهای دیگر و سازمان های بین المللی مواجه شد، کوفی عنان دبير کل سازمان ملل نماینده ویژه خود را به کابل و قندهار فرستاد و سعی کرد طالبان را قانع کند که از این کار خودداری کنند.
دبیر کل سازمان یونسکو هم از سازمان کنفرانس اسلامی خواست که طالبان را متقاعد کند که از اين تصميم خود منصرف شوند حتی رئیس موزه متروپوليتن نیویورک به رهبران طالبان پیشنهاد کرد که به جای انهدام اين آثار فرهنگی و تاریخی آنها را به موزه های کشورهای مختلف بفروشند اما طالبان نپذیرفتند. (۱۱)
در سال ۲۰۰۱ ملاعمر شخصا فرمان نابودی تندیس ها را امضا کرد و در ماه مارچ همان سال طالبان با کمک مهندسان خارجی تندیس های بودا را منهدم کردند.
در حال حاضر از آن دو تندیس گرانبها تنها دو حفره خالی به یادگار مانده است که آنها هم بخاطر آسیبی که در آن انفجارهای مهیب برداشته اند در معرض فروپاشی قرار دارند. اگرچه قرار است که تندیس های بامیان دوباره بازسازی شوند ولی صدها و شاید هم هزاران سال باید بگذرد تا این پیکره ها آن رونق نخستین را بازیابند البته به شرط آنکه بار دیگر ۱۶ مارچ تکرار نشود.
با وجود تلاش های کاوش گران از تندیس بودای خوابیده اثری دیده نمیشود ، بعضی ها معتقدند که " اژدهای بامیان " همان بودای خوابیده است که با یادداشت های به جا مانده از گذشته تناقض های جدی و آشکاری دارد. شاید این بت بزرگ طی قرن های گذشته نابود شده باشد شاید هم هنوز هست ولی از چشم ما دور مانده است و در آینده کاوش گران بتوانند از آن سرنخی پیدا کنند.