32

یزد جرد بن شهر یار

از کتاب: تاریخ گردیزی (زین الخبار) ، فصل طبقه پنجم ، بخش ایشان را کاسره گویند
25 January 1968

یزد جرد آخرین ملوک عجم بود، و پانزده ساله1  بود، بپادشاهی نشست، و بیست و دو روز از خلافت ابوبکر صدیق رضی الله عنه گذشته بود، که او بپادشاهی نشست. و چون عمر بن الخطاب رضی الله عنه بخلافت بنشست، سپاه اسلام را بجانب عراق بفرستاد، و خالد بن الولید را امیر آن سپاه کرد. و چون خبر آمدن سپاه عرب به یزد جرد بن شهریار رسید، سپاه خویش را پذیرۀ ایشان2  فرستاد. و رستم ابن فرخ (زاد) را برین سپاه سالار کرد.3

و چون بدشت قادسیه4 بیکدیگر رسیدند، بحرب5 پیوستند، وو چندین وقت همی حرب کردند. بهمه وقتها6 مرمسلمانانرا بود، و یزدجرد بگریخت، و برجانب مروبشد و چون ماهوی مرزبان مرو خبر یافت، کسان بفرستاد بطلب وی. و ماهوی را بروخشم7 بود و کسان ماهوی، اورا نیافتند، و یزدجرد اندر

-------------------------------------------------------------------   

1-هردو:سال؟

2-هردو:بدیره ایشان؟

3-هردو:رستم ابن فرخ، کریستن سین. رستم و برادرش فرخ زاد منصب در یک بذ(وزارت در بار) داشت و نائب السلطنه حقیقی ایران بود، و در سنه 636م در قادسیه با لشکر عرب روبرو شد(ساسانیان 525) فردوسی رستم بور هرمزد و برادرش فرخ زاد هرمزد نوشته (شاهنامۀ فردوسی 5ر307) طبقات ناصری :رستم فرخ هرمز. بلعمی 1ر1205 ک رستم پر فرخ هرمزد.

4-قادسیه : از شهر های عراق عرب بر کرانۀ بادیۀ سوی مغرب که تا کوفه یک مرحله مافت دارد(اصطخری 84)

5-هردو: و بحرب.

6-اصل:وقها؟

7-هردو: چشم؟

آسیایی 1 پنهان شد. آسیاسان بیامد،2  اورا بدید گفت: از آسیای من بیرون شو، که دخل من هر روزی3  پنج درمست، و چون تو اینجا باشی، دخل من بشکند. و با یزدجرد سیم وزر نبود که بدو دادی که این را بفروش و غلۀ خویش 5 پنج درمست، و چون تو اینجا باشی، دخل من بشکند. و با یزدجرد سیم وزر نبود که بدو دادی و نیز گرسنه بود، یکتا گوهر بیش بمها4 بدو دادکه : این را بفروش و غلۀ خویش بردار و باقی از بهر ما چیزی آر، تا بخوریم.6 و نشان ما کسی را مگوی.

چون آسیابان گوهر ببازار آورد، اورا بگرفتند و پیش ماهوی بردند، ازونشان پرسید، نشان بداد. ماهوی کسان بفرستاد، تا سر اورا برداشتند، و بنزدیک ماهوی آوردند، و تن اورا در آب فروهشتند. و مملکت عجم بروی ختم شد. و پس مسلمانان ایرانشهر بگرفتند، و تا بدین غایت ایشان دارند، و تا قیامت ایشان خواهند داشت . یمنة الله تعالی

----------------------------------------------------- 

1-هردو:اسیای . در(ن) آسیا بی طبع کرده اند. در حالی که خود کلمۀ آسیا چند سطر بعد می آید، و اکنون هم در افغانستان بدون (ب) گفته می شود.

2-هردو:آسیانان بیامدند اورا بدیدند گفتند. چون بعد ازین ضمیر مکرر است، پیداست که آسیابان یک نفربود. بنابران ضیغ جمع اصلاح شد. در(ن) هم اصلاح کرده اند.

3-ب: هر روزی – ندارد.

4-هردو:گوهرش بها؟

5-هردو:خوش؟

6-هردو:ما بخوریم؟ ب: آر- ندارد.