عایله و فرزندان بابر
بابر زنان منكوحۀ ذیل داشت :
۱- عایشه سلطان بیگم دختر سوم سلطان احمد میرزا پادشاه سمرقند عم بابر که درسن ۵ سالکی با او نامزد شده بود و او را بعد از لشکر کشی اول بر سمرقند عروسی کرد وی یک دختر داشت که در خوردی بمرد .
روا بط بابر با این زن خوب نبود و بالاخر او را خواهر کلانش رابعه سلطان بیگم بفريفت و از خانه بر آمد. بابر درین باره مینویسد: "عايشه سلطان بیگم نام دختر سلطان احمد میرزا را که در زمان حیات پدر وعم به من نامزد کرده بودند، در خجند آمده بود، در ماه شعبان ( ۹۰۵ هـ مارچ ۱۵۰۰ م) او را گرفتم در اوئل کد خدائی اگر چه مهر من بدنبود، ولی اول کد خدائی از جهت حیاو حجاب در هر ده روز و پانزده روز و بیست روز یک مرتبه می رفتم آخر آن خود مهر هم نماند ولی حجاب هنوز بیشتر شد در یک ماه و چهل روز مادر من خانم بحصلت ها سرزنش کرده بــه تشويشها میفرستاد."
ازین بر می آید که بابر به حیات جنسی بسیار ولوغ نبود زیرا در همین حالی که اولین ازدواج او بود ، از ملاقات با زن نو جوان خود گریزان گشت و حتی دل به امرد بازاري (بابري) نام هم بست و بقول خودش در عشق او آشفته و سر و پا برهنه بیقرا ر و بی اختیار میگشت پس در چنین حالت عایشه بیگم که کفو همسر و دختر کاکای او بود حق داشت خانه را پدر و دگوید و از زناشوئی با چنین مرد بگذرد.
۲- زن دوم بابر زینب سلطان بیگم نامد داشت که بعد از فتح کابل به نکاح او آمده و عمزاده او بود دختر پنجم سلطان محمود میرزا پاد شاه حصار . این زن را بابر به خواهش مادر خود گرفته بود که بعد از دو سه سال به مرض چیچک در گذشت.
۳- زن سومش معصومه سلطان بیگم خواهر زن اولین عایشه سلطان بيكم و دختر پنجم سلطان احمد میرزا بود که در هرات بابر را دید و بر او عاشق شد ودر کابل به عقد زنی او آمد و یک دختر بنام معصومه داشت که حین زایش او در گذشت و معصومه در هند با پدر پیوست و در آنجا بمرد.
۴- زن چهارمش دختر شاه منصور باجوري بنام بی بی مبارکه از قوم یوسفزئی افغان بود که گلبدن بیگم در همایون نامه او را "افغانی آغاچه" مینامد و هم وی نعش بابر را در عصر شیر شاه سوری به کابل آورده و دفن کرده بود وی در هند تا عصر اکبر زندگی داشت ولی بابر را از او فرزندي نبود و گويند که برادرش میر جمال از طرف بابر منصب ممتازی داشت و هر دو با او به هند رفتند و در عصر اکبری در انجا بمردند. بابر در احوال سال (۹۲۵ هـ) در این باره چنین می نویسد: "از افغانان یوسفزئی ملک شاه منصور پسر ملک سلیمان شاه آمده در مقام دولت خواهی بود ، به جهت مصلحت اولوس یو سفزائی دختر او را طلبیده شد در این منزل (ماندیش) خبر رسید که دختر شاه منصور را با مال یو سفزئی می آرند، در نماز شام صحبت شراب شد" (بابر نامه ۲۳۹) از روي اين نوشته خود بابر شب زفاف این زن را شام روز جمعه ۲۶ ماه محرم (۹۲۵ هـ ) ۲۸ – جنوری ۱۵۱۶ م تعین کرده میتوانیم
۵ - زن محبوبش ماهم بیگم از خاندان سلطان حسین بایقرا بوده که مادر شهزاده همایون باشد ، نکاح او (۹۱۲ هـ) و وفاتش (۹۴۰ هـ) است یک فرزند دیگرش فاروق در خوردي فوت شد.
۶- دلدار بیگم مادر هندال میرزا والور ( در خوردي مرده ) وسه دختر گلرنگ، گلچهر، گلبدن.
۷- گلرخ بیگم مادر شهزاده کامران وعسكري ميرزا .
۸ - رايقه بيگم .
حين وفات بابر هفت اولاد زنده داشت :
چهار پسر: همایون، کامران ، هندال، عسكري .
سه دختر: گلرنگ بیگم ، گلچهرهبیگم، گلبدن بیگم (مولفه همایون نامه) بعد از مرگ بابر هنگامیکه نصرالدین محمد همایون پسر بزرگش بر تخت شاهی آگره نشست، وی علاوه بر حکمرانی کابل و کندهار حکومت پنجاب را هم به برادرش کامران سپرد. و به هندال میرزا که نو از بدخشان رسیده بود ، حکمرانی میوات داد، و به عسكري ميرزا ولايت سنبهل داده شد.