32

صفت مجلس و مهمانی

از کتاب: تاریخ گردیزی (زین الخبار) ، فصل باب هفتم ، بخش اندر اخبار خلفا و ملوک اسلام
25 January 1968

و چون قدر خان بیامد بفرمود تا خوانی بیاراستند هر چه نیکوتر. و امیر محمود رحمة الله باوی بهم در یک خوان نان خوردند، و چون از خوان فارغ شدند، به مجلس طرب آمدند،مجلس آراسته بود سخت بدیع. از سپر غمهای غریب، و میوه های لذیذ، و جواهرگرانمایه. و مجلس جامهای زرین و بلور و آیینهای بدیع و نوادر. چنانگه قدرخان اندران خیره ماند. و زمانی نشستند. و قدر خان شراب نخورد، از آنچه ملوک ماوراء النهر را رسم نیست شراب خوردن. خاصه آن ملکان ترکان ایشان . و زمانی سماع شندیند و برخاست.

پس امیر محمود رحمة الله بفرمود: تا نثاری که با بست حاضر کردند،از اوانیای زرین و سیمین و گوهر های گرانمایه و ظرایفهای بغدادی و جامه های نیکو و سلاحهای پیش بها و اسبان گرانبها باستامهای زرین و بعصای مرصع بجواهر و ده ماده فیل با ستامهای زرین و بعصای مرصع بجواهر و ده ماده فیل ب ستامهای زرین و بعصاهای مرصع بجواهر، استران بردعی باهراها بزر و هودجهای استران با کمر ها و ماههای زرین و سیمین و جلاجل و هود جیایی ازدیباج منسوج و نسج و فرشهای گرانمایه از محفوریهای ارمنی و قالی ها و اویسی و بوقلمون و دستهای نسج و منسوج و طبرهای معلم مورد و تیغهای هدی و عود قماری و صندل مصفری و عنبر اشهب و گوران ماده، و پوستهای پلنگ بربری، و سگان شکاری و چرغان و عقاب شکوه داده بر کلنگ و آهو و نخچیر. و مرقدر خان را با عراز و اکرام باز گردانید و اورا لطف بسیار کرد و عذر خواست.

و چون قدرخان بلشکر گاه خود رسید و آن چندان چیز از طرایف و متاع و سلاح مال بدید متحیر گشت و ندانست که مکافات آن چگونه کند؟پس بفرمود خزینه دار را تا در خزینه بکشاد و مال بسیار بیرون آورد، و به نزدیک امیر محمود فرستاد، با چیزهایی که از ترکستان خیزد، از اسبان نیک بانثار و آلت زرین و غلامان ترک با کمروکیش بزر و بازو شاهین و مویهای سمور و سنجاب و قاقم و روباه واوانیها ساخت از پشت و دو نیشۀ ختو و طریف و دیبای چینی و دار خاشاک چینی و آنچه بدین ماندو و هر دو ملک از یکدیگر جدا شدند برضا و صلح و نیکویی.

و چون علی تگین خبر یافت بگریخت و اندر بیابان شد. امیر محمود صاحب خبران نصب شده است، و یمین الدوله کسان فرستاد، تا اورا از آنجا بیرون آوردند. و سوی غزنین بفرستاد. و از آنجا سوی هندوستان فرستاد اورا، تا آخر عهد آنجا بود

پس خبر آوردند: که عیال و بنه علی تگین بر اثر او همی اندر بیابان بخواهد شد، امیر محمود رحمة الله مر حاجب بلکاتگین را بطلب ایشان بفرستاد. او برفت و حیلتها کرد، تا زن و دختران و بنه علی تگین را بدست کرد، و پیش امیر محمود آورد، و این اندر سنه ست و عشرو اربعمائه بود.