٢ نوامبر ١٨٤١
حرکتی که بتاریخ ٢ نوامبر ١٨٤١ از طرف جمع محدودی در شهر کابل آغاز یافت و رنگ جنبش و قیام ملی بخود گرفت در تاریخ معاصر افغانستان از لحاظ عظمت واقعه و تاثیر بی سابقه است و چون معرف روح آزادی خواهی ملت میباشد یاد آوری آن نهایت هنروری است . یکصد و پانزده سال قبل استعمار ، استبداد و تجاوز به وجود (مکناتن) ، (شاه شجاع) و (برنس) تجسم نموده و از شیرپور ، بالاحصار ، و محلۀ خرابات دست بهم داده و مانند هیولای غیر مرئی ولی مدهش و ستمگار بر افغانستان حکمفرمائی میکرد قوای فرنگی در سیاه سنگ و چونی شیر پور و در قلعه های مختلف حومه شهر تمرکز داشت و دستۀ دیگر سیاه سنگ بنام دسته شاه شجاع ولی به امر صاحب منصبان اجانب با توپ و توپخانه در پیرامون موقف شاه در بالاحصار افتاده بود . نظام الدوله وزیر خائنی که اجرای مقاصد اجنبی کمال آرزوی او بود در میان مکاتن و شاه شجاع کارهائی را سر به راه میکرد که باید ملت رازبون ، قوم را سر فکنده و مملکت را به پرتگاه نیستی سوق دهد ١٨٤١ سال سوم سلطنت دوم شاه شجاع است که باید آنرا سال سوم تجاوز و اشغال اول مملکت بدست فرنگی حساب کرد . نیرنگ استعمار اجنبی که در این سه سال در وجود عناصر مفسد ووطن فروش خوب ریشه دوانیده بود از مراتب کامیابی های ظاهری لذت می برد. وضع مالیات تازه ، اخذ دسته های جدید عسکری ، صرف حصه معاش سران غلزائی به تنخواه و تجهیزات نظامی نقشه دستگیری و تبعید رؤسای متنفذ قوم به هندوستان بی باز خواستی : حق تلفی ، بی امنی حقارتهای شخصی ، تجاوز به مال و جان و حتی ناموس مردم که از هر کدام بوی استعباد قوم و ذلت ملت می آمد ذهنیت عام را از هر رهگذر آماده ساخت تا هر طور شود این دستگاه ستم و تعدی را از میان بردارند . قراریکه همه میدانند دسته از روسای قوم و سران ملت که اسمای ایشان زیب صفحات تاریخ است با ایمان قوی و اعتماد به نفس بار اول در خانه عبدالله خان اچک زائی جمع شده اساس جنبش آزادی قوم و نجات ملت و مملکت را از استعمار و استعباد خود و بیگانه گذاشتند و صبح ۲ نوامبر ۱۸٤١ در حالیکه هنوز حرکت و رفت و آمد در شهر پدیدار نشده بود چهار نفر از سران مجاهد قوم : عبد الله خان اچکزائی ، امین الله خان لوگری ، سکندر خان ، عبد السلام خان در میان جمع محدودی از مردمان شهر به اطراف باغچه و خانه الکسندر برنس گرد آمدند . برنس میخواست با فرستادن نماینده باب مذاکراتی را باز کند سکندر خان با ضرب شمشیر سر نماینده را جدا کرد تا ابدا حرفی از وشنیده نشود خود برنس بر بام بر آمد و میخواست باعطای پول مجاهدین ملی را تطمیع کند . چون این اسلحه کار گر نه افتاد امر گلوله باری داد و در اثر رفار بالمثل مجاهدین جند نفر از فرنگی ها بضرب گلوله کشته شد که دران جمله کپطان (برادفت) هم شامل بود سپس برادر برنس (چارل برنس) کشته شد و مجاهدین خود را به در خانه برنس رسانیده آنرا آتش زدند وخود اورا تکه تکه کردند . آتشی که با مداد روز ۲ نوامبر ١٨٤١ در خانه برنس در خرابات بدست ملیون مشتعل شد آتشی بود که شعله های آنرا شاه شجاع و مکناتن والفنستن از بالاحصار و شیرپور و سیاه سنگ تماشا میکردند ولی کسی به گان کردن آن موفق نشد . بر نس امید زیاد به امداد قواى بالاحصار داشت . واقعاً کپطان (کمپل) باغندی عسکر بنای مداخله را گذشت ولی تمام افراد کمکی تباه و توپهای شان بدست غازی ها افتاد و در حالیکه آفتاب روز ۲ نوامبر عقب کنگره های حصار تاریخی کوهای کابل غروب میکرد نیروی ملی به موفقیت های درخشانی در نفس شهر کابل نایل آمده و قهر ملی بالا حصار و چونی شیرپور را به اضطراب افکنده بود . این قهر و این اضصراب هر دو محقق ولازم و ملزوم یکدیگر بود و بالاخره شدت همین قهر و توسعه همین اضطراب منتج بر آن شد که ملت افغان فایق و اجنبى و اجنبى پرستان معدوم شوند.