32

غژگاو

از کتاب: طبقات ناصری (جلد ۱/۲) ، فصل تعلیقات ، بخش ترجمۀ مؤلف
01 January 1280

 این اسم دردومورد درین کتاب آمده، یکی درآغازطبقه (۱۱) که گوید:« پدرسبکتگین را قرابجکم گفتندی و نامش جوق بود وغژگاورا بترکی بجکم خوانند، ومهنی قرابجکم سیاه غژگاو باشد » (۳) درطبقه ۲۲ درشرح حال الغ خان گوید: «خصوصأ جماعت افغانان که هريك ازیشان گوئی زنده فیلی است با دوغژغاوبرکتف نهاده .. »

کلمه غژگاو درنسخ خطی بصورمختلف آمده، مثلأ درنسخه خطی من غوغا،غژغاو نوشته، ودرمطبوع كلكته غوغا چاپ شده درنسخ خطی راورتی هم جمله اول (قرابحکم و قراربحکم) و(جوق، حرق، جون، حوق) و(غرغاد،عشره علو، غژغاو) ضبط گردیده، وازملاحظه آن می توان دریافت،که ضبط قد یم این کلمه بحروفي اساسی

(۱) تاريخ النشربيع الاسلامی ، ص ۳۵۸ (۲) دستورالوزرا، ص ۱۰۹ طبع تهران ۱۳۱۷ (۳) برای تحقیق کلمه بحكم تعليق ۵۹ خوانده شود.




تعلیقات                                                        غژگاو                                                            (۳۱۹)

(غ، ژ، غ ،ا، و) باشد که جزواولكلمه غژبه نام گوش فرشته نگهبان چارپایان ربط میرساند وگئوش دراوستا و گوش در پهلوی بمعنی گاوبود حواشی برهانه۱۸۵۵ ومقالات آقای همایون درمجله آريانا سال ۱۳۴۲ش)

اما درجزو دوم کلمه (غ او) دراوستا (گئو) ودرپارسی (گاو) ودرپشتو(غوا) و(غویی) بمعنی گااست که مجموعأ كلمه بمعنی (گاومقدس) باشد، و این گاو نوعی است ازحیوانات کوهی که دربدخشان وواخان و کوهسارپامیر پیدامی شود،و ازحيوانات سردسیراست،طوریکه من ازمردم واخان و بدخشان معلومات گرفتم، این حیوان خیلی نافع و تقریبا مدارحیات مردم آن کوهسار است،واکنون (غژگاو) گویند، به زای فارسی وفتحه اول. ودرتورکی ماوراءالنهرآنرا(قتاس)بضمه اول می خوانند. درآن حصص کوهساری که مسكون بوده،وبقراء نزديك است،مردم چند جوره نرو ماده آنرا از کوه بخانه آورده واهلی می سازند،ونسل آنرامی گیرند. بعد ازآن که اهلی شوند،ازشيرآن استفاده زیادی می کنند، وروزانه خود آن حیوانات بكوهسار برای چراومی روند، وشبانه بخانه برمی گردند، چون درموسم سرما و زمستان کوهسار تماما زیربرف میباشد، این حیوان حسی قوی دارد، وبرف را تاچند فت بپای خود دور افگنده ، و از زیر آن بقایای گیاه های تابستانی که درآن سرزمین بکثرت میر وید برآورده ومیخورد.

 غژگاو حیوان بس قوی هیکل و نیرومند است، درکوهها وحتی قلم و کمرهای آن بآسانی بالا رفته می تواند. مردم آنجا احمال واثقال خودرا برآن بار کرده و سوارمی شوند، و به جای های که درکوه حرکت و رفتن و بالاشدن انسان بسبب ارتفاع وخصايص جوی ممکن نیست، این حیوان بسهولت میرود، از کوه و کمره بسرعت برق می گذرد، گوشت آن هم خیلی نازك و لذیذ است، وازموهای دم و یال آن (چوری) یعنی مگس پران و غیره می سازند ، که موی آن گاهی سپید ووقتی سیاه می باشد. غژگاو حيوان اهلی خوبی است، که با انسان الفت داره،ومدارديات اهالی پامیروکوهستان واخان و بدخشان است، بنابرآن مردم هم آنرا دوست دارند، وبی سبب نمی کشند، گویند: که تورکان قدیم آنرا می پرستیدند، و شاخهای آنرا برسرمقبرة مر درمان میگذاشتند.





(۳۲۰)                                                       غژگاو                                                             تعلیقات

فرهنگ نویسان نیزاین نام را بصورت (غژگاو) معمول امروزه آورده اند، که نوعی است از گاو،که درکوهستان مابين خطا وهند وملتان پیدا می شود، بهندی آن را( سری گای ) گویند بضم سین (۱) درمجمل التواريخ والقصص نیزاین اسم ذکررفته مثلا: « ... و همچنن اشکاراه غشغا بگرفت .. (۲) محشی فاضل آن کتاب مرحوم بهار مطالب ذي را درپایان صف به حاشیت کرده: « غشغا باید غژغاو باشد و وغژگا- غزگاواین همه بقول برهان نام ، این همه نام گاوی است، که آنرا بلغت رومی قطاس گویند ... وغشغا ضبط شده ولی لهجه ایست ازغژغا که (ژ) به (ش) بدل شده است، وازموی دم آن درقدیم پرچم نیزه یا علمم می ساخته اند:و پرچم گلوله ایست ، که رشتهای سیاه رنگی ازوی او پخته است. که برگلوی علم مي آويخته اند،واین پرچم را از الیاف کام و دهان نوعی ماهی عظیم نیزمی ساخنه اول، هي ظاهرة سبب التباس معنی غژغاو وماهي قطاس از بین روی است (۲)

اما کلمه بجکم که در نسخ خطی به حاء حطی ضبط شده،راورتی.گوید که شاید بجکم باشد.بمعنی گرتی،ولی درکتب تواریخ دراسم های ترها (بجگم) بنظرنگارنده رسيده، ومعنی آن بمن معلوم زیرسه ست، مثلا ابن ته سه کی په مکرر در حوادث (۳۲۶ تا)، ۳۳ ھ) نام بجکم ترکی را ذکرمی کند، که درحوادث آذربایجان دستی دارد، ودر (۳۲۹ھ) کشته می شود، (۳) وازآن برمی آید، که ( بجکم) دربین اورکھا بحيث علم واسم اشخاص استعمال می شد،وشاید پدرسبکتگین هم با این نام مسمی بوده باشد.

دريك تاريخ جدولی که بخط قديم نگارش یافته،ومن درکابل دیدم،این کلمه را قرالحكم نوشته وگوید: که معنی آن (مبازرشاه )است برای تعدیل مزید،رك : ۵۹ )

 (۱) غیاث اللغسه ص ۴۸۷ (۲) مجمل التواریخ و القصص ص ۹۹ – درباره غژگاه مقلات مسلسل بعد ازشماره نهم جلد بستم مجله آریانای کابل بقلم شاغلی همایون مدیرآن نشرشده که خواندنیست و تحقیقی بسیط و جامع کرده اند. (۳) تجارت الامم