32

ناهمگونی های نسخه ها

از کتاب: کشف شاهنامه قبل از دورۀ مغل

نویسنده دانشمند ا.م  پیمونتسی در مقاله خود هفت صفحه متن (ف) را عيناً عکاسی کرده که برای شناخت املا و طرز نوشتن و تزئینات این کهنه کتاب بسیار سودمند است و علاوه ازین چندین گفتار فردوسی را از موارد

مختلف نسخه با همان املای کهن چاپ کرده، که من درین فصل از ان استفاده میکنم و گفتارهای فردوسی را عیناً با همان املا و علایم تنقیط می آورم و فرق این مخطوطه کهن سال را با نسخه چاپی (م) که جامع چهار نسخه قدیم است در ذیل هر گفتار نشان میدهم چون نسخه بایسنقری (با) در چاپ (م) ملحوظ و مورد مقابله نبوده، صورت مضبوط این نسخه" معتبر خوشخط ..." را هم بران اضافه میکنم.

(۱) یکی از گفتارهای مهم آغاز شاهنامه در (ف) ورق ۵ الف سطر ۹ تا

١٦ چنین است:


ازین نامور نامه شهریار      بمانم بگیتی یکی یاد کار


گفتار اندران کي فردوسی این حکایت با نظم می کند اگر سُخَنِی نامعقول باشد بر وي عيب نکنند کي حکايت برين گونه بود.


۱.  کی هر کس کی اندر سخن داد داد       ز من جز بنیکی نگیرند یاد

۲. تو این را دروغ و فسانه مدان             بیکسان روشن زمانه مدان

۳. دكر بدكى نجار بائیست گفت             همان به کی دارم سخن در نهفت

۴. ازو هر چه اندر خورد با خرد           دکر بر ره رمز معنی برد

۵. تو این نامور نامه از نیک و بد          چنان دان کی تصدیقش آرد خرد

٦. سخن هست بعضی کی معقول نیست   و لیکن مبر ظن کی منقول نیست

۷. اگر از بی خاص رفتی سخن                 نبودی یکی حشو سر تا بین

۸. وكر سر بسر بودی از بهر عتابم؟          شذى قصه ناجیز و گفتار خام

۹. از آن طبع را نفرتی خاستی                  بدو هر کسی دل نیاراستی

۱۰. در آن جهد کردم کی تا نیک و بد         خردمند والا و اندک خرد

۱۱. بیابند ازین نامه دل پذیر                     ز معقول بهره ز منقول بیر

۱۲.  بنزدیک دانش وران روشنست     کی حشو و دروغش نه جُرم منست

۱۳. یکی نامه بود از که باستان                  فراوان بدی اندرون داستان


ازین سیزده بیت در ،(م پ) چهار بیت کزین نامور - تو اینرا - ازو هر چه یکی نامه .. طبع شده و در بیت دوم مصرع دوم در (پ) به یک سان روشن در زمانه مدان و در (م) برنگ فسون و بهانه مدانه است که درینجا (ف) روشن زمانه اصح و از بقایای پهلوی و به معنی همین روش کنونیست. 

گویا خواننده یا نویسنده نسخه با این کلمه پهلوی آشنایی نداشته و در مصرع اصیل ولی مظلوم فردوسی دست برده آنرا بشکل (م، پ) بر گردانیده و بفکر خود نزدیک به فهم ساخته است !!!

اما اینکه از ۱۳ بیت (ف) چهار بیت را در نسخ بعدی که مأخذ (م، پ) بوده برگزیده اند شاید در بیت ۳ نجار = ناچار و در بیت ۸ عتابم؟ که شاید از بهر نام (باشد خوانده نتوانسته و بنابرین ترتیب کلامی و منطقی از بین میرفته و فقط همان چهار بیت مفهوم صریح الدلاله را نوشته باشند. 

ناگفته نماند که بیت اول (کی هر کس) از ابتدای (ف) به جلد دوم پ ص (۲۱۷) چنین منتقل شده :


که هر کس که اندر سخن داد داد           از و جز بنیکی نگیرند یاد


ولی همین بیت در (م ٣ ١٦٩) در آخر قسمت ۱۲ بیت ۲۵۸۲ داستان سیاوش عیناً مانند (ف) آمده است و این هم نمونه پیست از آوارگی ابیات و انتقال آن از گفتاری به گفتاری دیگر که در چاپهای آینده با در نظر داشتن (ف) و تسلسل کلام و مطالب ،داستان در موارد اصلی یا مناسبتر آن بجا گذاشته خواهند شد.

(۲) گفتار اندر بادشاهی هوشنک بسر سیامک جهَل سَال و هفت ماه و شانزده روز بود اندر تاریخ

۱.جهاندار هوشنک با رای داد              بجای نیا تاج بر سر نهاد

۲. بکشت از برش جرخ سالی جهل       بر از هوش مغز و بر از داد دل

۳. جو بنشست بر جایگاه مهي             چنین گفت بر تخت شاهنشهی

۴. کی بر هفت کشور منم بادشا           بهر جا سر افراز و فرمان روا

۵. بفرمان یزدان بیروزگر                 بداد و دهش تنک بستش کمر

٦ و زان بس جهان یکسر آباد کرد       همه روی کیتی بر از داد گرد

۷. نخستین یکی کوهر آمد بچنک       بآتش زاهن جذا کرد سنک

۸. سر مایه کرد اهن آبگون              که ز آن سنک تیره کشیدش برون

۹. جو بشناخت اهنگری بیشه کرد      کراز و تبر اره و تیشه کرد


درین نه بیت نسخه بدلهای ذیل دیگر نسخ موجود است :

بیت ۲ در یک نسخه مأخذ (م) بجای بگشت : گذشت. 

بیت ۴ در تمام مآخذ (م) مصرع دوم : "جهاندار پیروز و فرمانروا" 

بیت ۵ در تمام مآخذ (م) مصرع دوم : بستم کمر. 

بیت ۷ در یکی از مآخذ (م) بجای به آتش : بدانش است، ولی چنانچه گذشت در داستان جمشید هم "زآتش" آمده است.

بیت ۸ مصرع دوم در تمام نسخ مأخذ (م) "کزان سنگ خارا کشیدش برون"  است و بعد ازین بیت در (م) چگونگی پیدایش آتش (یکی روز شاه جهان سوی کره...) در ۱۵ بیت آمده که ترتیب ابیات و موضوعها بکلی در (م، پ، ف) یکسان نیست و این ناهمگونیها و کوتاهی مطالب (ف) نسبت بدیگر نسخه ها برای کسانیکه متن مرتب شاهنامه را با پیوسته گیهای منطقی و تسلسل واقعات مطالعه میکنند دشوارترین کارهای علمی در نسخه شناسی و ادب و سبک شناسی با در نظر داشت حوادث تاریخی و داستانهای کهن خواهد بود.


(۳) بسا از گفتارهای (ف) در نسخ خطی و چاپی نیست و ترتیب داستانها هم بکلی دیگر گونه است که ویژه گی را از تمام نسخ نشان میدهد. مثلاً در (ف ۵۴ ب) گفتار اندر پادشاهی افراسیاب آمده که در دیگر نسخ خطی و چاپی بنظر نمی آید و در (ف) چنین است :

گفتار اندر بادشاهی افراسیاب اندر ایران زمین دوازده سال و هفت ماه و

روز بود.

۱. بس از یادگار موجهر شاه              تهی ماند ایران و تخت و کلاه

۲.آیا دانشی مرد بسیار هوش              همه جادرا آزمندی مبؤس

۳. کی تخت و کله چون تو بسیار دید     چنین داستان جند خواهی شنید

۴.رسیدی بجای کی بشتافتی                سرا مذ کزو آرزو یافتی

۵- چه خواهی ازین تیره خاک نژند        کی هم باز کرد انذت مستمند

۶. اگر چرخ کردان کشد زین تو          سر انجام خشتست بالین تو


آغاز داستان

۷. بسا کس کز ایران اسیران بذند             همه پهلوانان و میران بذند

۸. بس آن بستگان راکشیدید خوار            بجان خواستند آنکهی زینهار

۹. بس اغررت آمد بخواهشکری             بیار است با ناموس داوری

۱۰. کی جندین سرفراز و کرد و سوار   نه با خود و جوشن نه در کارزار

۱۱. گرفتار کشش نه والا بود                 نشیبست جای کی بالا بود

۱۲. سر ذکر نباشد بجا نشان گرند            سباری همیدون همنشان ببند

۱۳. بریشان یکی غار زندان کنم              نگه دارشان هوشمندان کنم

۱۴. بساری بزاری برانند هوش    تو از خون بکش دست و چندین مکوش

۱۵. بفرمونشان تا بساری برند              بغل و بمسمار و زاری برند

۱۶. زبیش دهستان سوی ری کشید      ز اسبان برنج (و) بتک خوی کشید

۱۷. کلاه کیانی بسر بر نهاد                  بدینار دادن در اندر کشان

۱۸. بكستهم و طوس امذ این آگهی          کی شد تیره دیهیم شاهنشاهی

۱۹. بشمشیر تیز آن سر تاجدار               بزاری بریدند و برکشت کار

۲۰. بکندند مؤی و شخودند روی             ز ایوان بر آمد یکی هوی هوی

۲۱. سر سرکشان کشت بر درد و خاک   همه دیده خون و همه جامه جاک

۲۲. سوی زاولستان نهادند رؤی            زبان شاه کوی و روان شاه جوی

۲۳. سوى زال رفتند با سوک و درد      رخان برزخون و سران بر ز کرد

۲۴. کی زالا دلیرا شها نوذرا                كوا تاج دارا مها داورا

۲۵.  نگهدار از ایران و بشتمهان           سر تاجداران و شاه جهان ...


در شاهنامه های معتبر خطی که (م) نمودار آنست و نیز در نسخه های مطبوع که (پ) نمونه جامع تر آن شمرده میشود گفتار پادشاهی افراسیاب نیامده و در جلد ۲ (م) نخستین بار تنها با نام افراسیاب در بیان پادشاهی نوذر بیت ۷۰ ص ۱۱ بر میخوریم که گوید :

جهان پهلوان پورش افراسیاب         بخواندش درنگی و آمد شتاب ....

در (پ) ص ۱۹۵ این ذکر نخستین نام افراسیاب تحت عنوان "آگاه شدن پشنگ از مرگ منوچهر است. 

بنابرین باید گفت که در مأخذ (پ، م) گفتار پادشاهی افراسیاب علاحده نبوده و در (پ) عنوان کشته شدن نودر بدست افراسیاب بعد از فاصله زیاد در (ص ۱۲۲) آمده که مقارن است با (ص ۳۵جلد ۲ م باختلافات ذيل:

بیت اول : م، پ شد آن یادگار :

بیت دوم : م ۲/۳۵  مانند متن پ۱/۲۱۲ : همه جامه ارجمندی مپوش؟ چون در ترجمه البندارى : اردية الحرص است، پس متن (ف) معتبرتر است :

چادر.

بیت پنجم : در م، پ : 

چه جویی ازین.

بیت ششم: در م، پ این بیت درینجا نیست. ولی در همین دو و چاپهای دیگر این بیت آواره را در پایان شاهنامه و گفتار پادشاهی یزد گرد 

(م ۹/ ۳۱۱) : (خاکست بالین تو، و در پ ۲۱۵) که گر چرخ گردان ... می یابیم. 

پس خواننده گرامی قیاس کرده ،میتواند که این بیت مظلوم از جلد اول بجلد نهم و پایان کتاب چگونه سفر کرد؟ در تمام نسخ مطبوع و مآخذ خطی آن بعد از بیت ٦ عنوان "آغاز داستان" نیست و بیت ششم به بیت هشتم پیوشته که بیت هفتم هم در یکی از نسخ دیده نمی شود و پیش از بیت ۹ این بیتها در (م، پ) آمده: 


چو اغزیرث پر هنر آن بدید         دل اوببر در چو آتش دمید

بیامد خروشان بخواهشگری          بیاراست با نامور داوری


در بیت ۱۰ نه با ترگ و جوشن و در بیت ۱۲ م "سزد گر نیاید" و در (پ) "زد گر نیاری است.

 بیت ۱۴ در (م) بساری" بزاری بر آرند هوش" و در (پ) "بزاری و خواری بر آرند هوش" است و بعد ازین بین بیت ۱۴ و ۱۵ در (م) این بیت است :


ببخشید جان شان بگفتار اوی      چو بشنید با درد پیکار اوی


در حالیکه در (پ) چنینطبع شده :


ببخشودشان جان بگفتار اوی    چو بشنید زاری و پیکار اوی


بعد ازین بیت ۱۵ بفرمود شان ... در (پ،م) یکسان است و پس از آن بیت:


چو این کرده شد ساز رفتن گرفت       زمین زیر اسپان نهفتن گرفت


که در (م ،پ) هر دو آمده و در (ف) نیست.